برگرفته از سایت اخبار روز
خبرهایی در رابطه با مبارزات کارگران آذرآب اراک و سرکوبگری های رژیم در برخورد با خواست های برحق کارگران
خبرهایی در رابطه با مبارزات کارگران آذرآب اراک و سرکوبگری های رژیم در برخورد با خواست های برحق کارگران
بدن خود را سلاحی میکنم در برابر این همه بیعدالتی که بر ما گذشت و میگذرد و اعتصاب غذای خود را در اعتراض به عدم پذیرش غیرقانونی وثیقهای که تاکنون پنج بار با در بسته و دیوارها روبرو شد و همچنین صدور احکام ناعادلانه و نگهداری غیرقانونی در زندان قرچک اعلام میکنم. نیک آگاهم که جان من برای آنان که به بازیاش گرفتهاند ارزش محافظت ندارد، و این رنج را برای شکستن این دیوار سکوت که قتل خاموش جامعهی مدنی و صدای حق طلبی ما است، تحمل میکنم. از این رو، نوشتهام را با دو کلمه تمام میکنم که پژواک آن در سرتاسر تاریخ ما فرودستان پیچیده است: “یا مرگ یا آزادی”
در این مصاحبه که متشکل از سه بخش است، از جمله نکته هایی درباره مؤسسۀ مطالعات وتحقیقات اجتماعی، ایجاد رشتۀ علوم اجتماعی در دانشکدۀ ادبیات وعلوم انسانی دانشگاه تهران، نگاه رژیم پهلوی به تحقیقات اجتماعی، بافت دانشجویان در دانشگاههای ایران پیش از انقلاب، سازمان امنیت کشورو گزینش هیئت علمی در دانشگاه های کشور، روی آوردن شاه به جبهۀ ملی ودادن پیشنهاد نخست وزیری به استادغلامحسین صدیقی وشرایط او و علوم اجتماعی پس از انقلاب اسلامی مطرح شده است.
مدت ها پیش از این، او به خاطر ِ نداشتن ِ زمان ِ آزاد و آرامش ِ روانی، نسک های [کتاب] پربار در دستهای اش نگرفته بود! در آموزش گاه سپاهی گری، او سرگرم ِ خواندن شد. پژوهش ِ تاریخ، فرزان [فلسفه]، روانشناسی، فرهنگ نوشتاری کشورهای دیگر او را به سوی خود می کشید. به راستی اما، او ناچار بود تا نسک های پربار را پنهان کند: یکی از دوستان ِ نزدیک به او ریشخند می زد و ارتشبد به گونه ای دوستانه به او به خاطر پای بندی به خواندن می گفت: «mon cher ـ گرانمایه ی من ـ چه افسری از تو ساخته خواهد شد!»
ما دو گزینه داریم: ترک امید کرده و سهمی در آن داشته باشیم که بدترین چیز اتفاق بیافتد، یا این که از امکانات موجود بهره بجوییم و شاید سهمی در دنیایی بهتر داشته باشیم. گرفتن چنین تصمیمی کار بسیار دشواری نیست. مسلم است که باید فداکاری کرد و قربانی داد. چرا که زمان و انرژی ما محدودند. ولی برای شرکت در مبارزات و صلح و عدالت و رفاه عمومی پاداش هایی هم وجود دارد.
مسئله عبارت از ساختن مدلی است که در آن نیاز های افراد در کانون گزینش های سیاسی قرار دارند. دنیایی که در آن همکاری، کمک، تقسیم و همبستگی مقدم بر رقابت اند. دنیایی که در آن، جا برای بحث وجود دارد و مانع از بی سوادی و بی اطلاعی شهروندان است . باید به اطراف مان نگاه کنیم و سیاست را از آن خود کنیم. سیاست همانا حکومت ها نیست، سیاست پیچیده و کار کار شناسان نیست، سیاست ماییم با تفاوت ها، شناخت های مان، انرژی، خلاقیت و شعرمان .
گفت وگوی تاریخ شفاهی با دکتر رضا قاسمی آخرین سفیر ایران در کویت پیش از انقلاب
چنین به نظر می آمد که آزمایش معروفی توانست ثابت کند اشیاء کوانتومی تا زمان اندازه گیری شان، خصوصیات درونی خودویژه ای ندارند. اما سه پژوهش گر اکنون راه برون رفتی پیدا کرده اند که چنین «متغیرهای پنهانی» خصوصیات خودویژه را روا می داند. این در حالی است که دیگر پژوهش گران در تلاش برای نجات قوانین فیزیک کوانتومی اند. هر یک از آزمایش های اخیر، با پیدا کردن نقص و خطای آشکار، شواهد قانع کننده ای به دست دادند که مدل های کلاسیک واقعن جهان را توضیح نمی دهند، در حالی که پیش بینی های مکانیک کوانتمی به شکل عالی با نتایج جدید مطابقت دارند
رژیم جمهوری اسلامی از یکسو ملت ایران را به آستانه جنگی خانمان برانداز کشانده، از سوی دیگر مردم ایران را با سیاست های خود به فلاکت. سرنوشت غم انگیز هپکو، از ستون های سابق صنعت ایران و برخورد رژیم با زحمتکشان این کارخانه، بی نیاز از هر تفسیری است. هپکو امروز به سمبلی از سیاست های رژیم ورشکسته متکی به بازاریان بزرگ که دشمن صنعتی کردن کشورند و نیز به یکی از سمبل های مقاومت و همبستگی کارگران تبدیل شده است.
من جمله ای از ترتسکی را برای عنوان کتابم برگزیدم: آینده روشن و درخشان. دستکم بر این باورم که ما می توانیم یک نظریه استوار داشته باشیم، که چگونه می توانیم به سوی چنین آینده ای حرکت کنیم... فکر می کنم یک مشتق منطقی برای این سناریو وجود دارد که نوع بشر از اضطرار مادی، فشار اجتماعی و ترس در رابطه با ادامه هستی اش بگونه ای فزاینده رها خواهد شد. من به «آینده روشن و درخشان» باور دارم. ما باید به آن باور داشته باشیم. اما مسلماً تضمینی هم وجود ندارد که این مساله تنها یک توّهم باشد.
دستگاه سرکوب رژیم بی وقفه در کار است و به «برکت» فضای متشنج منطقه ای و خطر جنگ، می کوشد هر ندایی را در گلو خفه کند. زندانی کردن انسان هایی که خواستار ابتدایی ترین حقوق انسانی اند، بریدن زندان های درازمدت برای معترضین و سربه نیست کردن فعالان مدنی شدت گرفته است. با این حال آتش جنبش های مدنی حق طلبانه و عدالتخواهانه همچنان شعله ور است. در اینجا گوشه هایی از این مبارزات را منعکس می کنیم.
تجربهی آلمان نشان میدهد که اصلاحات غیرقابلِ برگشت نیستند، و بهبودهایی که در شرایط زندگی و کار اکثریت مردم بهتدریج به دست آمده، با تغییر اوضاع و سیاست حزبِ حاکم میتواند از دست برود، مگر آنکه نیروهای مترقی با پی گیریِ سیاستهای قاطعانه اما حسابشده، و با بسیج مداومِ نیروی کار، مانع از دست رفتنِ این دستآوردها شوند . نمونهی بارز آن تغییر سیاست در دوران طولانی کُول، و از آن بدتر در زمان شرودِرِ سوسیالدموکرات است که حزب را در عمل از بنیانهای تاریخی خود جدا کرد، و بهقول اصطلاحی در زبان انگلیسی بچه را با آب لگنی که درآن شسته شده به دور انداخت!
برای رفع خطر جنگ و پایان تحریم هایی که از سوی تندروترین وهار ترین گروه های جنگ طلب آمریکایی و متحدانشان - که البته هسته ی سخت قدرت در ایران در دامن زدن به خطر جنگ و ادامه تحریم ها نقش مهمی ایفا کرده است - گریبان گیر مردم ایران شده است و برای آنکه ایرانی آباد و آزاد و مرفه و پیشرفته ومدرن و صلح جو داشته باشیم، هیچ راهی جزادامه مبارزه ای جدی و همه سویه وسراسری با حکومت استبدادی و سرکوبگرجمهوری اسلامی وجود ندارد. نه به خطر جنگ و جنگ طلبان خارجی و نه به تحریم هایی که مردم رنج کشیده و آسیب دیده ایران را هدف گرفته اند از رهگذر نه به جمهوری اسلامی می گذرد. این یک وظیفه ی ملی و میهنی است وهمه با ید با هم بکوشیم و دست در دست یکدیگر در ای...
آن چه گفته می شود، چه گوینده اش مسئول حزب کمونیست باشد، چه بانکدار انگلیسی و یا هاوکینگ، دانشمند نامدار فیزیک ستارگان، همگرا است. از این قرار بدبختی از روبات ها سرچشمه نمی گیرد، بلکه از عطش انباشت سرمایه و جامعه های پدیدآورنده آن ناشی می شود. از این رو، می توان اکنونیت مارکس را از آن نتیجه گرفت. سرمایه از همه چیز برای تفرقه افکندن میان زحمتکشان و تقویت کردن رقابت و گسترش بحران های هویتی آنها استفاده می کند. گسترش اندیشه های مارکس به خاطر چنین وضعیتی است. باید از ضرورت وجود حزب ها و مبارزان در وضعیت این گسترش آگاهی داشت. هیچ تقدیری در این آگاهی یابی دخالت ندارد
هر چند حکومتگران ج. ا می کوشند با بهره گیری از فضای متشنج منطقه ای و خطر جنگ، فضای سیاسی را به سود خود در داخل و خارج از کشور تغییر دهند و گریبان خود را از چنگ جنبش مدنی مردم ایران خلاص کنند، اما این جنبش های مدنی حق طلبانه و عدالتخواهانه کاستی نگرفته اند و با وجود سرکوبگری های بیرحمانه رژیم ادامه دارند. در اینجا گوشه هایی از این مبارزات را منعکس می کنیم.
با آفرینش ِ سمفونی ِ خود، خاچاتوریان در جست و جوی ِ راه های ِ بیانی ِ تازه ای هماهنگ با اندیشۀ ژانری و آهنگسازانه بوده، در تلاش بود تا برای ِ بسیاری از پرسش هایی، که در برابر هنر ِ آفرینشگرانۀ آهنگسازان ِ خاورزمین ِ شوروی ایستاده بودند، پاسخ بیابد. پیچیده ترین ِ آنها در نیاز به آمیختگی ِ ژرف، دست نخوردۀ بایستمند ِ ویژۀ موسیقی ِ مردمی ِ ارمنی، هنر ِ عاشق ها، با ایستارهای سمفونیزم ِ کلاسیک قرار داشت، که راه ها و دورنماهای تازه ای را برای گسترش ِ سمفونیزم در اندیشگاه های آهنگ سازی ِ مردمان ِ خاور زمین باز می کرد.
سال ۹۶ با دیماهِ باشکوهش و سال ۹۷ با آذرِ سراسر همبستگیاش دو نقطهی عطفی بودند که جنبش کارگری ایران را برای همیشه تغییر دادند و نوید گشودن فصل جدیدی از تاریخ سیاسی و اجتماعی این کشور بودند. این تغییر فضا، همزمان البته برای حاکمیت به معنای در لیست سیاه گذاشتن هر تحرکی بود که به نوعی به «تشکلیابی» و «جنبش کارگری» مرتبط باشد. بنابراین عجیب نیست که امروز یکی از سختترین دورههای سرکوب را از سر میگذرانیم: از دانشجویان تا معلمان، از بازداشتهای فلهای خوزستان و کردستان تا تهران، از فعالان کارگری تا فعالان زنان، از حامیان محیط زیست تا روزنامهنگاران. حقیقتاً که هیچ حوزهای نمانده که مشمول این بگیر و ببندها نشود.
مشارکت احزاب سوسیالدموکرات در ائتلافات و حضور در دولت، در دوران سلطهی نولیبرالیسم، از زمرهی فاجعهبارترین سیاستهایی بود که این احزاب را از اعتبار و حیثیت تهی کرد. این احزاب بهجای ایفای نقشِ اپوزیسیونِ رادیکال، برای پذیرفته شدن در فضای سیاسیِ مسلطِ راست و محافظهکار، سیاستهای خود را هرچه بیشتر تعدیل کردند و از ترقیخواهی فاصله گرفتند.
نیروهای چپ پیگیر تحول و دگرگونی در ایران را امر ملت ایران و در پیوند با جنبش مدنی و دمکراتیک مردم ایران در شرایطی صلح آمیز درک کرده، مداخله خارجی و رژیم ج. ا را سد راه این جنبش بشمار می آورند. ازینرو شعار نیروهای چپ پیگیر در شرایط حاضر عبارت است از: نه تحریم های اقتصادی، نه جنگ، نه رژیم ج.ا!
آنتونیو گرامشی از برجستهترین متفکرین مارکسیست جهان، ده سال از آخرین قسمتِ عمرِ بس کوتاه خود را در زندان فاشیستها گذراند، و قسمت اعظم یادداشتهایش را در «کتابچههای یادداشتهای زندان» نوشت؛ مجموعهای عظیم، پیچیده، پراکنده، و ویرایشناشده در عرصههای متنوع فرهنگی، فلسفی، تاریخی، مذهبی، ادبی، اجتماعی و اقتصادی توأم با مفاهیمی بدیع، که بیانگر نبوغ استثنایی و ذهن باز و خلاقاش بود. این یادداشتها را با خوانشهای متفاوتی میتوان درک کرد، و هم دیدِ انقلابِ بلافاصله و هم دیدی رفرمیستی و تدریجگرا را از آنها استنتاج کرد.