بگلوله بستن مغزها!
خردستیزی «مدرن» و دفاع از خرد
مانفرد بور (فیلسوف و اندیشمند معاصر آلمانی)
برگردان: ش.م
30.10.2005

چرا باید علیرغم مسائل بیشماری از قبیل امپریالیسم، جنگ، گرسنگی و فلاکت و ذلت موجود در جهان خردستیزی را مورد بحث و بررسی قرار دهیم؟ این آیا نوعی لجبازی نیست؟ امروز ما شاهد تجدید قوا و آرایش همه جانبه فراورده های فکری خردستیزی هستیم که در کلیه اشکال بنیادگرائی (از بوش تا بن لادن) خودنمائی و در کلیه لحظه ها نقش چشمگیری بازی میکنند!

دیالک تیک انقلاب (مقایسه روسیه با چین)
دومه نیکو لوسوردو
برگردان از: ش. م
30.10.2005

لنین میگوید: «انقلاب وقتی می تواند صورت گیرد که توده های تحت ستم مایل و طبقه حاکمه قادر به ادامه وضع موجود نباشد.» درنتیجه با بروز بحران عظیمی نه تنها نظم جامعه بلکه حتی هویت ملی مردم متزلزل میشود و در این حالت حزب انقلابی میتواند براساس قرارداد اجتماعی ای که با مجموعه ملت می بندد، به عنوان هیأت حاکمه جدید زمام امور را بدست گیرد. چنین قراردادی ...

نقدی بر كتاب „امتناع تفکر در فرهنگ دينی“
محمدعلی مرادی
05.10.2005

کتاب «امتناع تفکر در فرهنگ دينی» نه بررسی علمی و انتقادی، بلکه بيانيه‌ای سياسی است. اما مسئله ما اينست که جوامعی مثل جامعه‌ی ما بيش از هر چيز به بررسی علمی ـ انتقادی، با استانداردهای آکادميک در سطح دانشگاه‌های غرب و ناظر به مسائل و مشکلات خود نيازمند است. ‌ای کاش نسل‌های گذشته ما درک می‌کردند که سياست اگر بر بنياد‌های جدی استوار نباشد سبب ساز که...

مارکس و ديالکتيک ايده‌آليستی
ارنست بلوخ
برگردان: واهيک
05.10.2005

مارکس تحت تاثير مکتب هگلی‌های چپ و بعدها بويژه فويرباخ از روح به انسان رسيد. و بدنبال آن، از ايده به نياز و کشاکش‌های اجتماعی آن راه يافت، از حرکت ذهن به حرکت واقعی ، که از منافع اقتصادی سرچشمه می‌گيرند رسيد. اما بگونه‌ای که مارکس هگل را بر پاهای خود قرار داده، آشکار است که هگل خود بر آفت نهفته در آن نيز آگاهی داشته است

چگونه می‌توان تاریخ ایران را نوشت؟
(بحثی در شرایط امکان یا امتناع تاریخ نویسی ایرانی)
بهار زنده رودی
27.09.2005

اینک تحقیقاتی که در حوزه های ایران شناسی و اسلام شناسی انجام می گیرد، جزیی بسیار کوچک از یکی از شاخه های علوم است که در غرب سامان می گیرد و این از حوزه آگاهی ما بیرون است. شاید با ایجاد چنین شاخه ای از علوم بتوان در روند جهانی علوم به آن وصل شد و آنگاه ایران موضوعی است که در مرکز سوژه قرار دارد. اما ما در وضعیت کنونی هیچکدام از این شرایط را ندار...

داوهای جهانی شدن در تاریخ
سمیرامین
برگردان: ب. کيوان
20.09.2005

بر این باورم که اکنون می توان خط های راهنمای سیاست هایی را که نخستین مرحله در این حرکت دراز را تشکیل می دهند، ترسیم کرد. من این مرحله را ساختمان دنیای چند مرکزی توصیف کرده ام که امکان می دهند قراردادهای اجتماعی ترقیخواهانه که مدیریت بازار را در بر می گيرد، بازسازی شود. مسئله عبارت از یک بینش «گذار به سوسیالیسم جهانی» بسیار متفاوت با چشم انداز سن...

در برابر مصاف جهانی شدن
نا پيوستگی اجتناب ناپذير است
سمیرامین
برگردان: ب. کيوان
19.09.2005

سرمایه داری تنها زمانی پشت سرنهاده خواهد شد که سیستمی جانشین آن گردد که همزمان هم بر رشد نیروهای مولد نظارت کند و هم میراث قطب بندی جهانی را بزداید. این بدان معناست که سوسیالیسم فقط می تواند جهانی باشد و اندیشه ساختمان آن در «قطعه های کوچک»، در کشورهایی که به نوبت خود را از قدرت سرمایه رها می سازند، همچون نمونه های عصر ما فاجعه بار خواهد بود.

شکل قرارداد از ليبراليسم تا سوسیالیسم
ژاک بيده
برگردان: ب. کيوان
18.09.2005

مايلم اين جا اين تز را مطرح کنم: «قرارداد اجتماعی» که مرجع بنيانگذار ليبراليسم بود، خط راهنمای فلسفه سياسی سوسيالیسم را تشکيل می دهد. اين سرمشق (پارادیگم) جدید سیاسی که در قرن 17 هم زمان به عنوان یک اندیشه جدید فلسفی رخ نمود، پایه گفتمان مهم ليبراليسم کلاسيک را تشکيل می دهد و از آن افق «دموکراسی لیبرالی» در قرن 19 سر بر می آورد که میراث دار تئو...

فلسفه سياسی يا نقد سياست؟
امانوئل رنو
برگردان: ب. کیوان
16.09.2005

فلسفه سیاسی و نقد خود سیاست، بدون شک باید هنجاری باشد، اما باید از هنجارهایی عزیمت کند که در آزمون های بی عدالتی در کارند و آنها را به تئوری علت های این بی عدالتی ربط می دهد. از این رو، فقط می تواند به اقشای وضعیت مبتذل کردن بی عدالتی اجتماعی و از خودبیگانگی سیاسی نایل آید.     اگر مفهوم انديشه یگانه نتیجه نقد سیاست است و اگر نقد سیاست باید...

تحليل رابطه های اجتماعی پی بنای گزينش بديل های توسعه
پژوهش: ب. کيوان
14.09.2005

پس هدف در وهله نخست، تنظيم بخش اقتصادی به منظور سمت گیری دوباره به سوی هدف های تولیدی و نه سوداگری، رهبری سرمایه گذاری های عمومی در سمت نوسازی بافت های اجتماعی بنا بر یک برنامه بین المللی، ایجاد شرایط توسعه متناسب با شرایط محلی است. همه این ها مبتنی بر گروه بندی های اقتصادی منطقه ای، بنا بر هدف های توسعه خود متمرکز یعنی سمت گیری شده بنا بر نیازه...

دولت – ملت و توسعه در کشورهای پيرامون
پژوهش: ب. کيوان
23.07.2005

طرح مسئله دولت، مسئله های پرشماری را بر می انگیزد. تجربه جامعه هایی که در آن ها دولت- ملت بوجود آمده بسیار مهم است. امّا این نمی تواند جدا از وظیفه حفاظت از سیستم اقتصادی سرمایه داری و بنابراين منطق این سیستم که دموکراسی را در عرصه سیاسی زندانی کرده و آن را تابع اجبارهای مدل انباشت خودساخته، در نظر گرفته شود. به دقت، این وضعيت است که بايد دگرگون...

توسعه دفاع پذير «راهکار گشایش»
بن بست کنونی شمال- جنوب
پژوهش: ب. کيوان
19.06.2005

جهانی که به ويژه پس از فروپاشی کمونیسم و ناکامی روش های سوسیال دموکراتیک پیش روی ما است، باید از ارزش گذاری جدید منبع ها و ارزش های مرکزی اش آگاهی یابد. در کانون این ارزش گذاری جدید وارونگی منطق اقتصادی مسلط از کوتاه مدت به درازمدت، از کمیت به کیفيت، از مادی بودن به غنی بودن رابطه ها و خدمت ها، از فراتسليحاتی به همیاری آرام، از نفع مالی به حفظ س...

مفهوم ارتباطی قدرت و حاکميت
ژان مارک فری
برگردان: ب. کیوان
10.02.2005

اغلب تئوری های تازة دموکراسی با نقد توتاليتاریسم گره خورده است، تا آن حد که بحث اصول پرستانه بین سوسیالیسم و لیبرالیسم تقریباً منسوخ بنظر می رسد. ریمون آرون و کارل پوپر، همچنین هانا آرنت و کلود لوفور نمایندگان گرایش تا اندازه ای تازه در تأکید روی گوهر دموکراسی به طور کلی در ارتباط با پدیدة توتالیتر هستند؛ در صورتی که اندیشه ورانی چون یورگن هابر...

توتالیتاریسم، ایدئولوژی و دموکراسی
نستور کاپدویلا
برگردان: ب. کیوان
29.05.2004

مفهوم توتالیتاریسم و ایدئولوژی مفهوم‌ هایی به شدت مجادله انگیزند. موضوع بخش مناسب بحث‌ها معین کردن تعریف مناسب، یعنی کاربرد منطقی و موجه است. امّا مانند هر کاربردی بنا بر کاربردهای هماورد محل مجادله است.

پایگاه جهانی ابن سینا
دکتر امیر حسین آریانپور
15.08.2001

داستان تکامل عمومی بشریت داستان آمیختن فرهنگ ها یعنی انباشت دستاوردهای جامعه هاست. فرهنگ ها (که معمولا صورت های پیچیده تر آن ها را «تمدن» می خوانند) به ندرت از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری برکنار بوده اند.

در مورد شناخت
دکتر امیر حسین آریانپور
15.08.2001

انسان که جزیی از هستی بی کران است، به ناگزیر وابسته به سایر اجزای هستی است و با آن ها ارتباط دائم دارد. اگر هستی بدون انسان را طبیعت بنامیم، می توانیم بگوییم که انسان و طبیعت تجانس دارند و همواره متقابلا در یک دیگر نفوذ می کنند.

Share