چپ رادیکال در برابر سرمایه داری رو به ورشکستگی: در باره جسارت و باز هم جسارت
سمیر امین
برگردان : م . ت . برومند

28.03.2015

وضعیت تاریخی پدید آمده از فرو شکست سرمایه داری معاصر، در شمال مانند جنوب توجه چپ رادیکال را برای داشتن جسارت در ساختن آلترناتیو سیاسی اش در برابر سیستم پا بر جا به خود جلب می کند. موضوع این مقاله سمیر امین عبارت از نشان دادن چرایی این ضرورت و سپس آن چه که از آن در می یابیم خواهد بود.

 

Samir_Amin_chap

وضعیت تاریخی پدید آمده از فرو شکست سرمایه داری معاصر، در شمال مانند جنوب توجه چپ رادیکال را برای داشتن جسارت در ساختن آلترناتیو سیاسی اش در برابر سیستم پا بر جا به خود جلب می کند. موضوع این مقاله سمیر امین عبارت از نشان دادن چرایی این ضرورت و سپس آن چه که از آن در می یابیم خواهد بود.

برای چه جسارت؟

سرمایه داری معاصر، سرمایه داری انحصارهای تعمیم یافته است. درک من از آن این است که انحصارها از این پس، به هیچ وجه جزیره هایی در اقیانوس شرکت ها که به آن تعلق ندارند، نیستند. هر چند آن ها به طور نسبی مستقل اند، اما یک سیستم یکپارچه شده را تشکیل می دهند و بنابر این واقعیت، این انحصارها، از این پس، به طور تنگاتنگ مجموع همه سیستم های تولیدی را کنترل می کنند.

مؤسسه های کوچک و متوسط – و حتا مؤسسه های بزرگ که در نفس خود به مالکیت صوری مجموعه های اولیگوپلی مربوط ، وابسته نیستند- توسط انحصارها در شبکه ای از وسیله های کنترل پا برجا در بالادست و پایین دست زندانی اند. آزادی عمل مستقل شان ، در واقع، مانند چرم ساغری فشرده شده است. این واحدهای تولیدی به پیمان کاران انحصارها تبدیل شده اند .

این انحصارهای تعمیم یافته، محصول مرحله جدید تمرکز سرمایه در کشورهای تریاد (سه گانه) (ایالات متحد، اروپای غربی و مرکزی و ژاپن ) است که در جریان دهه های 1980 و 1990 گسترش یافته است.

هم زمان، این انحصارهای تعمیم یافته بر اقتصاد جهان فرمان می رانند. «جهانی سازی» نامی است که آن ها در نفس خود به مجموع ضرورت هایی داده اند که بر پایه آن ها کنترل شان را بر سیستم های تولیدی پیرامون های سرمایه داری جهانی (سراسر دنیای فراسوی شریکان تریاد) به کار می بندند. مسئله عبارت از چیزی جز مرحله جدید امپریالیسم نیست.

سرمایه داری انحصارهای تعمیم یافته و جهانی شده، سیستمی را تشکیل می دهد که برای این انحصارها برداشت از رانتِ انحصاریِ برداشته شده از حجم ارزش اضافی (تبدیل شده به سود) را که سرمایه از استثمار کار بیرون می کشد، تأمین می کند. در مقیاسی که این انحصارها در پیرامون های سیستم جهانی شده عمل می کنند، این رانتِ انحصاری به رانتِ امپریالیستی تبدیل می شود.

روند انباشت سرمایه – که سرمایه داری را در همه شکل های تاریخی پیاپی اش مشخص می سازد – بنابر این واقعیت، زیر فرمانروایی بیشینه سازی انحصارگرایانه – امپریالیستی قرار دارد.

این جا به جایی مرکز ثقل انباشت سرمایه خاستگاه جستجوی پیاپی تمرکز درآمدها و دارایی ها به سود رانت انحصارها است که وسیعاً در انحصار اولیگارشی ها («توانگر سالاران») قرار دارد که بر گروه های اولیگوپلی به زیان دستمزد کار و در آمدهای سرمایه غیرانحصاری فرمان می رانند.

این بی تعادلی فزاینده، به نوبه خود، خاستگاه فینانسیاریزاسیون سیستم اقتصادی را تشکیل می دهد. من از آن این نکته را درک می کنم که بخش فزاینده مازاد دیگر نمی تواند در گسترش و ژرفش سیستم های تولیدی سرمایه گذاری شود. بنابراین «سرمایه گذاریِ مالیِ» این مازادِ فزاینده، یگانه آلترناتیو ممکن برای دنبال کردن انباشتی است که توسط انحصارها فرمانروایی می شود.

برقراری سیستم هایی که این فینانسیاریزاسیون را ممکن می سازند، توسط وسیله های گوناگون -که برای رسیدن به نتیجه زیر سرمایه گذاری و تحمیل شده اند- عمل می کند:

  • پیروی مدیریت شرکت ها از اصل «ارزش سهامدار»
  • تبدیل سیستم های بازنشستگی از راه سرمایه آفرینی  (صندوق های حقوق بازنشستگی) به سیستم های بازنشستگی بنا بر توزیع
  • پذیرش اصل «مبادله های ارزی نرمش پذیر»
  • ترک اصل تعیین نرخ بهره – بهای «نقدینه» – توسط بانک های مرکزی و انتقال این مسئولیت به «بازار».

فینانسیاریزاسیون مسئولیت مهم در فرمانروایی باز تولید این سیستم انباشت را به سی بانک غول پیکر تریاد واگذار کرده است. بنابر این، آن چه که آن را شرمگینانه «بازارها» می نامند، چیزی جز مکان هایی که در آن ها استراتژی های این عامل های فرمانروا بر صحنه اقتصادی گسترش می یابند، نیستند.

به نوبه خود، این فینانسیاریزاسیون که افزایش نا برابری در توزیع در آمدها (و دارایی ها) را آشکار می کند، مازاد فزاینده ای می آفریند که آن را غنی می سازد. «سرمایه گذاری مالی» (یا به بیان دیگر سرمایه گذاری های سودا گری مالی) رشد خود را با آهنگ های سرگیجه آور، بدون مقیاس مشترک با آهنگ های رشد تولید نا خالص داخلی، (که در نفس خود بنابر این واقعیت به وسعت تخیلی شده) یا با آهنگ های سرمایه گذاری در دستگاه تولید ادامه می دهند.

رشد سرگیجه آور سرمایه گذاری های مالی، افزایش وام در همه شکل های آن و به ویژه شکل  وام فرمانروا را ایجاب و تغذیه می کند. هنگامی که دولت های مستقر ادعا می کنند که «کاهش وام» را به عنوان هدف دنبال می کنند، به عمد دروغ می گویند؛ زیرا استراتژی انحصارهای فینانسیاریزه[1] مبنی بر نیاز به افزایش وام (که برای آن تلاش می کنند نه پیکار) – وسیله تأمین مالی جالبی برای جذب کردن مازادِ رانتِ انحصارها است. سیاست ریاضت تحمیلی که ادعا می کنند «برای کاهش وام است»، برعکس، کوششی برای افزایش دادن حجم آن است.

این سیستم – که بصورت عامیانه «نولیبرال» توصیف شده- در واقع، سیستم سرمایه داری انحصارهای تعمیم یافته، «جهانی شده» (امپریالیستی) و فینانسیاریزه (بنابر ضرورت تحمیل شده برای باز تولید آن) است  که در زیر دیدگان ما تحمیل می شود. این سیستم که آشکارا نا توان از چیره شدن بر تضادهای درونی فزاینده اش می باشد، محکوم به دنبال کردن مسابقه جنون آمیزش است .

«بحران» سیستم به چیزی جز «کامیابی» خاص اش مربوط نیست. در واقع، تا به امروز استراتژی گسترش یافته توسط انحصارها همواره نتیجه های پیچیده و مغلق به بار آورده است: چنان که برنامه های ریاضت، برنامه های موسوم به اجتماعی (در واقع ضد اجتماعی) اخراج، پیوسته به رغم مقاومت ها و مبارزه ها تحمیل می شوند. ابتکار تا به امروز در دستان انحصارها («بازارها») و خدمتگزاران سیاسی آن ها (دولت هایی که از تصمیم های آن ها در باره ضرورت های موسوم به«بازار») پیروی می کنند، باقی مانده است.

در این شرایط، انحصارها آشکارا جنگ با کارگران و مردم را اعلام کرده اند. این اعلام فرمول بندی اش را در رأی «لیبرالیسم گفتگو پذیر نیست» پیدا می کند. بنابر این، سرمایه انحصارها قصد دارد، مسابقه جنون آمیز و آهنگ کندی نا پذیرش را دنبال کند. نقدی که من دیرتر در باره پیشنهاد های «تنظیم» ارائه خواهم داد ، در این منطق جای می گیرد.

ما در لحظه تاریخی ای به سر نمی بریم که در آن جستجوی «سازش اجتماعی» آلترناتیو ممکنی را تشکیل می دهد. چنین لحظه هایی در تاریخ در مثل پس از جنگ دوم جهانی، با سازش های اجتماعی سرمایه /کار از نوع دولت سوسیال دموکرات در غرب، در سوسیالیسم واقعاً موجود شرق، در پروژه های ملی توده ای جنوب وجود داشت. البته لحظه تاریخی ما این لحظه ها نیست. بنابر این، کشمکش موجود، سرمایه انحصارها را در برابر زحمتکشان و خلق های فراخوانده شده به تسلیم بی قید و شرط قرار می دهد. استراتژی های دفاعی مقاومت در این شرایط، ناکارآ، و در نهایت همواره دعوت به مغلوب شدن است و در برابر جنگ اعلام شده سرمایه انحصارها،  زحمتکشان، کارگران و خلق ها باید به گسترش دادن استراتژی هایی بپردازند که امکان تعرض را فراهم می آورد.

این وضعیتِ جنگ اجتماعی، به ضرورت با افزایش کشمکش های سیاسی بین المللی و دخالت های قدرت های تریاد امپریالیستی همراه است. استراتژی «کنترل نظامی سیاره» توسط نیروهای مسلح ایالات متحد و متحدان فرودست پیمان آتلانتیک شمالی آن، در نهایت یگانه وسیله ای است که انحصارهای امپریالیستی تریاد می توانند برای ادامه فرمانروایی شان بر خلق ها، ملت ها و دولت های جنوب به آن امیدوار باشند.

در برابر این چالش (جنگ اعلام شده توسط انحصارها) پاسخ های آلترناتیوهای پیشنهاد شده کدام اند؟

نخستین پاسخ: «تنظیم بازارها»ی (مالی و غیره) .

مسئله این جا عبارت از ابتکارهایی است که انحصارها و قدرت ها مدعی بررسی کردن کاربرد آن ها هستند. در واقع، مسئله این جا عبارت از سخن پردازی تو خالی برای فریب دادن افکار عمومی است. این ابتکارها نمی توانند مسابقه دیوانه وار برای درآمد زدایی مالی را که محصول منطق انباشت زیر فرمانروایی انحصارها است، متوقف سازند. بنابر این، آن ها یک آلترناتیو نادرست را تشکیل می دهند.

پاسخ دوم: بازگشت به مدل های پس ازجنگ دوَم جهانی

این پاسخ حسرت سه گانه گذشته را تغذیه می کند :

  • شالوده ریزی دوباره «سوسیال دموکراسی» واقعی در غرب
  • جان بخشی دوباره «سوسالیسم» استوار بر اصولی که در سده 20 فرمانروا بود
  • بازگشت به فرمول های ناسیونالیسم توده ای در پیرامون های جنوب

چنان که می توان آن را درک کرد، این حسرت خوری ها به گذشته، توانایی «به عقب بر گرداندن» سرمایه داری انحصاری را در ذهن می پرورانند و آن را به موضع هایی پس می رانند که در حد موضع های سال 1945 است. غافل از این که تاریخ هرگز چنین پس رفتنی را بر نمی تابد. باید از سرمایه داری چنان که هست، انتقاد کرد، نه آن چه که آن را آرزو می کنیم باشد؛ گویا که تحولی در آن صورت نگرفته است. با این همه، نمی توان انکار کرد که این حسرت ها به گذشته در وسوسه کردن بخش های مهمی از چپ ها در جهان به حیات خود ادامه می دهد.

پاسخ سوم: جستجو ی همرأیی «بشر دوستانه»

من آرزوهای بشردوستانه این روش مشخص را توهم در باره همرأیی هایی تعریف می کنم که قادر است حامل های منافع اساسی کشمکش آمیز ممکن را متحد کند. بوم شناسی (Ecologie) عامیانه سهم مهمی در این مورد دارد.

پاسخ چهارم: توهم های گذشته گرایان

این توهم ها استوار بر «ویژگی» «حق اختلاف» اند، بی آن که دلواپس اهمیت و مفهوم آن باشند. گذشته، پیش از این به مسئله های آینده پاسخ داده است. این«فرهنگ گرایی ها »می توانند به شکل های شبه مذهبی یا قومی درآیند. بنابر این، دین سالاری ها و قوم سالاری ها جانشینان ساده در برابر مبارزه های اجتماعی دموکراتیک اند. زیرا آن ها برنامه های عملی این مبارزه ها را پس می زنند.

پاسخ پنجم: برتری «آزادی های فردی»

گوناگونی پاسخ های استوار بر این برتری که به عنوان«ارزش والا»و حتا انحصاری نگریسته شده، جنبه های مطلق «دموکراسی انتخاباتی نمایندگی» را به مثابه فقط دموکراسی در رده های آن قرار می دهد. این فرمول دموکراتیزه کردن جامعه ها را از پیشرفت اجتماعی جدا می کند و حتا به بهای بی اعتبار کردن دموکراسی و به مضحکه کشیدن آن مانع از توأمانی اش با پسروی اجتماعی نمی گردد. البته، شکل های وضعیت خطرناک تری نیز وجود دارد. من این جا به برخی جریان های «پسا مدرنیستی» (به ویژه مربوط بهنِگری) بازگشت می دهم که تصور می کند که فرد اکنون به سوژه تاریخ تبدیل شده است. همان طور که کمونیسم به نوبه خود واقعاًبه فرد امکان داد که از چنبره از خود بیگانگی کالایی رها گردد. و در آن جا واقعاً به سوژه تاریخ تبدیل شود!

از این رو، به درستی در می یابیم که همه این پاسخ ها از جمله پاسخ های راست گرایانه («تنظیم هایی» که مالکیت خصوصی انحصارها را به پرسش نمی کشند) بدون یافتن باز تابی نیرومند در میان اکثریت مردم چپگرا -آن گونه که هستند- نیست.

جنگ اعلام شده توسط سرمایه داریِ انحصارهایِ تعمیم یافته امپریالیسم معاصر، هیچ واهمه ای از آلترناتیوهای نادرست -که من این جا خط های راهنمای آن ها را ترسیم کرده ام- ندارد.

پس چه باید کرد؟

این مرحله، فرصت تاریخیِ امکانِ بسی فراتر رفتن را برای ما فراهم آورده است. و به عنوان یگانه پاسخ مؤثر، به منظور رادیکال شدن جسورانه در زمینه فرمول بندی آلترناتیو شایسته برای سوق دادن زحمتکشان و خلق ها به تعرض و شکست دادن استراتژی جنگ طلبانه مخالفان به شمار می رود. این فرمول بندی ها که استوار بر تحلیل سرمایه داری معاصر واقعاً موجود است، باید آینده در حال ساختمان را در برابر خود ببیند و از حسرت های گذشته و توهم های همانند یا همرأیانه رویگردان باشد.

انتشار متن اصلی 26 نوامبر 2011

 


 

[1] فینانسیاریزه = تبدیل ارزش های تولیدی به ابزارهای مالی

No Comments

Comments are closed.

Share