ما به یک دمکراسی واقعی نیاز داریم نه به یک دمکراسی با پوزه بند مثل شرایط حاضر… روایت رسمی این است که نمی شود کاری کرد. تو نمی توانی به چیزی دست یابی، بی تفاوت به اینکه چکار می کنی. اینکه همه چیزهایی که اتفاق افتاده تقصیر تو است. اینکه تو فراتر از حد خودت زندگی کرده ای و بخاطر آن باید خجالت بکشی. تو عاجزی. در پس این روایت منافع مادی مشخصی خوابیده است! افرادی هستند که می خواهند تو این چیزها را باور کنی و حالت بد باشد و خود را تنها احساس کنی
آدا کولائو در اسپانیا چیزی مانند نسخه زنانه رابین هود است. این خانم 39 ساله، چهره رسمی «کارپایه خسارت دیدگان وام خانه» (PAH) است که بسیار فعال و موفق است.
«حزب مردمی» (PP)[1] حاکم در اسپانیا بی مهابا او را در دایره تروریست ها قرار می دهد تا بی اعتبار کند. اما هر چه این حزب شدیدتر چهره او را خدشه دار می کند، این زن فعال اجتماعی در کل کشور (بجز در میان محفل های نولیبرال) محبوب تر و نامدارتر می شود. صدها هزار خانواده بزور خانه های شان تخلیه شده است. آدا کولائو و PAHبا تمام توان و فانتزی بسیار از آنان دفاع می کنند. نشریه Uhupardo مصاحبه ای با این فعال اجتماعی در مورد دیدگاه ها، هدف ها و تجربه هایش انجام داده است که در زیر به ملاحظه خوانندگان گرامی می رسد.
* * *
پرسش: آیا شما جزو ETA [2] هستید؟
پاسخ: مسلم است که نه. گفتن این حرف سطح سیاسی این کشور و دولتش را نشان می دهد. خیلی مسخره است.
پرسش: خب، جدی تر شویم. کارپایه ای که شما سخنگویش هستید، به یک مشکل مزمن جدی می پردازد یعنی مساله مسکن؛ و نیز به یک درام اجتماعی یعنی تخلیه های اجباری. آیا اصولا کشوری وجود دارد که این مساله را زیر کنترل درآورده باشد؟
پاسخ: هیچکس کارش بی عیب و نقص نیست ولی هیچکس هم به بدی اسپانیا عمل نمی کند. ما نمونه ای منفی برای دنیا هستیم. رسانه های فوق نولیبرال از کشورهای دیگر پیش ما می آیند و دو دوستی بر فرق خود می کوبند. آنچه در اینجا می گذرد حتی بدلیل ایدئولوژیک هم قابل درک نیست. هنگامی که میلیون ها انسان از جامعه حذف می شوند، تنها شغل سیاه ایجاد می شود، نه محرکی برای اقتصاد.
پرسش: آیا مورد خاصی هست که شما را بطور ویژه تحت تاثیر قرار داده باشد؟
پاسخ: همه موردها! چون برخلاف آنچه که PP ادعا می کند، موردهای بدتر و کمی بد وجود دارند. اما همه آنها نمونه های آسیب پذیری مفرط هستند. از دست دادن مسکن، خانواده ها را از هم می پاشاند و عاطفه های انسان ها را ویران می کند. حتی اگر ما موفق هم شویم که قانون را در مورد پرونده های موجود تغییر دهیم، باز هم یک نسل از لحاظ روانی آسیب دیده برجای خواهد ماند.
پرسش: هنگامی که شما موفق می شوید جلوی تخلیه اجباری را بگیرید، افراد چه واکنشی نشان می دهند؟
پاسخ: بیش از سپاسگزار بودن با فعالیت بی درنگ شان واکنش نشان می دهند. PAH برنده همه این موردها است. افراد با اعتماد بنفس کاملا منهدم شده ای به ما مراجعه می کنند، یاری می گیرند و سپس بی درنگ آماده اند که به فعالیت در رابطه با موردهای مشابه بپردازند. برای برخی ها این نکته مانند تولدی دوباره محسوب می شود. از قربانی به فعال اجتماعی تبدیل شدن. این زیباترین چیزی است که در زندگی ام اتفاق افتاده است.
پرسش: آیا افراد خودشان مسئول این وضعیت نیستند؟ چون آنها خود را به دست این جریان سپردند که وام های مسکن خارج از حد و اندازه را امضا کنند.
پاسخ: آنان از زیر بار مسئولیت خودشان شانه خالی نمی کنند. پرسش این است که افراد هنگام امضای قرار داد وام گیری چه فهمیدند و بانک ها چه توضیحی به آنان داده اند. بانک برای منزلی 300 هزار یورو تخمین زده و حاضر بوده که برای آن وامی معادل 250 تا 300 هزار یورو و حتی بیشتر بدهد. بانک به تو می گوید: «نگران نباش! اگر نتوانستی قرض ات را بپردازی، خانه ات را می فروشی و مساله حل است». نه بانک، نه دلال و نه دفتر اسناد رسمی (اداره های دولتی که جای خود دارند) بتو نمی گویند که تو ناگزیری منزلت را بفروشی و با این حال تا پایان زندگی روی کوه بزرگی از قرض و قوله بنشینی. اگر آنان درست توضیح داده بودند، بسیاری از افراد وام نمی گرفتند. بانک ها صفحه های بی شماری شامل بندهای مختلف قابل سواستفاده و متقلبانه که بصورت ریز چاپ شده، در قرار داد گنجانده اند. جای شگفتی است که در حال حاضر در این کشور اتفاق هایی بدتر از این رخ نمی دهد. قابل تصور نیست.
پرسش: مذاکره شما با بانک ها چگونه است؟ این وضعیت برای بانک ها هم یک مشکل بشمار می آید؟
پاسخ: بانک ها هم مشکل دارند، اما مدیران بانک ها می دانند که بطور سیستماتیک «نجات» داده می شوند. برخی از آنان با دریافت مبلغ های میلیونی بازنشسته می شوند، برخی دیگر از آنان کماکان روی درآمدهای فربه چمباتمه زده اند. در اسپانیا دگوئیندوس وزیر اقتصاد است که زمانی در هیات رییسه یکی از همین بانک های ورشکسته [ مصاحبه گر: برادران له مان در اروپا] قرار داشت. پیام رسمی عبارت از این است: تو می توانی یک مافیایی باشی، یک کلاهبردار. و کشتی اقتصاد کشورت را غرق کنی. اما با این حال از دیدگاه نهادی ارج و منزلت داری. هنگامی که ما مذاکره با بانک ها را شروع کردیم، با طرد و تحقیر روبرو شدیم. اما داوید بطور فزاینده ای گولیات[3] را به دردسر می اندازد. چون ما به نقطه ضعف شان هجوم می بریم یعنی به وجهه رسمی شان. هنگامی که ما شروع کردیم جلوی در بانک ها بایستیم و برای مشتریانی که می خواهند وارد بانک ها شوند توضیح دهیم که در این شعبه ها چگونه افراد را فریب می دهند و سرشان کلاه می گذارند، به یکباره بانک ها آماده مذاکره شدند.
پرسش: پس شما خواست تان محو کامل بانک ها است؟
پاسخ: خیر. این بچه گانه خواهد بود اگر باور کنیم که نیازی به ساختار اقتصادی نیست. مسلم است که بانک هایی باید وجود داشته باشند که یا در دست بخش عمومی و یا زیر کنترل دمکراتیک اند؛ که به نیازهای پایه ای شهروندان اولویت می دهند و زندگی و عزت انسانی را ورای منافع سهامداران قرار می دهند.
پرسش: آیا شما همیشه اینطور فعال اجتماعی و آماده مبارزه بوده اید؟
پاسخ: بله. من همیشه به موضوع های اجتماعی و جامعه می پرداختم. در غیر اینصورت به هیچوجه در رشته فلسفه – که شغل پردرآمدی در انتظار آن نیست- درس نمی خواندم.
پرسش: چه موقعی متوجه شدید که باید به یک ابرقهرمان امور اجتماعی تبدیل شوید؟
پاسخ: ابرقهرمان نیستم. مهم ترین پیام PAH این است که انسان های ساده اگر همبستگی داشته باشند و سازمان بیابند، می توانند کوه را هم تکان دهند. و به آنچه که هرگز باور نداشته اند، دست یابند. اگر ما اینطور مطرح کنیم که برای چنین کاری نیاز به ابرقهرمان است، این امری تخریب کننده خواهد بود. و بیش از هر چیز نادرست. اما پرسش شما در مورد فعالیت شخصی من بود.
پرسش: بله، چه هنگامی شروع شد؟
پاسخ: از مدرسه. من تظاهرات بر ضد نخستین جنگ خلیج فارس [منظور حمله آمریکا به عراق بخاطر اشغال کویت. مترجم] را بیاد می آورم. در دانشگاه هم در رابطه با موضوع های اجتماعی فعال بودم. سپس مهم ترین تکانه توسط جنبش ضد جهانی شدن وارد شد. انسان های زیادی با گرایش های فکری متفاوت در خیابان کنار هم آمدند که تاکید کنند در موسسه هایی مانند صندوق بین المللی پول، موسسه های مالی و … انسان هایی حاکم اند که ما هیچگاه انتخاب شان نکرده ایم. موسسه هایی با شفافیت بسیار ناچیز که سرنخ حکومت ها در دست شان است و مانند عروسک های خیمه شب بازی آنها را به این سو و آن سو می کشانند. و ما از خود پرسیدیم: خب، حالا تکلیف چیست؟ ما در زندگی مان چه می خواهیم بکنیم؟ چرا که ما اکنون و هر روز می بایست برضد چنین اوضاع متزلزلی مبارزه کنیم. یکی از این موضوع ها حق مسکن است.
پرسش: شما خودتان در خانه های اشغال شده[4] زندگی کرده اید. نظرتان نسبت به این موضوع چیست؟ آیا اشغال خانه ها مشروعیت دارد؟
پاسخ: مسلم است! اکنون بیش از هر لحظه دیگر! اسپانیا کشوری از اتحادیه اروپا است که بیش از همه فضای مسکونی دارد و حکم تخلیه اجباری. حکم تخلیه اجباری با انگیزه های اقتصادی از بزرگترین موردهای نقض حق مسکن است. چنین حکم هایی که بعنوان آخرین ابزار باید بکار برده شوند، بعنوان نخستین ابزار بکار برده می شوند! ممکن است چنین چیزی قانونی باشد، اما بشدت غیر اخلاقی است.
پرسش: آیا شما حق داشتن مستغلات خصوصی را زیر سوال می برید؟
پاسخ: باید بر سر نوع مالکیت بحث کرد. انسان ها حق داشتن یک خانه مطمئن، باثبات و حتی مادام العمر را دارند. به چنین حقی می توان از راه های مختلفی رسید. در اینجا فقط در راه مالکیت خصوصی تلاش شده است و به ما گفته اند که این باثبات ترین راه است. اکنون نادرستی این ادعا آشکار شده. بسیاری صاحب خانه نشده، بلکه بشدت مقروض شده اند. کرایه کردن گزینه جایگزین نیست. چرا که حق مسکن متزلزل است و PP حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و قراردادهای اجاره خانه را از 5 سال به 3 سال کاهش داده. این وضعیت باثباتی نیست. باید بر تغییر آن پافشاری کرد. نخست اینکه باید خانه های اجاره ای از لحاظ کیفی قابل قبول و پیش از هر چیز قابل دسترس ارائه شود. دوم اینکه مالکیت خصوصی برقرار شود که مبتنی بر سوداگری (Speculation) نباشد.
پرسش: زندگی تان در سال هایی که فعالیت اجتماعی می کنید از کجا تامین می شده؟
پاسخ: در یک شرکت ارتباطاتی، در تولید تلویزیونی، بعنوان مترجم … و همیشه هم با قراردادهای متزلزل.
پرسش: و اکنون بجز اینکه فعال اجتماعی هستید، چه کار دیگری می کنید؟
پاسخ: خوشبختانه توانستم در 5 سال گذشته شغلی در مورد مسایل حقوقی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشته باشم. اما بزودی این قرارداد به پایان می رسد چون محل کار وابسته به منابع مالی بخش دولتی است.
پرسش: آیا شما صرفه جویانه زندگی می کنید؟
پاسخ: من به چیزهای زیادی برای زندگی ام نیاز ندارم. به این مساله بعنوان خسران هم نگاه نمی کنم. به خودرو نیاز ندارم، مالک چیزی نیستم و سرگرمی های گرانبها هم ندارم.
پرسش: بجای اینها چه چیزهایی دارید؟
پاسخ: فهمیده ام که کمتر داشتن، بیشتر داشتن است. اینکه با دیگران در PAH تبادل تجربه کنم، مرا ارضا می کند. این نکته حتی از دیدگاه خودخواهانه بسیار بهتر است از آن امکانات دیگر. هزار بار ارضا کننده تر است که انسان با چیزهای کمتری زندگی کند تا آنکه همگام جامعه مصرفی شود که بتو وعده خوشبخت شدن می دهد و در پایان باعث می شود که تو افسرده و تنها باشی.
پرسش: شما خودت صاحب خانه نیستی. و این نکته ای است که مدام مورد انتقاد قرار می گیرد، چرا که شما در هیات رییسه کارپایه برای آسیب دیدگان وام خانه هستید…
پاسخ: آیا آدم باید خودش برده باشد تا خواهان برچیدن بساط برده داری شود؟ وام خانه مستقیما ربطی به من ندارد، اما حق مسکن بطور قطع. و PAH درست به همین مساله می پردازد، حال حق مسکن اجاره ای باشد یا خانه تملکی.
پرسش: آیا در نوعدوستی بخشا خودخواهی نهفته است؟
پاسخ: ضرورتا! فعالیت هزاران انسان، اگر این فعالیت در حد عالی ارضا کننده نباشد، قابل توضیح نیست. اگر تنها قربانی دادن باشد که هزاران نفر حاضر نمی بودند. روند قدرت گیری و فهم اینکه ما بیش از آنچه که برای مان حق قایل اند، بتوانیم بدست بیاوریم، بسیار ارضا کننده است. «کارپایه» بتو بیش از آنچه که تو به او می دهی، می بخشد. بهمین دلیل این «کارپایه» روزبروز رشد می کند.
پرسش: شما در این فاصله بطور خارق العاده ای در این کشور سرشناس شده اید. آیا وسوسه نشده اید که با عضویت در حزبی بخواهید چیزی را عوض کنید؟
پاسخ: نه، بعنوان یک شهروند معتقدم که همه باید بکوشیم نهادهای دمکراتیک مان را که اکنون ویران شده اند، نوسازی کنیم. حزب ها فاسدند. هر روز از شفافیت و از شهروندان دورتر می شوند و می کوشند سهم خود از قدرت را تحکیم بخشند. به من پیشنهاد کرسی نمایندگی در مجلس شد. من آن را رد کردم. PAH از هر حزبی بیشتر کار می کند. ما طرح یک قانون را پیشنهاد کردیم که موجب توقف 700 حکم تخلیه شد و در مورد صدها قرارداد وام مذاکره کرده و آنها را تغییر داده ایم. کدام شکل بندی [سیاسی] با پول هنگفت و شمار زیادی پست های جذاب می توانست چنین کاری را انجام دهد؟ بنظر من هیچیک …
پرسش: آیا حزب ها آینده ای دارند؟
پاسخ: در شکل کنونی مسلما نه. اینها به یک دکمه راه انداز مجدد [مثل رایانه. مترجم] نیاز دارند. طبیعی است که به نوعی شکل سازمانی و نمایندگی نیاز است. نمی شود که هر کسی در هر زمانی در مورد هر موضوعی نظری بدهد. اما سیستم کنونی باید به روز شود. اینترنت مثلا میزان مشارکت وحشتناکی را ممکن می کند.
پرسش: آیا خوش تان می آید که شما را در زمره «چپگرایان» قرار می دهند؟
پاسخ: من خود را اینطور تعریف نمی کنم. بلکه خود را یک دمکرات رادیکال و مدافع حقوق بشر می دانم. ما به یک دمکراسی واقعی نیاز داریم نه به یک دمکراسی با پوزه بند مثل شرایط حاضر. چپ و راست زمانی قابل استفاده بودند، اما امروز یک توده عظیم اجتماعی وجود دارد که این برچسب ها بدردش نمی خورد. حزب ها خودشان سیمای خود را چنین کرده اند. «حزب کارگران سوسیالیست» (PSOE) ایده چپ را در مورد موضوع هایی مانند حقوق شهروندی و آزادی در این کشور ویران کرد. من از سنت چپ می آیم اما هویت خود را با نمایندگان فعلی آن تعریف نمی کنم.
پرسش: شما در مورد نتیجه تقبیح در انظار عمومی (Escraches)[5] که بر ضد نمایندگان «حزب مردمی» سازماندهی کرده اید چه نظری دارید؟
پاسخ: یک موفقیت تمام عیار است! شهروندان شروع کرده اند از خود بپرسند، چرا باید توضیح خواهی از نمایندگان مردم امری خارق العاده باشد؟ در کشورهای دیگر چنین نمایندگانی هر شهروندی را که شکایتی دارد می پذیرند. اگر در اینجا نیز اینطور می بود، ما به تقبیح در انظار عمومی نیازی نداشتیم.
پرسش: اما آیا می بایستی این عمل در مقابل خانه شخصی این افراد صورت گیرد؟ آیا این دست اندازی به حریم خصوصی این افراد نیست؟
پاسخ: ما همه گونه تلاش کردیم. رژه ما در برابر مرکز حزب و دولت اساسا مورد بی توجهی قرار گرفت…
پرسش: پس این کار بعنوان آخرین وسیله بود؟
پاسخ: ما می خواستیم یک چیز را روشن کنیم: ما شما را پیدا می کنیم، و آنجایی که هستید حاضر خواهیم شد و نمی توانید از ما طفره بروید. حتی اگر لازم باشد، جلوی در خانه تان می آییم. مردم را از خانه های شان بیرون می اندازند. ما فقط شعار و پارچه نوشته در دست، جلوی خانه سیاستمداران ظاهر شدیم و حق مسکن آنان را هرگز نقض نکردیم.
پرسش: با توجه به آنچه که PP و رسانه های طرفدار حکومت در مورد شما گفته اند آیا هیچگاه نمی ترسید؟
پاسخ: برخی لحظه ها چرا. گاه خیلی دشوار است… آنان ترا هدف می گیرند. از تو بعنوان تروریست نام می برند و می دانند که بخش کوچک و افراطی شهروندان می تواند در این مورد واکنش نشان دهد. من تهدیدهای واضحی دریافت کرده ام. نه فقط بر ضد من، بلکه بر ضد خانواده ام. که بیش از همه چیز دردناک است. اما ترس واقعی بدل راه نداده ام. چرا که من به جمع بزرگی تعلق دارم که در آن هر کس پشتیبان دیگری است.
پرسش: پیرامونیان شما هنگامی که آماج حمله قرار می گیرید، چه واکنشی نشان می دهند؟
پاسخ: شریک زندگی ام و من هر دو فعال اجتماعی هستیم و در همین رابطه با هم آشنا شده ایم. خانواده پشتیبان ما است. برخی روزهای بسیار ناگوار وجود دارند، اما کسی در انجام آنچه که ما باید انجام دهیم، شک نمی کند.
پرسش: پس می شود زندگی خانوادگی و کاری و فعال اجتماعی بودن را زیر یک سقف آورد.
پاسخ: بله می شود. من افراد زیادی را می بینم که دو تا شغل دارند تا بتوانند ماه را به آخر برسانند. بسیاری از خانم ها هستند که بیش از من باید کار کنند. کم اتفاق نمی افتد که پسر دو ساله ام با من به تظاهرات و تقبیح در انظار عمومی می آید، مانند کودکان فعالان دیگر. ما بین دنیاها حد و مرز نمی کشیم و یک جنبش خیلی خانوادگی هستیم. بعلاوه انرژی و خنده کودکان بهترین نسخه بر ضد یاس بحران است.
پرسش: پس از این همه سال های پر حادثه بعنوان یک فعال اجتماعی به چه شناخت شخصی ای رسیده اید؟
پاسخ: چه پرسشی! این شناخت در وهله اول که قدرگرایی اشتباه است. روایت رسمی این است که نمی شود کاری کرد. تو نمی توانی به چیزی دست یابی، بی تفاوت به اینکه چکار می کنی. اینکه همه چیزهایی که اتفاق افتاده تقصیر تو است. اینکه تو فراتر از حد خودت زندگی کرده ای و بخاطر آن باید خجالت بکشی. تو عاجزی. در پس این روایت منافع مادی مشخصی خوابیده است! افرادی هستند که می خواهند تو این چیزها را باور کنی و حالت بد باشد و خود را تنها احساس کنی. مهم ترین شناخت من این است که اتفاقا فقیرترین انسان ها که بخاک سیاه نشانده شده اند، اگر در فضایی از همبستگی قرار گیرند که عزت شان را به آنان بازگرداند، به ابرقهرمان تبدیل می شوند.
منبع:
[1] «حزب مردمی» حزب سیاسی محافظه کار حاکم در اسپانیا است که در سال 1988 با تغییر نام از حزب دست راستی «ائتلاف مردمی» که توسط مانویل ایری بارنه، از وزیران دولت دیکتاتور فرانکو، برآمده است. این حزب خود را دمکرات مسیحی و از لحاظ اقتصادی نولیبرال می داند.
[2] سازمان جدایی طلبان باسک که با دولت مرکزی اسپانیا درگیر مبارزه مسلحانه است.
[3] اشاره به داستانی از تورات است که در آن داوود شاه در جنگی نابرابر با غولی بنام گولیات او را با قلاب سنگ خود از پای در می آورد. این داستان به زبانزدی در مورد جنگ نابرابر و پیروزی طرف به ظاهر ضعیف تر تبدیل شده است.
,[4] خانه های اشغال شده، خانه هایی هستند که وضعیت مالکیت آنها نامشخص است و به همین دلیل متروکه مانده اند. در شهرهای بزرگ اروپایی دانشجویان و جوانانی که شیوه زندگی «آلترناتیو» را برمی گزینند، این خانه ها را بطور جمعی اشغال کرده و بدون پرداخت اجاره خانه در آنها زندگی می کنند.
[5] یک اعتراض ابتکاری PAH در حساب خواهی از نمایندگان سیاسی است.
No Comments
Comments are closed.