آزادی های جنسی و جنسیتی چه از نظرِ سیاسی و چه اجتماعی، در زمره حقوق بشر به حساب می آیند. آن ها بخشِ جدائی ناپذیری از واقعیت های الگوی جهانیِ حقوق بشراند. بشریت و جوامع انسانی راهِ درازی را در جهت به رسمیت شناختن و محافظت از حقوقِ افراد نسبت به انتخابِ شریک زندگی و ترجیحِ جنسییتی طی کرده اند. این واقعیت بخش جدائی ناپذیری از هر جامعه ی دموکراتیک است، و چیزی کم تر از حقِ اعتقاد به مذهبِ انتخابی فرد نیست.
همپای اوج گیری مبارزات سکولاریستی در ایران که طلایه دار آن جنبش زن، زندگی، آزادی است، نیروهای محافظه کار و ارتجاعی که بیانگر منافع طبقات و قشرهای ماقبل سرمایه داری اند، برای دفاع از این مناسبات عقب مانده، نیروهای خود را در زمینه های ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی بسیج کرده اند.
در کشور ما این مبارزه بویژه در زمینه حجاب، امور خانواده و نیز امور جنسی رخ می نمایاند. تازه ترین نمونه در این زمینه بیانیه بیش از دویست تن از رهبران اسلامی، شیخ ها و امام های مساجد و نهادهای اسلامی امریکا و کانادا در باره “اخلاقیاتِ جنسی و جنسیتیِ در اسلام” است.
در دفاع از سکولاریسم و مقابله با ایدئولوژی ارتجاعی زیر پوشش اسلام پناهی، جمعی از دانشگاهیان ایرانی و غیرایرانی در دانشگاه های آمریکا و کانادا پاسخی به این بیانیه نوشته اند که در زیر توجه شما را به آن جلب می کنیم. قسمت امضاهای این پاسخ باز است و کارشناسان علاقمند می توانند زیر آن را امضاء کنند.
بیش از دویست تن از رهبران اسلامی، شیخ ها و امام های مساجد و نهادهای اسلامی امریکا و کانادا بیانیه ای در باره “اخلاقیاتِ جنسی و جنسییتیِ در اسلام” صادر کرده و اعلام کرده اند که آنها را “مغایر با پاره ای نظرات رایج”، به ویژه در ارتباط با حقوقِ جماعت های ال.جی.بی.تی.کیو، می دانند. آنها اشاره می کنند که بالاترین مرجع اخلاقی برای یک مسلمان “دستورات الهی است نه عقلانیت یا روند های اجتماعی”. با اشاره به سوره ها و آیاتِ مختلف قرآن، بر “اصولِ خاصی” تاکید می کنند که “به اتفاقِ آراء مورد توافق”اند، “تغییر ناپذیرند، و قابل بازنگری از سوی هیچ فرد و موجودیتی نیستند”. تصریح می کنند که به فرمان الهی “روابط جنسی تنها در محدوده خانواده ، و ازدواج تنها بین یک مرد و یک زن مجاز است”، و تاکید می کنند که “خدا روابط جنسیِ میان یک جنس را مشخصا محکوم می کند” و روابط جنسیِ پیش از ازدواج و خارج از ازدواج را ممنوع کرده است”. اضافه می کنند که پیامبر “استفاده از پوششِ جنس مقابل را تقبیح می کند”.
این ها ادعاهای جدیدی نیستند. این موضع سِفت و سخت هم تنها خاصِ اسلام نیست. تعبیر های اصول گرایِی یهودی و مسیحی نیز همین دیدگاه ها را در رابطه با جنس و جنسیت دارند. تفاوت بین این مذاهب در روش های تاویلی/هرمنوتیکی و تعبیری انها است. امضاء کنندگانِ بیانیه مورد بحث، به عنوان عالمانِ مذهبی، به خوبی می دانند که در طول تاریخِ مذاهب، تعبیرهای گوناگونی، از خوانش های جزمیِ/کلام به کلامِ متون مقدس گرفته تا تعابیرِ عقلی/تمثیلی از آن ها، وجود داشته. به علاوه بسیاری ازعالمان مذهبی پا را به مراتب فراتر از تعابیرِ صِرف برداشته و در جهت انطباقِ عقلانیِ مذهب با پیشرفت های متحولِ اجتماعی و فکری، گام برداشته اند. بسیاری به عنوان مُلحد جان خود را از دست دادند، اما مذاهب متحول شدند، و از این رو ست که همه مذاهب از جمله اسلام موقعیتی پیشایندی داشته اند. هرچند بخشا در نتیجهِ سیاست های امپریالیستیِ روندِ وارونه ای نیز پدید آمده که ظهورِ انواعِ بنیاد گرایی های مذهبی را، با عواقبِ فاجعه بارش برایِ همگان، به همراه داشته است.
جای تعجب است که بیانیهِ مورد بحث به “عقلانیت و روندهای اجتماعی” کم بها داده و به اصولِی اشاره می کند که گویا “به اتفاقِ آراء مورد توافق است”. جالب توجه آن که بیانیه اذعان می کند که “پاره ای از گروه های مذهبی طریقت را بازتعبیر کرده و مورد تجدید نظر قرار داده تا بتواند ایدئولوژیِ ال.جی.بی.تی.کیو را در بر بگیرد”، و می پذیرد که پاره ای در جماعت مسلمان “تلاش کرده اند تا متون اسلامی را در تایید ال.جی.بی.تی.کیو بازتعبیر کنند”. اما تاکید می کنند که “ما قاطعانه چنین تلاش هایی را مردود دانسته و از نظر الهیات غیر قابل دفاع می دانیم، چرا که این جنبه های اخلاق جنسی در مقولهِ ی آن دسته از اصولِ ایمانیِ قرار دارند که غیر قابل تغییر و غیر قابل تجدید نظر اند “.
این عالمان مذهبی به خوبی می دانند که بسیاری “اصول بنیادی غیر قابل تغییرِ” دیگری نیز هستند که با این حساب امکان تجدید نظر در آن ها ممکن نیست. برای نمونه آیا آنها بیانیه ی مشابهی را در زمینه ی اصول بنیادی نظیر قصاص (نظامِ کیفری اسلامی)، سهمِ نیمه زنان در وراثت و شهادت، حجاب اجباری، یا ربا در نظام بانکی، برای کانادا و امریکا صادر خواهند کرد؟
در این بیانیه، بر کنار از تعابیر مذهبی، درک مشکل آفرینی نیز در رابطه با حقوقِ مندرج در قانون اساسی مطرح شده. بیانیه به درستی اشاره می کند، “ما واقفیم که اصول اخلاقی ما با هدف های طرفداران ال.جی.بی.تی.کیو در تعارض است. هم چنین حق قانونیِ آنها نسبت به زندگی در صلح و عاری از آزار را به رسمیت می شناسیم”. اما اضافه می کنند که “با این حال، ما بر حقِ خدا داده و حقوقِ قانون اساسیِ خود تاکید داریم که اجازه می دهد به بهترین وجهی باورهای مذهبی خود را حفظ کرده، با آن زندگی کنیم، و آن باورها را تبلیغ و ترویج کنیم”. تردیدی نیست که هر قانون اساسیِ دموکراتیک حقوقِ مربوط به باور های مذهبی را به رسمیت می شناسد، اما زمانی که “تبلیغ و ترویجِ” باورهایی که حقوق گروهی دیگر از شهروندان، — در این مورد جماعت های ال.جی.بی.تی.کیو، از جمله ال.جی.بی.تی. کیو های مسلمان — را تحدید کند، ناقضِ جنبه ی مهمِ دیگری از همان قانون اساسی خواهد بود. از آن بدتر، امضاء کنندگانِ این بیانیه، اخطاریه ای جدی به مسلمان هایی که “اظهار نظرهای نادرستی را در مورد اسلام بیان می کنند”، و “اراده ی خداوندی را سوء تعبیر می کنند” صادر کرده و نسبت به “عواقبِ معنویِ زیانبخشِ” این کار که “موقعیت آن ها را به عنوان یک معتقد به خطر می اندازد” هشدار داده اند.
جماعت های مسلمان در کانادا، امریکا و در هر جای دیگری که به عنوان یک اقلیت زندگی می کنند، از عواقب اسلام هراسی صدمه دیده و می بینند، همانطور که یهودیان از ضدِ سامی گرایی رنج برده و می برند. مرتکبین این جرم ها و جنایات ادعاهای مشابهی در مورد حقِ حفظ و “تبلیغ و ترویج” معتقداتِ خود طرح کرده و می کنند. اما در جوامع دموکراتیکِ مدرن، هر اعتقادی، اعم از مذهبی یا ایدئولوژیک، که با اصول حقوق بشر در تضاد باشد، غیر قابل قبول است.
آزادی های جنسی و جنسیتی چه از نظرِ سیاسی و چه اجتماعی، در زمره حقوق بشر به حساب می آیند. آن ها بخشِ جدائی ناپذیری از واقعیت های الگوی جهانیِ حقوق بشراند. بشریت و جوامع انسانی راهِ درازی را در جهت به رسمیت شناختن و محافظت از حقوقِ افراد نسبت به انتخابِ شریک زندگی و ترجیحِ جنسییتی طی کرده اند. این واقعیت بخش جدائی ناپذیری از هر جامعه ی دموکراتیک است، و چیزی کم تر از حقِ اعتقاد به مذهبِ انتخابی فرد نیست.
امضاء کنندگان اولیه:
-Reza Afshari, Ph.D., Professor Emeritus of History and Human Rights, Pace University, USA
-Nadje Al-Ali, Ph.D., Professor of International Studies and Anthropology and Director, Centre for Middle East Studies, Brown University, USA
-Minoo Deraye, Ph.D., Associate Professor of Equity Studies, Faculty Association’s Equity Officer, York University, Canada
-Mansour Farhang, Ph.D., Professor Emeritus, Bennington College, USA
-Behrooz Moazzami, Ph.D., Distinguished Professor of History and Director of Middle East Peace Studies, Loyola University of New Orleans, USA
-Haideh Moghissi, Ph.D., Emerita Professor of Sociology and Women’s Studies, former Trudeau Fellow, York University, Canada
-Shahrzad Mojab, PH.D., Professor of Women and Gender Studies Institute, University of Toronto, Professor, Department of Leadership, Higher and Adult Education, Canada
-Uriel Quesada, Ph.D., Vice Provost for Institutional Research, Accreditation, and Academic Engagement, Loyola University New Orleans, USA
-Saeed Rahnema, PH.D., Professor of Political Science and Public Policy, rtd. and former Director of School of Public Policy and Administration, York University, Canada
-Kumru Toktamis, Ph.D., Associate Professor, Pratt Institute, Brooklyn, NY, USA
No Comments
Comments are closed.