روسیه و بحران اوکراین: پروژۀ اوراسیا در تضاد با سیاست‌های امپریالیستی «سه‌گانه»
سمیر امین
برگردان: فواد قراگوزلو
برگرفته از سایت اخبار روز

04.08.2022

سمیر امین این مقاله را در سال 2014 نوشته است. درستی و حقانیت آن بخش از تحلیل او که مربوط به سیاست های راهبردی نیروهای امپریالیستی است، درعمل به اثبات رسیده است. در مورد گزینه هایی که او برای تحول سیاست در روسیه برشمرده بود، این جمله ها قابل توجه است:“«سیاست بین‌المللی» روسیه در صورتی که از حمایت مردم روسیه برخوردار نشود به شکست خواهد انجامید…فاشیسم در اوکراین را نمی‌توان با فاشیسم در روسیه به چالش کشید. مقصود آنکه این حمایت تنها در صورتی محقق می‌شود که سیاست داخلی اقتصادی و اجتماعی فدراسیون روسیه به نفع منافع اکثریت زحمتکشان و کارگران دنبال شود.“

 

یادآوری از «نگرش»

سمیر امین این مقاله را در سال 2014 نوشته است. درستی و حقانیت آن بخش از تحلیل او که مربوط به سیاست های راهبردی نیروهای امپریالیستی است، درعمل به اثبات رسیده است. در مورد گزینه هایی که او برای تحول سیاست در روسیه برشمرده بود، این جمله ها قابل توجه است:

„«سیاست بین‌المللی» روسیه در صورتی که از حمایت مردم روسیه برخوردار نشود به شکست خواهد انجامید. همچنین درنظر داشته باشیم که این پشتوانۀ اجتماعی را نمی‌توان با ایدۀ ناسیونالیسم- حتی مترقی‌ترین شکل آن و نه شوونیسم ارتجاعی و لفاظی با نام روسیۀ کبیر!- به ‌دست آورد. فاشیسم در اوکراین را نمی‌توان با فاشیسم در روسیه به چالش کشید. مقصود آنکه این حمایت تنها در صورتی محقق می‌شود که سیاست داخلی اقتصادی و اجتماعی فدراسیون روسیه به نفع منافع اکثریت زحمتکشان و کارگران دنبال شود.

منظور من از یک سیاست «مردم‌محور» با چشم‌انداز پیگیری منافع طبقۀ کارگر چیست؟

از سال ۱۹۹۱ سرمایه‌داری دولتی برچیده و سرمایه‌داری کلاسیک مبتنی بر مالکیت خصوصی جایگزین شد … الگوهای استبدادی افسار مدیریت جامعه را به‌ دست گرفتند. هرچند به ظاهر حقوق اجتماعی طبقۀ کارگر از آنها سلب نشده بود اما نظام جدید به سیاست‌زدایی گسترده از اصلاحات پیشین دست برد و تمامی انحرافات استبدادی و جنایتکارانه را در خود تقویت کرد و متعاقبِ آن «حقوق دموکراتیک» به واژه‌ای موهوم در روسیۀ پساانقلاب مبدل شد.

چنین سیستمی نه‌تنها بر روسیه بلکه بر تمامی جمهوری‌های شوروی سابق مسلط شده است. البته تفاوت‌هایی نیز به چشم می‌خورد که مربوط به اصلاح دموکراسی انتخاباتی «غربی» است که برای مثال در اوکراین، استاندارد و کارآمدتر از روسیه شمرده می‌شود. با این‌حال می‌دانیم که اطلاق «دموکراسی» به این الگوی حکومتی- که در مقایسه با دموکراسی بورژوایی که در مراحل قبلی توسعۀ سرمایه‌داری از جمله در دموکراسی‌های سنتی غرب عمل می‌کرد- چقدر مضحک است. قدرت واقعی اکنون به حاکمیت انحصارات محدود شده است و تنها در راستای منافع همین کارتل‌هاست که در جامعه سیاست‌گذاری می‌شود.

بنابراین سیاستِ راستین مردم‌محور، به معنای فاصله گرفتن (تا حد ممکن) از دستورالعمل الگوی لیبرالی و بالماسکۀ انتخاباتی مرتبط با آن است که در پیشانی‌اش داغِ مشروعیت بخشیدن به سیاست‌های اجتماعی ارتجاعی و واپس‌گرا خورده شده است. بدیل من برای تغییر این شرایط راه‌اندازی و جایگزینی یک سیستم مبتنی بر سرمایه‌داری دولتی جدید با ابعاد اجتماعی (اجتماعی و نه سوسیالیستی) است. سیستمی که راه را برای پیشرفت‌های نهایی به سوی اجتماعی‌سازی مدیریت اقتصاد و در نتیجه، پیشرفت‌های نوین به سمت بازآفرینی دموکراسی در پاسخ به چالش‌های اقتصاد مدرن باز می‌کند“.

تجاوز روسیه به اوکرایین هشت سال پس از این تحلیل نشان می دهد که روسیه راه ناسیونالیسم افراطی نژادپرستانه را در پیش گرفته است.

برای خواندن این مقاله لینک زیر را کلیک کنید:

https://www.akhbar-rooz.com/163976/1401/05/12

No Comments

Comments are closed.

Share