یک اقتصاد سوسیالیستی به اجتماعی شدن مدیریت محدود نمی گردد. سوسیالیسم به درستی سرمایه داری، بدون سرمایه داران نیست. باید ارتباط بین انسان، طبیعت و جامعه را به هم درآمیخت. ادامه دادن این وضع به شکلی که سرمایه داری پیشنهاد می کند، به ویران کردن فرد، طبیعت و مردم بازمی گردد.
بخش اول
«اندیشه اقتصادی نو کلاسیک برای جهان کنونی مصیبت بار است» . سمیر امین برای بسیاری از همکاران اقتصاد دان اش دلچسب نیست. او برای حکومت ها از این هم کم تر دلچسب است. به گفته او: «صرفه جویی کردن برای کاستن وام ها، از دروغ های شاخدار است» ، «تنظیم بخش مالی جمله ای تو خالی بیش نیست». او تحلیل اش را به مثابه چاقوی جراحی بحران اقتصادی به ما می سپارد. (مجله همبسته)
صرفنظر از نوریل روبینی، گفته می شود که Dr DooM اقتصاد دان مشهور آمریکایی به خاطر پیش گویی سونامی سیستم مالی در سال 2005 مشهور شد. اما واقعیت این است که سمیر امین پیش از این بحران را در آغاز دهه 1970 اعلام کرده بود. در آن وقت اقتصاد دانانی چون فرانک، آریگی، والرشتین، مگدوف، سوئیزی و خود من (روبن رامبوئه) گفته بودیم که بحران عظیم جدید آغاز شده است؛ بحرانی واقعاً عظیم، نه کوچک، با نوسا ن هایی که در حجم های گذشته با آن روبرو بوده ایم.
در این جا مصاحبه روبن رامبوئه با سمیر امین در این زمینه از نظر خوانندگان می گذرد.
رامبوئه: نخست درباره بحران پنج سال واپسین یا به عبارت بهتر درباره بحران وام های بی پشتوانه ، بحران اعتبارها، وام ها، سرمایه گذاری و یورو حرف می زنیم. امروز وضع از چه قرار است؟
سمیر امین: هنگامی که همه چیز در 2007 با بحران های وام های بی پشتوانه آشکار شد، همه هاج و واج ماندند. اروپایی ها می اندیشیدند که «این بحران از ایالات متحد آمده و ما با شتاب آن را خنثی خواهیم کرد». اما اگر بحران از آن جا نیامده، پس از جای دیگر شروع شده است. غرق شدن سیستم از دهه 1970 رقم خورده است. شرایط عینی بحران سیستمی همه جا وجود دارد. بحران ها از سرمایه داری که آن ها را به طور پس روانه هر بار ژرف تر تولید می کند، جدایی نا پذیرند. نباید هر بحران را جداگانه ، بلکه به طور عالم گیر درک کرد.
بحران مالی را در نظر بگیرید. اگر خود را به این بحران محدود کنیم ، فقط علت های صرفاً مالی را به عنوان تنظیم زدایی بازارها می یابیم. علاوه بر این، به نظر می رسد، تنها بانک ها و نهادهای مالی سود برندگان عمده این توسعه سرمایه هستند. و این علم کردن آن ها به عنوان یگانه مسئول کار را آسان می کند. از این رو، باید به یاد آورد که نه فقط غول های مالی، بلکه هم چنین به طور کلی چند ملیتی ها هستند که از توسعه بازارهای پولی سود می برند. 40% سودهای آن ها از کارکردهای مالی شان ناشی می شوند.
رامبوئه: علت های عینی راه افتادن بحران چه بوده اند؟
سمیر امین: شرایط عینی همه جا وجود داشتند. فرمانروایی «اولیگوپل ها» یا «انحصارهای تعمیم یافته»، اقتصاد را که هم زمان درگیر بحران کم مصرفی و بحران سودمندی است، دچار بحران انباشت کرده است. تنها بخش های انحصارهای فرمانروا توانسته اند نرخ های سود بالای شان را به قیمت ویران کردن سودمندی و درآمد زایی سرمایه گذاری های تولیدی و سرمایه گذاری ها در اقتصاد واقعی، برقرار کنند.
رامبوئه: «سرمایه داری اولیگوپل ها یا انحصارهای تعمیم» یافته نامی است که شما به آن چه که به عقیده شما مرحله جدیدتر سرمایه داری است، داده اید. این انحصارها در چه چیز متفاوت از انحصارهایی هستند که یک قرن پیش وجود داشتند؟
سمیر امین: تازگی آن، در اصطلاح «تعمیم یافته» وجود دارد. از آغاز قرن 20 بازیگران فرمانروا در بخش مالی و در بخش صنعتی مانند صنعت ذوب آهن، شیمی، اتوموبیل و غیره وجود داشتند. البته، این انحصارها جزیره های بزرگ در اقیانوس مؤسسه های کوچک و متوسط واقعاً مستقل بودند. از این رو، در طی 30 سال، ما با یک تمرکز سرمایه بدون مقیاس مشترک روبروییم. مجله فورچون، امروز 500 اولیگوپل را نام می برد که مدیریت های شان تمام اقتصاد جهان را کنترل می کنند و در بالا دست و پایین دست بر همه بخش هایی که به طور مستقیم مالک آن ها نیستند، فرمان می رانند.
کشاورزی را در نظر بگیریم. پیش از این، یک دهقان بین چندین مؤسسه برای فعالیت هایش به گزینش می پرداخت. امروز مؤسسه کوچک و متوسط کشاورزی در بالا دست با گروه مالی بانک ها و انحصارهای عظیم تولید کودها، حشره کش ها و ارگانیسم های دگرگون شده که مون سانتو برجسته ترین نمونه آن است و در پایین دست با شبکه های توزیع زنجیره ای در سطح گسترده روبروست. بر اثر این کنترل دوگانه استقلال و در آمدهای کشاورز همواره بیشتر کاهش می یابند.
رامبوئه: آیا به خاطر این است که شما ترجیح می دهید امروز در باره سیستم استوار بر «بیشینه سازی رانت انحصارگرایانه بیش از بیشینه سازی سود» صحبت کنید؟
سمیر امین: آری، کنترل در این انحصارها رانت برداشت شده از سود کلی سرمایه را که از راه استثمار کار به دست آمده، تأمین می کند. این رانت در مقیاسی که این انحصارها در جنوب عمل می کنند، جنبه امپریالیستی دارد. بیشینه سازی این رانت، درآمدها و دارایی ها را در دست گروه کوچکی از نخبگان، به زیان مزدبران و همچنین سود برندگان از سرمایه غیرانحصاری متمرکز می سازد. نابرابری فزاینده احمقانه و نامعقول می شود. در نهایت می توان این تصویر را با میلیاردری که بر سراسر جهان فرمانروا است و همه جهان را در کام فقر رها می کند، مقایسه کرد.
رامبوئه: لیبرال ها پیشنهاد می کنند که باید با سرمایه گذاری دوباره سودها، « کیک» را «بزرگ کرد». تنها پس از این اقدام است که می توان به تقسیم پرداخت .
سمیر امین: اما آن ها برای تولید سرمایه گذاری نمی کنند زیرا تقاضا وجود ندارد. رانت با فرار به جلو در بازارهای مالی سرمایه گذاری شده است. توسعه سرمایه گذاری ها در بازارهای مالی از ربع قرن به این سو هرگز در تاریخ دیده نشده است. حجم داد و ستدها در این بازارها بیش از 2500000 میلیارد دلار است، در صورتی که تولید ناخالص داخلی جهانی بالغ بر 70000 میلیارد دلار است.
انحصارها این سرمایه گذاری های مالی را بر سرمایه گذاری ها در اقتصاد واقعی ترجیح می دهند. این همانا «فینانسیاریزاسیون» سیستم اقتصادی است. این نوع سرمایه گذاری یگانه راه حل برای ادامه یافتن «سرمایه داری انحصارهای تعمیم یافته» یاد شده است. در این مفهوم، سوداگری عیب سیستم نیست بلکه ضرورت منطقی آن است .
بر پایه بازارهای مالی است که اولیگوپل ها – نه فقط بانک ها – سودهای شان را می آفرینند و بین خود برای این سودها رقابت می کنند. پیروی مدیریت شرکت ها از ارزش سهام های بورس ، جانشینی سیستم بازنشستگی ها ی سرمایه آفرین به جای سیستم استوار بر توزیع، سازگاری مبادله های ارزی نرمش پذیر و ترک تعیین نرخ بهره توسط بانک های مرکزی با واگذار کردن این مسئولیت به «بازارها» جملگی باید در چارچوب فینانسیاریزاسیون یاد شده درک گردد.
رامبوئه: این نظم زدایی بازارهای مالی چندین سال است که هدف است. رهبران سیاسی از «اخلاقی شدن کارکردهای مالی» و «پایان دادن سرمایه داری کازینو» صحبت می کنند. بنابر این آیا تنظیم، راه حل بحران است؟
سمیر امین: همه این لفاظی ها، جمله های تو خالی برای فریب دادن افکار عمومی است. این سیستم محکوم به ادامه دادن مسابقه جنون آمیز در سودآوری مالی است. تنظیم بحران را باز هم بیشتر شدت می بخشد. در این صورت اضافه درآمد ملی کجا خواهد رفت؟ هیچ جا! این کار به ارزش کاهی پر حجم سرمایه منتهی خواهد شد که به ویژه با فروپاشی بورس همراه است.
بنابراین، اولیگوپل ها یا انحصارها («بازارها») و خدمتگزاران سیاسی آن ها پروژه دیگری جز جان بخشیدن دوباره به همان سیستم مالی ندارند. شاید سرمایه از احیاء کردن سیستم پیش از پاییز 2008 آگاه بوده باشد. اماَ این کار به مبلغ های عظیم بانک های مرکزی برای حذف کردن همه اعتبارهای زیان آور و برقرار کردن سود آوری و توسعه مالی نیاز دارد. ساخت باید به طور کلی توسط زحمتکشان و به ویژه خلق های جنوب پذیرفته شود. این انحصارها هستند که ابتکار عمل را در دست دارند. استراتژی های آن ها همواره نتیجه های پژوهیده ، یعنی برنامه های ریاضت کشی را ارائه داده اند.
رامبوئه: به راستی که چنین است. برنامه های به قول معروف ریاضت کشی برای کاستن وام های دولت ها جانشین هم می شوند. با این همه می دانیم که این کار بحران را تشدید می کند. آیا رهبران سیاسی ابله اند؟
سمیر امین: البته که نه! اما بنا بر هدف است که دروغ وجود دارد. هنگامی که دولت ها ادعا می کنند که می خواهند وام را کاهش دهند، مصممانه دروغ می گویند. زیرا هدف کاهش وام نیست، چون بهره های وام برای پرداختن با توجه به ترجیح دادن نرخ های باز هم بالاتر ادامه می یابد. استراتژی انحصارهای فینانسیاریزه، برعکس، نیاز به افزایش وام دارد – که سرمایه آن را به دست می آورد. این نوع به کار انداختن پول ها جالب هستند.
گاهگاهی ریاضت ها بحران را شدت می دهند. در این مورد به روشنی تضاد وجود دارد. همان طور که مارکس در این باره گفت : جستجوی حد اکثر سود پایه هایی را که آن را تجویز می کنند، خراب می کند. سیستم زیر دیدگان ما تحمیل می شود، اماَ محکوم به ادامه دادن مسابقه جنون آمیزش است.
رامبوئه: پس از بحران دهه 1930 ، دولت در عین حال توانست تا اندازه ای بر این تضادها چیره شود و سیاست کینزی جان بخش نوینی را رهبری کند.
سمیر امین: آری. اما چه وقت این سیاست کینزی وارد صحنه شد؟ در آغاز پاسخ به بحران 1929 درست مانند امروز بوده است: در پیش گرفتن سیاست های ریاضت با مارپیچ فرودین شان. کینز به عنوان اقتصاد دان می گفت این اقدام پوچ و بیهوده است؛ باید عکس آن عمل کرد. اما تنها پس از جنگ دوم جهانی بود که به آن گوش فرا دادند. البته نه به خاطر این که بورژوازی بنا بر ایده هایش به آن اعتقاد یافت، بلکه طبقه کارگر آن را به او تحمیل کرد. وانگهی، پیروزی ارتش سرخ بر نازیسم، جاذبه مقاومت کمونیست ها ، ترس از کمونیسم در این تغییر سیاست بسیار مؤثر بود.
امروز برخی از اقتصاد دانان هوشمند بورژوا – که پر شمار نیستند – می توانند بگویند که تدبیرهای ریاضت بیهوده اند. و آنگاه، تا زمانی که سرمایه از جانب مخالفانش ناچار نباشد آب در شراب اش بریزد، این وضع ادامه خواهد یافت.
رامبوئه: ارتباط بین بحرانی که چند سال است، رخ می نماید و بحران دهه 1970 کدام است؟
سمیر امین: در آغاز دهه 1970، رشد اقتصادی دچار سقوط شد. در طی چند سال، نرخ های رشد به نصف آن چه که هنگام 30 افتخار بود، فرو افتاد: در اروپا از 5 به 2.5% در ایالات متحد از 4 به 2% . این سقوط شدید با سقوطی با همان دامنه سرمایه گذاری ها در بخش تولید همراه بود.
در دهه 1980، تاچر و ریگان در برابر این بحران با خصوصی سازی ها، آزادسازی بازارهای مالی و سیاست بسیار سخت ریاضت واکنش نشان دادند. این اقدام نرخ های رشد را بالا نبرد، بلکه آن ها را در سطح بسیار پایین حفظ کرد. وانگهی، هدف لیبرال ها، هر چند آن را به زبان نیاوردند، هرگز برقراری دوباره رشد نبود. هدف به ویژه باز توزیع در آمدها به سود سرمایه بود. این مأموریت در عمل انجام شد. اکنون هنگامی که در بلژیک از 0.1% به + 0.1% رشد می رسند، برخی ها شادمانه می گویند، «بحران تمام شده است!» و این مضحک و عجیب است.
رامبوئه: شما سال های 1990 و 2000 را با سال های یک قرن پیش به عنوان روایت دوَم «عصر زرین» مقایسه می کنید.
سمیر امین: من دو بحران دراز را مقایسه کرده ام، زیرا چیز بسیار جالب این است که آن ها به دقت با صد سال فاصله یعنی 1873 و 1973 شروع شدند. علاوه بر این، آن ها در نقطه عزیمت همان نشانه ها را دارند و پاسخ سرمایه همان مجموع اقدام های تکمیلی سه گانه زیر بوده است.
نخست، تمرکز عظیم سرمایه همراه با نخستین موج انحصارها، انحصارهایی که توسط هیلفر دینگ، هابسون و لنین تحلیل شده اند. در دومین بحران، این تمرکز چیزی است که من آن را «انحصارهای تعمیم یافته» نامیده ام که در دهه 1980 شکل گرفت.
دوم، جهانی سازی. نخستین بحران بزرگ شتاب بخشیدن مستعمره سازی است که خشن ترین شکل جهانی سازی است. موج دوم همانا تعدیل ساختاری صندوق پول بین المللی است که می توان آن را روند دوباره مستعمره سازی توصیف کرد.
سوم و واپسین اقدام فینانسیاریزاسیون است. هنگامی که فینانسیاریزاسیون را در این کیفیت یک پدیده جدید معرفی می کنند، خنده ام می گیرد. زیرا چه چیز در پاسخ به نخستین بحران به وجود آمده است؟ وال استریت و سیتی لندن در 1900!
و این همان نتیجه ها را داشته است. نخست یک دوره کوتاه که به نظر می رسد پیش می رود؛ زیرا مردم و به ویژه مردم جنوب را به خود جذب می کرد. «اروپای زیبا» از 1890 تا 1914 چنین وضعی داشت. آن موقع همان گفتمان های امروز در باره «پایان تاریخ» و «پایان جنگ ها» در ذهن ها رواج داشت. جهانی سازی مترادف صلح و مستعمره سازی به خاطر رسالت تمدن ساز بود. با وجود این فرجام کار چه بود؟ جنگ اول جهانی، انقلاب روسیه، بحران 1929، نازیسم، امپریالیسم ژاپن، دومین جنگ جهانی، انقلاب چین و غیره. می توان گفت که پس از 1989 نوعی دومین «اروپای زیبا» تا 2008 وجود داشته است؛ هر چند از آغاز با جنگ شمال علیه جنوب همراه بوده است. سرمایه در این دوره ساختارهایی را برقرار کرد تا این که اولیگوپل ها بتوانند از رانت های آن ها سود ببرند. همان طور که جهانگیر شدن مالی به بحران 1929 انجامید، جهانگیر شدن مالی این دوره به بحران 2008 منتهی شد.
امروز، آن ها به همان مرحله اساسی رسیده اند که موج جدید جنگ ها و انقلاب ها را اعلام می دارند.
رامبوئه: تصویری نه چندان دلپذیر از آینده . . . شما می نویسید که «دنیای جدیدی در حال زایش است که می تواند هنوز بسی بربرتر یا بهتر باشد» این به چه چیز بستگی دارد؟
سمیر امین: من جام جهان نما ندارم ، اما سرمایه داری وارد مرحله فرتوتی اش شده که می تواند حمام عظیم خون به پا کند. در یک چنین دوره ای، جنبش های اجتماعی و اعتراض ها به دگرگونی های سیاسی بهتر یا بدتر، فاشیستی یا ترقی خواهانه می انجامند. آیا قربانیان این سیستم در به وجود آوردن یک آلترناتیو مثبت، مستقل و ریشه ای موفق خواهند شد؟ مسأله سیاسی امروز این است.
بخش دوم
«سوسیالیسم چیزی بیش از سرمایه داری بدون سرمایه داران است»
«در عصر سرمایه داری پیر، اعتراض های جنبش های اجتماعی به دگرگونی های سیاسی بهتر یا بدتر، فاشیستی یا ترقی خواهانه خواهد انجامید» چنین است نتیجه گیری اقتصاد دان مارکسیست سمیر امین در نخستین بخش این مصاحبه که در مجله همبسته شماره 38 منتشر شد. در بخش دوم، او مسئله فرا رفت از سرمایه داری در بحران را به بحث می کشد. «اکنون زمان جسارت چپ است! چپ باید جبهه ای علیه انحصارها تشکیل دهد» .
برای سمیر امین اقتصاد دان ، پروفسور افتخاری، مدیر فوروم جهان سوم در داکار و نویسنده اثرهای شمارمند ترجمه شده در سراسر جهان ، «مارکسیست بودن به ضرورت مستلزم کمونیست بودن است، زیرا مارکس تئوری را از پراتیک گام نهادن در مبارزه برای رهایی زحمتکشان و خلق ها جدا نمی دانست» . این چنین است که سمیر امین در نخستین بخش این گفتگو به آن می پردازد. او بحران را تحلیل می کند و مبارزه علیه قدرت مطلق انحصارهای سرمایه داری و برای جامعه دیگر مورد بحث قرار می دهد.
رامبوئه: مشخصه های «سرمایه داری فرتوت» که به عقیده شما می تواند ما را به « یک عصر حمام خون عظیم خواهد کدام اند»؟
سمیر امین: دیگر کارفرمایان آفریدگار وجود ندارند، بلکه معامله گران متقلب وجود دارند. تمدن بورژوایی با سیستم ارزش هایش «ستایش از ابتکار فردی طبیعی، هم چنین حقوق و آزادی های لیبرالی اش» ، حتا همان «همبستگی در برنامه ملی» در یک سیستم بدون ارزش های اخلاقی جای دارد. بنگرید به رییسان جنایت کار ایالات متحد، عروسک ها و تکنوکرات ها در رأس دولت های اروپا، فرمانروایان مستبد در جنوب، تاریک اندیشی (طالبان، فرقه های مسیحی و بودایی، فساد تعمیم یافته به ویژه در دنیای مالی) . می توان سرمایه داری امروز را به عنوان فرتوتی توصیف کرد که عصر جدیدی از کشتارها را باز گشوده است. در چنین دوره ای اعتراض های جنبش های اجتماعی به دگرگونی های سیاسی بهتر یا بدتر فاشیستی یا ترقی خواهانه می انجامد. در مثل بحران دهه های 1930 به جبهه توده ای در فرانسه و به نازیسم در آلمان منجر شده است.
رامبوئه: این امر برای جنبش های چپ کنونی به چه معناست؟
سمیر امین: ما در عصری به سر می بریم که در آن نیم رخ موجی از جنگ ها و انقلاب ها به چشم می خورد. آیا قربانیان سیستم در آفریدن یک سیستم مثبت، مستقل و رادیکال موفق خواهند شد؟ مسأله سیاسی امروز درست همین است. لازم است که چپ رادیکال ابتکار ساختمان یک جبهه، یک اتحاد بدیل ضد انحصارها شامل همه زحمتکشان و تولید کنندگان قربانی این «اولیگارشی انحصارهای تعمیم یافته»، از جمله بخش بزرگی از طبقه های متوسط، کشاورزان، مؤسسه های کوچک و متوسط را به دست گیرد.
رامبوئه: شما تأکید می کنید که چپ باید از هر استراتژی که به سرمایه داری در خارج شدن از بحران کمک می کند، رویگردان باشد .
سمیر امین: اکنون زمان داشتن جسارت است! ما در لحظه تاریخی نیستیم که جستجوی «سازش اجتماعی» بین سرمایه و کار، بدیل مثبتی را مانند دوران پس از جنگ با دولت های رفاه سوسیال دموکراسی ایجاد کند. برخی حسرت زدگان می پندارند، می توانند سرمایه داری انحصارها را به موضع چند دهه پیش برگردانند .
ما در وضعیت تاریخی قرار داریم که چپ رادیکال باید جسور باشد. من از چپی صحبت می کنم که یقین یافته است سیستم سرمایه داری باید به طور اساسی منسوخ شود. البته، چپی که از نظر دور نمی دارد که سوسیالیسم ناگزیر باید بدون داشتن مدل از پیش موجود باشد. در کشورهای شمال برای منزوی کردن سرمایه از انحصارها شرایط عینی وجود دارد. این امر بنابر اتحاد اجتماعی و سیاسی ای که اکثریت عظیمی را گرد می آورد، آغاز می گردد.
رامبوئه: آیا این جسارت امروز وجود دارد؟
سمیر امین: نبود جسارت در چپ در لحظه کنونی شگفتی انگیز است. بیاد بیاورید چگونه سوسیال دموکرات ها هنگامی که رژیم شوروی متلاشی شد و در پی آن حزب های کمونیست در اروپای غربی از میان برخاستند، سر از پا نمی شناختند. من به آن ها گفتم: «شما احمقید. سقوط بعدی مربوط به شماست. در آن وقت سرمایه فقط به شما نیاز داشت؛ زیرا خطر کمونیسم وجود داشت» . و آن ها، برعکس ، به جای رادیکال شدن به راست لغزیدند و به سوسیال لیبرال تبدیل شدند. اکنون به سوسیال دموکرات ها یا راست ها رأی می دهند، چون هر دو یکی هستند . همه می گویند «ما نمی توانیم کاری بکنیم، این بازار است که در باره مؤسسه های رتبه بندی، گروه بندی فرازین سرمایه انحصارها تصمیم می گیرد».
ما حتا بخش های مهمی از چپ رادیکال را می بینیم که این موضع را بنابر ترس یا آشفتگی می پذیرند. حتا افرادی وجود دارند که خود را «کمونیست» می دانند. اما می گویند که آن ها فقط می توانند جناح چپ سوسیال دموکرات باشند. همواره منطق آرام بخش سرمایه داری همان است. منطق «کمی بدتر»شان که با اروپا تحمیل شد، حد اعلای دلیلی است که به کار می رود: «اروپا خوب نیست، اما ویرانی اروپا بدتر خواهد بود». بدیهی است که روند پیاپی «کمی بدتر» در پایان به «خیلی بدتر» می انجامد. چنان که دو سال است که به ایرلندی ها می گویند، به درمان ریاضتی تن در دهید، وضع بهتر خواهد شد. اما تا کی ؟
رامبوئه: کلمه های رهیاب «اتحاد اجتماعی و سیاسی» که مورد ستایش شماست، کدام اند؟
سمیر امین: اندیشه عام، آفرینش اتحاد ضد انحصارها است. پروژه فراگیری لازم است که قدرت «انحصارهای تعمیم یافته» را به پرسش کشد (بنگرید به نخستین بخش این مصاحبه در مجله همبسته شماره 38) . ما نمی توانیم خیال پردازی کنیم که افراد بتوانند دنیای عادلانه ای را با معجزه کنش فردی شان بیافرینند -اندیشه ای که آن را در چند جنبش سوسیالیستی و در نزد فیلسوفانی چون تونی نگری می یابیم .
بنابر واقعیت، این امر از این تفسیر آغاز می گردد که بدیل هایی برای سیاست های ریاضت وجود دارد. در شکل عامیانه این به نقض گفتمان سرمایه در باره «رقابت و اعتدال مزدبری» باز می گردد. چرا برعکس آن را نگوییم که مزدها کافی نیستند و سودها بسیار زیادند؟
رامبوئه: در بهترین حالت این به کاهش نا چیز نابرابری ها می انجامد . . .
سمیر امین: طبیعی است که این کافی نیست. چپ واقعی باید بی نظمی اجتماعی آفریده انحصارها را وارونه کند. استراتژی ها برای تأمین کردن شغل بیشینه و تضمین کردن مزدهای مناسب باید پا به پای رشد پیش برود. این بدون سلب مالکیت از انحصارها ممکن نیست. بنابراین، بخش های کلیدی اقتصاد باید ملی شوند. ملی شدن ها در مرحله نخست، دولتی شدن و انتقال مالکیت سرمایه خصوصی به دولت است. البته، جسارت این جا عبارت از «اجتماعی شدن» مدیریت انحصارها است. در نظر بگیریم که این انحصارها، کشاورزی، صنایع شیمیایی، بانک ها و توزیع بزرگ را زیر نظارت خود دارند. البته، «اجتماعی کردن» به این معناست که ارگان های مدیریت ( نمایندگان کشاورزان، زحمتکشان انحصارهای پیشین و نیز سازمان های مصرف کنندگان و قدرت های محلی مسئول محیط زیست و هم چنین مدرسه، مسکن، بیمارستان ها، شهر نشینی و ترابری . . .) را در بر می گیرند .
یک اقتصاد سوسیالیستی به اجتماعی شدن مدیریت محدود نمی گردد. سوسیالیسم به درستی سرمایه داری، بدون سرمایه داران نیست. باید ارتباط بین انسان، طبیعت و جامعه را به هم درآمیخت. ادامه دادن این وضع به شکلی که سرمایه داری پیشنهاد می کند، به ویران کردن فرد، طبیعت و مردم بازمی گردد.
رامبوئه: با وال استریت و سیتی چه می کنید؟
سمیر امین: فینا نسیاریزا سیون زدایی ضرورت دارد. دنیای بدون وال استریت یادآور عنوان کتاب فرانسوا مورن است، این کار ناگزیر حذف بی قید و شرط صندوقهای سوداگری و صندوق های بازنشستگی را ایجاب می کند، زیرا آن ها به کارگزاران مهم فینا نسیاریزاسیون بدل شده اند. حذف این سوداگری ها باید به سود سیستم باز نشستگی ها بر پایه توزیع انجام گیرد. باید فکری اساسی درباره سیستم بانکی کرد. در این دهه های واپسین، سیستم بانکی بسیار زیاد متمرکز شده است. به طوری که اکنون چند غول در میان آن ها فرمان می رانند. می توان یک «بانک کشاورزی» یا یک «بانک صنعتی» را تصور کرد که در آن شوراهای اداری برگزیده مشتریان صنعتی و نمایندگان مرکزهای پژوهش و خدمات محیط زیست ترکیب شده اند .
رامبوئه: نقش جنبش های اشغال، بومی ها و سندیکاها در مبارزه علیه انحصارها را چگونه ارزیابی می کنید؟
سمیر امین: اگر در ایالات متحد جنبش اشغال وال استریت وجود دارد، نشانه با شکوهی است. اگر آنها حکم هایی چون «آلتر ناتیو دیگری وجود ندارد» ، «ریاضت اجباری است» را نمی پذیرند، پدیدار بسیار مثبتی است. برای اهالی اروپا نیز همین طور است. سندیکاها در این زمینه نقش مهمی برعهده دارند. اما آن ها جنبش هایی هستند که از توان لازم بی بهره اند؛ و برای یافتن آلترناتیوهای دیگر تلاش نمی ورزند. آن ها باید دوباره خود را تعریف کنند. شعارهای 50 سال پیش منسوخ شده اند. پنج دهه پیش از هر پنج کارگر چهار کارگر شغل مطمئن و ثابت داشتند. بیکاری به تقریب وجود نداشت. امروز تنها 40% شغل ثابت دارند. 40% با قرار داد موقت کار می کنند و 20% بیکارند. وضعیت به طور بنیادی متفاوت است. بنابر این، سندیکاها نباید خود را به درخواست هایی محدود کنند که فقط به نیمی از طبقه کارگر مربوط اند. از این رو، ضروری است که سندیکاها حقوق بیکاران و افراد زیر قرارداد موقت را در نظر گیرند. افراد مهاجر، زنان و جوانان در این مورد جای شاخص دارند.
رامبوئه: ارتباط بین مبارزه طبقات در شمال و جنوب را چگونه ارزیابی می کنید؟
سمیر امین: تضادهای سرمایه داری/ سوسیالیسم و شمال/ جنوب پرهیز نا پذیر است. سرمایه داری یک سیستم جهانی است و مبارزه های سیاسی و اجتماعی، چنان چه بخواهند کارا باشند، باید هم زمان در عرصه ملی و در سطح جهانی هدایت شوند. این چیزی است که مارکس خواسته است با شعار «پرولترهای همه کشورها، متحد شوید!»، در بیان آورد. کمونیست بودن هم چنین بیانگر انترناسیونالیست بودن است.
به هم آمیختن مسئله جوّ، منابع طبیعی و محیط زیست در کشمکش شمال – جنوب ضروری است. از آن خود کردن خصوصی این منابع و استفاده نادرست از سیاره، آینده همه بشریت را به خطر می اندازد. خود محوری اولیگوپل ها در شمال در این گفته بوش که اعلام داشت: «راه و رسم زندگی آمریکایی مذاکره پذیر نیست»، به نحوی خشن در بیان آمده است. این خودمحوری به انکار کردن دسترسی به منابع طبیعی جنوب ( 80% بشریت) باز می گردد. گمان دارم که بشریت زمانی خواهد توانست به طور جدی در ساختمان یک آلترناتیو سوسیالیستی گام بردارد، که « این راه و رسم زندگی در شمال» را دگرگون کند و از صبوری کردن دست بردارد. در واقع، رزمیدن در جنوب رانت امپریالیستی را کاهش می دهد و موضع انحصارها در جنوب را ضعیف می کند. و در نهایت این امر، طبقه های مردمی شمال را در مبارزه شان برای اجتماعی کردن انحصارها تقویت می کند. در این صورت شرط اساسی در شمال این است که افکار عمومی نباید خود را به دفاع از امتیازهای خود در برابر مردم جنوب محدود کند .
رامبوئه: آیا اکنون اقتصادهای کشورهای نوخاسته مانند چین ، برزیل، روسیه و آفریقای جنوبی هر قدر هم کم قدرت «انحصارهای تعمیم یافته» را به خطر نمی اندازد؟
سمیر امین: از 1970، سرمایه داری توسط پنج امتیاز بر سیستم جهانی فرمان می راند: کنترل دسترسی به منابع طبیعی، کنترل فن آوری و مالکیت فکری، دسترسی برتر به رسانه ها، کنترل سیستم مالی و پولی و سر انجام انحصار سلاح های ویرانگر جمعی. من این سیستم را (آپارتاید در مقیاس جهانی) می نامم که نیازمند جنگ دایمی علیه جنوب است؛ مانند جنگی که در 1990 توسط ایالات متحد و متحدان پیمان آتلانتیک شمالی آن هنگام نخستین جنگ خلیج شعله ور شد. بنابر این، کشورهای نوخاسته ، به ویژه چین در حال زدودن این امتیازها هستند. نخست در عرصه فن آوری که از «ساخت در چین» به «ساخت توسط چین» رسیدند. چین دیگر کارگاه جهان برای شعبه ها و شریکان سرمایه بزرگ انحصارها نیست. این کشور بر فن آوری لازم برای توسعه خودش تسلط دارد. در قلمروهای معینی، به ویژه قلمروهای آینده اتومبیل الکتریکی، خورشیدی و غیره از فن آوری های نو آورانه از غرب سبقت گرفته است.
وانگهی چین سیستم مالی جهانی شده را به ویران کردن خود وا می گذارد. و حتا با تأمین کردن کسری بودجه آمریکا و ساختن بازارهای موازی منطقه ای مستقل یا خودمختار در میان «گروه شانگهای» که روسیه و بالقوه هند و جنوب شرقی آسیا را دربرمی گیرد، برای خود تخریبی آن سرمایه گذاری می کند. در زمان کلینتون، یک گزارش در ارتباط با امنیت آمریکا حتا ضرورت جنگ پیشگیرانه علیه چین را مورد بررسی قرار داد. برای مقابله با آن بود که چینی ها در راستای مرگ آرام ایالات متحد از راه تأمین مالی کردن کسری شان گام برداشتند. مرگ خشن یک حیوان از این نوع بسیار خطرناک خواهد بود.
رامبوئه: کشورهای آمریکای جنوبی در این میان چه نقشی دارند؟
سمیر امین: دموکراسی های توده ای در آمریکای لاتین به یقین رانت امپریالیستی را ضعیف کرده اند. اما آن ها برای پیشرفت در توسعه خود، تا زمانی که با توهّم توسعه ملی سرمایه داری مستقل، خود را تسلا می دهند، با دشواری هایی روبرو خواهند بود. به روشنی این وضع را در بولیوی، اکوادور یا ونزوئلا می بینیم. اما برزیل که کشور بسیار بزرگی با منابع طبیعی عظیمی است، همکاری با آلبا را آغازیده است. البته، آلبا تا کنون در مقایسه با همکاری نظامی، اقتصادی و دیپلوماتیک گروه شانگهای که بی پیوند با اقتصاد جهانیِ زیر فرمانرواییِ انحصارهای غربی اند، در سطح به مراتب پایین قرار دارد. در مثل هیچ چیز در آن ها به دلار یا یورو پرداخت نمی شود. آمریکای لاتین می تواند پیوندش را با سرمایه داری انحصارها بگسلد. آن ها برای انجام تجارت جنوب – جنوب از امکان های واقعی فنی و منابع طبیعی لازم برخوردارند؛س آن چه که چند دهه پیش تصور پذیر نبود .
تاریخ مقاله نوامبر 2012
No Comments
Comments are closed.