ایالات متحد آمریکا بخاطر منافع بنیادی اش بر همه اقیانوس های دنیا کنترل دارد. هیچ قدرت دیگری هیچگاه نتوانسته چنین کاری را بکند. به همین دلیل ما می توانیم در سراسر جهان وارد خاک کشورهای دیگر شویم ولی آنها نمی توانند چنین کاری را بکنند. این مساله خیلی خوبی است. حفظ کنترل اقیانوس ها و فضا اساس قدرت ما را تشکیل می دهد.
پیش گفتاری از مترجم
آنچه می خوانید، خلاصه سخنرانی جرج فریدمن است. جرج فریدمن رییس مرکز پیش بینی های راهبردی استراتفور (STRATFOR)، یکی از اندیشکده های پیشتاز آمریکا است که تحلیل ها، گزارش ها و طرح هایی درباره آینده در رابطه با مسایل ژئوپلیتیکی، امنیتی و درگیری ها در سراسر جهان عرضه می کند. کار این اندیشکده و نهادهایی از این نوع، تامین خوراک فکری و معنوی برای ارگان های اجرایی در ایالات متحد است.
هر چند این سخنرانی سه سال پیش انجام شده، اما موضوع و مضمون آن نشان می دهد که کماکان تازگی دارد. این مطلب به نظر من به دلیل های زیر اهمیت دارد:
-
آشنایی با طرح ها و برنامه های راهبردی آمریکا: با شناخت از انگیزه های واقعی سیاست گذاران این کشور، بر خواننده آشکار می شود که «مبارزه بخاطر دمکراسی و آزادی» تنها نقابی است فریبنده بر سیمای هدف های واقعی گروهبندی های حاکم بر ایالات متحد آمریکا.
-
پرهیز از عوام گرایی در تحلیل های سیاسی: متاسفانه بخش مهمی از نیروهای سیاسی ایران تحلیلی عوامانه از سیاست های راهبردی قدرت های جهانی دارد. این بخش هنوز سیاست را با دیدی «اسطوره ای» می نگرد و در تحلیل هایش از اوضاع منطقه ای و جهانی، به جای پرداختن به منافع قدرت ها، به «خیر و شر» و «حق و باطل» کردن این یا آن قدرت می پردازد، در ذهن خود انتظاراتی به دور از واقعیات می پروراند و به ناگزیر از ناهمخوانی واقعیات با ذهنیات اش سرخورده می شود.
-
درک ضرورت وجود اندیشکده های راهبردی ملی و دمکراتیک: متاسفانه در کشور ما اندیشکده هایی که از زاویه منافع دمکراتیک زحمتکشان ایران به مسایل راهبردی بپردازند، وجود ندارند. نهادهای موجود یا در خدمت منافع ضد مردمی حکومت دینی در ایران اند و یا در خدمت منافع قدرت های بین المللی.
هدف ام از ترجمه این سخنرانی تنها آشنایی با این نظریات بوده. ازینرو از نقد و حاشیه نویسی پرهیز کرده ام.
***
فریدمن: هیچ منطقه ای نمی تواند برای همیشه صلح آمیز باقی بماند، از جمله ایالات متحد آمریکا. منظورم این است که ما (ایالات متحد آمریکا) شاهد جنگ هایی خواهیم بود یا اینکه دچار آنها خواهیم شد. البته اروپا، به گمان من، به دوره جنگ های بزرگ باز نخواهد گشت، اما بار دیگر به حالت طبیعی بشری برخواهد گشت؛ بار دیگر جنگ هایی خواهد داشت و دوره صلح هایش را و باز زندگی ها از دست خواهند رفت. البته این تلفات دیگر صد میلیون نفر مانند مورد جنگ های گذشته نخواهد بود. اما این ایده که اروپا «منطقه برگزیده» است، منجر به جنگ ها خواهد شد. درگیری هایی در اروپا به وجود خواهد آمد. درگیرهایی در اروپا وجود داشته اند، مانند یوگوسلاوی و اکنون در اوکرایین. در مورد مناسبات اروپا با ایالات متحد آمریکا باید بگویم ما مناسباتی با «اروپا» نداریم. ما مناسباتی با رومانی و با فرانسه داریم، اما «اروپا»یی وجود ندارد که با ایالات متحد آمریکا مناسبات داشته باشد.
پرسش: آیا افراط گرایی اسلامی، بزرگ ترین تهدید برای ایالات متحد آمریکا است و آیا این افراط گرایی نابود خواهد شد یا اینکه کماکان وجود خواهد داشت؟
فریدمن: این مساله ای برای ایالات متحد آمریکا خواهد بود اما تهدید حیاتی نه. می بایست به آن بپردازیم، می بایست در حد لازم به آن بپردازیم. اما ما منافع خارجی دیگری داریم. منافع اصلی سیاست خارجی ایالات متحد آمریکا در سده گذشته، در نخستین و دومین جنگ جهانی و در جنگ سرد مناسبات میان آلمان و روسیه بوده است. چون این دو اگر متحد باشند، تنها قدرتی خواهند بود که می توانند ما را تهدید کنند. منافع اصلی ما می طلبد که عدم تحقق چنین وضعیتی را تضمین کنیم.
اگر شما اوکرایینی باشید، نگاه خواهید کرد که چه کسی می تواند به شما کمک کند و در اینجا، ایالات متحد آمریکا خواهد بود. هفته پیش یا حدود ده روز پیش فرمانده عالی نیروهای زمینی آمریکا در اروپا، ژنرال بن هوجز (Ben Hodges) دیداری از اوکرایین داشت. او در آنجا اعلام کرد که مستشاران آمریکایی از این پس بطور رسمی وارد اوکرایین خواهند شد. او در آنجا مدال هایی به مبارزان اوکرایینی داد، علیرغم اینکه مقررات آمریکا اهدای مدال به خارجیان را ممنوع کرده است. اما او این کار را کرد، چون می خواست با این کار نشان دهد که ارتش اوکرایین، ارتش خود او است. ایالات متحد آمریکا به کشورهای بالتیک سلاح، توپخانه و جنگ افزارهای دیگر می فرستد. دولت های بالتیک، رومانی، لهستان و بلغارستان، اینها نقطه بسیار جالبی را تشکیل می دهند.
دیروز آمریکا اعلام کرد که قصد دارد، به اوکرایین سلاح ارسال کند. این نکته تکذیب شد، اما این کار را خواهیم کرد. جنگ افزارها ارسال خواهند شد. و در جریان همه این عملیات ایالات متحد آمریکا خارج از چارچوب ناتو عمل می کند. چرا که همه تصمیم گیری های ناتو می بایست از سوی همه کشورهای عضو به اتفاق آراء تصویب شوند. نکته اصلی در اینجا آن است که ایالات متحد آمریکا یک «کمربند امنیتی» به دور روسیه می کشد. و روسیه این را می داند. روسیه باور دارد که ایالات متحد قصد دارد فدراسیون روسیه را متلاشی کند. فکر می کنم که ما نمی خواهیم آنها را بکشیم، بلکه می خواهیم تا حدودی مجروح شان کنیم و یا خسارت به آنها وارد کنیم. در هر حال ما به بازی سابق بازگشته ایم. و اگر شما یا یک لهستانی، مجار یا رومانیایی صحبت کنید، آنها در دنیایی به کلی متفاوت از آلمانی ها زندگی می کنند و آلمانی ها در دنیایی به کلی متفاوت از اسپانیایی ها. به این ترتیب در اروپا عدم توافق حاکم است.
ایالات متحد آمریکا بخاطر منافع بنیادی اش بر همه اقیانوس های دنیا کنترل دارد. هیچ قدرت دیگری هیچگاه نتوانسته چنین کاری را بکند. به همین دلیل ما می توانیم در سراسر جهان وارد خاک کشورهای دیگر شویم ولی آنها نمی توانند چنین کاری را بکنند. این مساله خیلی خوبی است. حفظ کنترل اقیانوس ها و فضا اساس قدرت ما را تشکیل می دهد.
بهترین راه برای پیروز شدن بر نیروی دریایی دشمن آن است که مانع تشکیل آن شویم. راهی که بریتانیایی ها پیمودند تا مانع آن شوند که یک قدرت اروپایی دیگر بتواند نیروی دریایی ایجاد کند، آن بود که اروپایی ها مشغول جنگ با یک دیگر باشند. سیاستی که من توصیه می کنم همان است که رونالد ریگان در ایران و عراق به کار برد. او از هر دو طرف جنگ حمایت کرد تا آنها با همدیگر بجنگند (جنگ ایران-عراق در سال های 1980-1988) و نه بر ضد ما. این امر از لحاظ اخلاقی قابل دفاع نبود، اما کارآیی داشت.
نکته همین جا است: ایالات متحد آمریکا توان آن را ندارد که کل منطقه اروآسیا را اشغال کند. به محض اینکه چکمه های ما خاک آنجا را لمس کند، ما از لحاظ نفرات در اقلیت قرار خواهیم داشت. ما می توانیم یک ارتش را متلاشی کنیم، اما نمی توانیم عراق را اشغال کنیم. برپایه این ایده است که ارتش 130 هزار نفره آمریکا می تواند کشوری 25 میلیونی را اشغال کند. تناسب میان تعداد پلیس ها نسبت به جمعیت نیویورک بزرگ تر است از آنچه تناسب میان سربازان آمریکا به جمعیت عراق بود.
ما در وضعیتی قرار نداریم که از لحاظ نظامی همه جا دخالت کنیم، اما قادریم، از قدرت هایی که بر ضد هم می جنگند، پشتیبانی کنیم تا آنها از این طریق حواس شان متوجه خودشان باشد. ما می توانیم از آنها از لحاظ سیاسی، مالی، نظامی پشتیبانی کنیم، جنگ افزار و مستشاران نظامی بفرستیم و در موردهای استثنایی، آنگونه که در ویتنام، عراق و افغانستان عمل کرده ایم، با ضربه های پیشگیرانه دخالت کنیم. تاکتیک ضربه های پیشگیرانه، هدف از پا درآوردن دشمن را تعقیب نمی کند، بلکه این هدف را دنبال می کند که دشمن را از تعادل خارج کند. ما در هر جنگی چنین کوشیده ایم، مثلن در افغانستان ما القاعده را از تعادل خارج کردیم. مشکلی که ما از دوران جوانی و نادانی مان داریم، آن است که ما دشمن را از تعادل خارج می کنیم و به جای آنکه بگوییم «کارمان را خوب انجام دادیم، حالا برگردیم به خانه مان»، می گوییم: «این که کار ساده ای بود، بیایید حالا اینجا یک دمکراسی برپا کنیم». این ضعف ذهنی ما بوده که مبتلای اش شده ایم. به همین دلیل پاسخ به آن این است که ایالات متحد آمریکا نمی تواند در همه جای اروآسیا از لحاظ نظامی مداخله کند. می بایست به صورت دستچین شده و تا حد امکان به ندرت مداخله کرد. مداخله نظامی برای ما باید تنها در مورد خاص باشد، آخرین امکان! ما نمی توانیم در گام اول واحدهای نظامی بفرستیم. اما هنگامی که واحدهای نظامی را می فرستیم -و این را به تجربه خوب درک کرده ایم- می بایست مداخله محدود باشد و مقیاس های غول آسا پیدا نکند. امیدواریم که این بار این مساله را درک کرده باشیم. چرا که به روال معمول، کودک برای فراگیری یک درس، به زمان نیاز دارد.
ما به مثابه یک امپراتوری نمی توانیم همه جا دست به مداخله بزنیم. بریتانیایی ها سابقن هندوستان را اشغال نکردند. آنان تنها حکومتهای منطقه های مختلف هند را گرفتند و گذاشتند که آنان بر ضد هم بجنگند. آنان افسران بریتانیایی را در ارتش هندوستان منصوب کردند. سابقن رومیان نیز واحدهای نظامی به منطقه های دورافتاده خارج از امپراتوری روم نمی فرستادند، بلکه آنان شاهان طرفدار روم را در آن منطقه ها مستقر می کردند. این پادشاهان توسط روم به قدرت می رسیدند و در خدمت امپراتوری روم در کشورهای دیگر حکومت می کردند. این پادشاهان مسئول حفظ صلح (به سود روم) در مرزهای امپراتوری بودند. این امر برای مثال در مورد قلمروی پارت ها نیز صدق می کرد. امپراتوری هایی که می کوشند مستقیمن در مناطق اشغالی حکومت کنند، با شکست روبرو می شوند، مانند نمونه امپراتوری نازی ها. چون هیچکس آن اندازه قدرت ندارد که بتواند مستقیم حکومت کند. در این جا باید هشیارانه عمل کرد.
به هر حال مساله ما الآن این نیست، بلکه مساله در اصل این است که ما یک امپراتوری هستیم. البته به این خاطر نباید بیندیشیم که دیگر نمی توانیم احساس آرامش کنیم، به خانه مان بازگردیم و نگران نباشیم.
مساله ای که اکنون بر روی میز روس ها قرار دارد این است که آیا می خواهند اوکرایین را بعنوان منطقه حائل میان روسیه و غرب داشته باشند که دستکم بی طرف بماند، یا اینکه غرب تا آنجا در اوکرایین رخنه کند که تنها 100 کیلومتر از استالینگراد [!؟ امروزه دیگر استالینگرادی وجود ندارد. م] و 500 کیلومتر از مسکو فاصله داشته باشد. برای روسیه وضعیت اوکرایین یک مساله حیاتی است و روس ها نمی توانند از کنار این مساله براحتی بگذرند و آن را رها کنند. برای ایالات متحد آمریکا این نکته مطرح است که اگر روس ها کماکان به اوکرایین بچسبند، ما روسیه را متوقف خواهیم کرد. به همین دلیل ایالات متحد آمریکا دست به تدبیرهایی می زند، از آن قبیل که به تازگی ژنرال هوجز عمل کرد و بخاطر آن مقصّر شناخته شد. مساله بر سر استقرار واحدهای نظامی در رومانی، بلغارستان، لهستان و کشورهای بالتیک است. این همان «اینترماروم» یعنی سرزمین بین دریاها، قلمرویی بین دریای سیاه و دریای بالتیک است که پیلزودسکی (1) آرزوی اش را داشت. این راه حلی است که ایالات متحد آمریکا ترجیح می دهد.
مساله ای که ما برایش پاسخ آماده ای نداریم این است که آلمان در این وضعیت چه خواهد کرد. هنگامی که ایالات متحد آمریکا این کمربند امنیتی را برپا می کند، متغیر واقعی ناشناخته در اروپا (نه نسبت به اوکرایین، بلکه نسبت به غرب) آلمانی ها هستند. وقتی نفوذ روس ها در اوکرایین رو به محو شدن باشد – ما نمی دانیم که مواضع آلمانی ها چه خواهد بود. آلمان در یک وضعیت خیلی ویژه ای است. صدراعظم سابق، گرهارد شرودر در کمیته نظارت گازپروم است. آلمانی ها مناسبات بسیار پیچیده ای نسبت به روس ها دارند. آنها نمی دانند چه باید بکنند. آنها می بایست کالاهای شان را صادر کنند. روس ها می توانند کالاهای آنان را بخرند. از سوی دیگر آنها منطقه آزاد تجاری شان را که برای ساخت چیزهای دیگر نیاز دارند، از دست می دهند. برای ایالات متحد هدف اصلی این است که سرمایه آلمانی و فن آوری آلمانی و منابع اولیه روسی و نیروی کار روسی می توانند به یک ترکیب بی همتایی تبدیل شوند که ایالات متحد آمریکا از یک سده به این سو می کوشد، مانع اش شود. به این ترتیب چگونه می توان به این هدف دست یافت که از این ترکیب آلمانی – روسی جلوگیری کرد؟ ایالات متحد آمریکا آماده است که با کارت برنده خود این ترکیب را درهم بشکند: خط میان بالتیک و دریای سیاه.
برای روس ها این کارت همیشه روی میز بود. برای روس ها مساله تعیین کننده آن است که اوکرایین یک کشور بی طرف بشود و نه طرفدار غرب. اگر کسی بتواند به من پاسخ بدهد که آلمانی ها در این وضعیت چه خواهند کرد، آنگاه می تواند به من این را هم بگوید که تاریخ در بیست سال آینده چه سیمایی خواهد داشت. شوربختانه آلمانی ها می بایست همیشه تصمیمی بگیرند. و این مشکل همیشگی آلمانی ها است. آلمان از لحاظ اقتصادی بسیار توانمند است، اما درعین حال از لحاظ ژئوپلیتیکی بسیار شکننده است و آنها هیچگاه نمی دانند که چگونه و کجا صادرات خود را می توانند بفروشند. از سال 1871 تا به امروز این نکته همواره «پرسشی برای آلمان» بوده؛ و نیز پرسشی برای اروپا. اکنون بیندیشید به «پرسشی برای آلمان» که دوباره مطرح است. این پرسش بعدی است که ما باید طرح کنیم، اما نمی کنیم، چون نمی دانیم که آلمانی ها چه کار خواهند کرد.
4 فوریه 2015، شیکاگو، ایالات متحد آمریکا
سرچشمه:
https://www.klagemauer.tv/2018-03-28/5588&autoplay=true
پانویس ها
- یوزف کلمنس پیلزودسکی، یک سیاستمدار و نظامی لهستانی بود که بر ضد حاکمیت روسیه مبارزه می کرد و بعدها بعنوان مارشال، در دومین جمهوری لهستان، بین سال های 1926 تا 1935 به صورت عملن دیکتاتوری حکومت کرد.
No Comments
Comments are closed.