واقعیات نهان در اقتصاد آمریکا
برگردان و نگارش: نوید شاملو

13.03.2010

نابرابری های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتمائی از سال 1970 (هزار و نهصد و هفتاد) در آمریکا و ادامه آن باعث بالا رفتن سطح فقر و تنگدستی شده است. بحرانهای سوار بر شانه های اقتصاد آمریکا از طرف دیگر این سود را برای صاحبان کالا به همراه دارد که کارگران مجبور می شوند تمامی اندوخته خود را بر اثر بالا رفتن قیمت ها خرج کنند.

Economy_USA

            در نیمه اول ماه اوت 2009 اقتصاد آمریکا در دوران ویژه ای بسر می برد. وال استریت، بانکهای بزرگ و رسانه های گروهی تقریبا به اتفاق آرا جشن رو به بهبودی اقتصادی را بر پا داشتند. در حالیکه حد متوسط آمریکائیانی که به خاطر سطح بالای بیکاری، ناامنی شغلی، از دست دادن خانه هایشان، اضطراب و نگرانی از قروض شخصی، شکست های غیره منتظره ، تنش های روحی  و عصبانیت های ناشی از اوضاع بد اقتصادی و تحمل رنج و درد اجتناب ناپذیری که در آن گرفتار آمده بودند رنج می بردند، یک اقتصاد دان با توجه به شناخت خود از اوضاع اقتصادی آمریکا آن را بدینگونه توصیف کرد:“یک ملت با دو اقتصاد ملی“. دو نمونه ویژه و بارز از اطلاعات و آمار اقتصادی در ماه اوت 2009 بطور آشکار عمق شرایط بد اقتصادی را در پشت ادعاهای روند رو به بهبود شرایط اقتصادی در رسانه های گروهی آشکار می کند.

            اولین سری آمار بوسیله حوزه و یا دایره کارگران آمریکا (اداره آمارهای کارگری) ارائه شده است که نشان دهنده برخی از واقعیت های قابل توجه به شرح زیر می باشد:

            1 – سطح تولید یا سودمندی کارگران در آمریکا که شامل ارزش فیزیکی کالاها و خدمات تولیدی بر اساس کار هر یک از کارگران مشغول به کار

            2 – پاداش پرداخت شده به هر کارگر.

            3- ساعات دقیق کار هر یک از کارگران.

            این ارقام نشان دهنده چگونگی تغییرات اقتصادی بین سه ماه اول (ژانویه تا مارس) و سه ماه دوم (آوریل- ژوئن) 2009 میلادی می باشد. رقم میانگین ساعات پرداختی کار انجام شده برای هر کارگر 6/7 % (هفت و شش دهم در صد) کاهش داشته است. اما مجموع کل کالاهای تولید شده فقط  7/1 % (یک و هفت دهم در صد) کاهش داشته است. دلیل آن این است که کارگرانی که هنوز کار خود را از دست نداده اند در ترس و هراس بکار خود مشغولند چرا که آنها مجبورند سریعتر و سخت تر کار کنند زیرا که آنها محکوم به انجام کارهائی هستند که قبلا بوسیله کارگرانی که اخراج شده اند انجام می گرفته است. نتیجه اینکه با تعداد کمتری از کارگران تولید بیشتری انجام میگیرد. استثمار طبقه کارگر در جوامع سرمایه داری که از آن به نام استثمار مضاعف نام برده می شود و ناجوانمردانه از دسترنج آنها سرمایه داران میلیاردها دلار سود به جیب های خود می ریزند بدینگونه انجام می گیرد. این در حالی است که اداره آمار و سرشماری کارگران در آ مریکا  4/6 % (شش و چهار دهم در صد) رشد تولید را گزارش داده است؛ رشدی در مقابل کار سخت تر و سریعتر و در نتیجه (شش و چهار در هم در صد) تولید بیشتر کارگران. آن دسته از کارگرانی که هنوز مشغول به کار می باشند در نهایت تعجب از اضافه حقوق 2/0 % (دو دهم در صد) از ابتدا تا انتهای سه ماه دوم در سال 2009 بر خوردار می گردند. وقتی که محاسبات اداره آمار کارگری را در رابطه با رشد قیمت کالاهای مصرفی (از قبیل خوراک و خدماتی که کارگران باید از حقوق خود بپردازند) در نظر بگیریم به این نتیجه می رسیم که حقوق واقعی کارگران در حقیقت 1/1 % (یک و یک دهم در صد) کمتر شده است. با در نظر گرفتن این ارقام اینطور نشان داده می شود که صاحبان سرمایه سود سرشاری را از دسترنج کارگران به جیب خود ریخته اند، در صورتیکه حقوق دریافتی کارگران در قبال رشد 1/1%  قیمت کالاهای ضروری و مصرفی مبلغی است که آنها قادر به خرید مایحتاج خود و خانواده خود نمی باشند. این در حالی است که در سه ماه دوم سال 2009 میلادی جشن بهبود روند اقتصادی بوسیله  صاحبان صنایع و رسانه های تصویری و نوشتاری و قلم بدستان جیره خوار آنها گرفته می شود. در صورتیکه کارگران و زحمتکشان بگونه ای اندوهناک نظاره گر آینده خود و خا نواده های خویش می با شند.

            آمارهای بیشتری در این رابطه وجود دارد که نشان دهنده فاصله و نابرابری های فراوانی بین طبقه کارگر و زحمتکشان از یک سو و صاحبان سرمایه از سوی دیگر در جوامع سرمایه داری می باشد. کارفرمایان به ازای هر ساعت از کار کارگران و تولید آنها به مقدار 4/6 % (شش و چهار دهم در صد) بیشتر سود می برند این بدان معنا است که سود حاصله از چهل ساعت کار در هفته هر کارگر 256 (دویست وپنجاه و شش در صد) و در ماه 1024 در صد و در سال 12288 در صد می باشد، که به جیب کارفرمایان ریخته شده. این در حالی است که زندگی کارگران در یک سطح باقی مانده است. یعنی در سطح همان شرایط کار طاقت فرسای سخت و سرعت کار بالا و جبران کمبود ساعات کار کارگرانی که اخراج شده اند بدون احتساب اضافه کاری. این در حالی است که کارگران با مزدی که دریافت می دارند قدرت خرید کالا های مورد احتیاج زندگی خود در مقایسه با شش ماه قبل را دارا نمی باشند. جای تعجبی ندارد که در آینده شما از زبان صاحبان کالا و رهبران سیاسی بشنوید که در صحبت هایشان به مردم آمریکا بگویند که „چطور همه با هم باید کمربندهایمان را محکم تر ببندیم“ و یا اینکه „ما همه با هم بطور مساوی باید تحمل این وضع جانگداز را به عهده بگیریم.“  رشد سریع نابرابری ها در تقسیم ثروت بین کارگران و زحمتکشان از یک طرف و سر مایه داران از طرف دیگر همانطور که به جنبش کارگران و زحمتکشان دامن می زند، موجب نابرابری های اجتمائی و فرهنگی نیز می گردد. کارفرمایان در این شرایط از منابع بیشتری برخوردارند تا کارگران و زحمتکشان، طبیعتاَ آنها دارای امکانات غیر قابل مقایسه ای از قبیل دست یابی به آموزش و پرورش، امکانات تفریحی و سرگرم کننده و هنر برای خود و فرزندانشان میباشند.

            نابرابری های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی  و اجتمائی از سال 1970 (هزار و نهصد و هفتاد) در آمریکا و ادامه آن باعث بالا رفتن سطح فقر و تنگدستی شده است. بحرانهای سوار بر شانه های اقتصاد آمریکا از طرف دیگر این سود را برای صاحبان کالا به همراه دارد که کارگران مجبور می شوند تمامی اندوخته خود را بر اثر بالا رفتن قیمت ها خرج کنند.

 

توضیح نگارنده:

            زمانی که به برگردان و نگارش این متن مشغول بودم مصادف بود با در گذشت اندوهناک آقای یداله خسروشاهی از فعالین و یکی از رهبران جنبش سند یکایی و کارگری ایران که تا آخرین دم زندگی در راه ایجاد تشکل های مستقل کارگری و علیه ظلم و ستم و بیداد کل نظام سرمایه داری مبارزه کرد. راهش پر رهرو و یادش گرامی باد.

No Comments

Comments are closed.

Share