در باره پديد آوري كتاب هاي روش آموز و ضرورت انتشار گونه هاي متفاوت آن ها و تا ثير آن ها بر پيشرفت جامعه (بخش دوم)
به مناسبت بر گزاري نمايشگاه كتاب لايپزيك
حسين الاهی

01.04.2011

یك نگاه گذرا به حاصل كار پژوهندگان جهان سومی كه در غرب به كار مشغولند و توان خلاق خود را در اختیار پذیرندگان غربی خود می گذارند، نشان می دهد كه یكی از علل عقب ماندگی و فقر در جهان سوم حاصل عدم ایجاد امكانات برای عرضه توانمندی های انسان های خلاق جامعه های جهان سومی و حمایت و حفظ و دفاع از حقوق آن ها با وضع قوانین مناسب در چهارچوب ملی می باشد.

H_Ketab_1

دانش  با  كمك  نوشته  می آید!

نوشته نیز با كمك كتاب می آید كتاب هم با چاپ می آید و می ماند و قرن ها در دسترس مردم جامعه قرار می گیرد. آگاهی منتقل شده به سهم خود مردمان آن جامعه  را توانمند می سازد تـا در مقابل تسلط جویان مستعمره خواه بایستند و استقلال اقتصادی، فنی و سیاسی خود را پاس بدارند و پیشرفت كنند و رفاه برای خود فراهم آورند.

استقلال را پیشرفت تضمین می كند، پیشرفت با علم و تكنیك می آید، علم و تكنیك و دانش با كمك نوشته می آیند، نوشته نیز با كتاب و چاپ می آید و در دسترس نسل ها قرار می گیرد. انباشت و گسترش دانش در میان مردم، ثـروت عمومی ایجاد می كند. كتاب و نوشته را باید شهروندان هر كشور خودشان تولید كنند و كیفیت آن را پیوسته بالا ببرند تا نو باوگان امروزی،  فردا به حفظ استقلال خود قادر باشند. هر كتابی كه منتشر شود، به انباشت نوشتاری دانش و فن در كشور كمك خواهد كرد. ما شـرقـیـان در این عرصه نیز دچار كم كاری بوده ایم و در نتیجه عقب مانده ایم و به صاحبان علم و تكنیك وابسته ایم. بیش از 180 سال از ورود صنعت چاپ به آسیا و خاورمیانه می گذرد. اما میزان بهره گیری ما در مقایسه با غربیان از آن بسیار ناچیز بوده است. زیرا در شرق بر خلاف غرب، بر سر راه نشر مانع ایجاد می شود؟ چه دست هایی در كارند؟ 

غـربـیـان قرن ها پیش به ضرورت انباشت دانسته های مردم جهان در سرزمین های خودپی بردند و از این انباشت بهره برده اند. و از آن با تمام توان علمی، سیاسی، امنیتی و نظامی خود حمایت كردند، زیرا ضامن تسلط آنان بر جهان بوده است.

از اینروست كه طی 200 ساله اخیر اگر چه در كشورهای غربی كتاب ها و روزنامه ها متناسب با تقاضای جامعه تولید و عرضه می شوند. اما این  كشورها در دوران تسلط اسعماری خود بر آسیا، آفریقا و آمریكای لاتین مردم مستعمرات را با ابزار علم و فن مجهز نـساختند كه هیچ! در درون آن كشورها نمایندگان حافظ منافع استعماری خود را كه همچون دست های دراز نامریی آنان عمل می كنند، چنان پرورش دادند و با قدرت سیاسی و اقتصادی آن كشورها پیوند دادند كه مانع دستیابی مردم عقب افتاده  آن كشورها به علم و فن بشوند. (به گردش كار در آسیا، آفریقا و آمریكای لاتین بنگرید! به اوضاع كشور كنگو و مردم آن بنگرید!)

 

حقوق  پدید آورندگان  و  رابطه  آن  با  رفاه و  منافع  جامعه!

 

چـرا بـایـد بـا ایـن مـوضـوع و اثـرات پـایـدارش آشـنـا شـد؟

روزی در میان كتاب های یك كتابفروشی، كتابی را جستجو می كردم و در عین حال بدون آنكه خود بخواهم، بطور ضمنی گفته های شخصی را می شنیدم كه جمع كوچكی بدورش حلقه زده بودند و به سخنانش گوش فرا داده بودند. آدمی با سر و وضع آراسته كه خود را  „زرنگ“  می نامید و زرنگی هایش را برخ شنوندگانش می كشید.

وی با شور شوق فراوان مشغول شرح تغییرشكل  و چاپ و فروش كتاب هایی بود كه پدید آورندگان و ناشران ایرانی با هزاران مشقت به چاپ رسانده بودند. تا از سویی به انباشت علم در كشورمان كمك رسانند و از سوی دیگر بخشی از خرج زندگی خود و كارگران و كارمندان انتشاراتی ها، لیتو گرافی ها و چاپخانه ها و صحافی ها و كتابفروشی ها و كارگران حمل و نقل را تامین كنند و امكان تحصیل فرزندان آنان را فراهم سازند.

او (نادانی كه ادعای زرنگی داشت) ضمن شرح با آب و تاب كارهایش در دوران جنگ عراق علیه ایران، كتابی را از میان كتاب های روی میز  بیرون كشید و با فخر و شادی به دیگران نشان داد و گفت:

این یكی از كتاب هایی است كه در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با جابجا كردن فصل ها و تغییر جلد منتشر كرده است.

كنجكاو شدم (شما هم بودید كنجكاو می شدید) و نیم نگاهی به كتابی كه در دست داشت، انداختم.

سپس رو به او و جمعی كه به سخنان او با اشتیاق گوش فرا داده بودند، برگشتم و با لحنی همراه با اعتراض بر نادانی اش، از وی پرسیدم :

چرا این كار را كردید؟ مگر خود و فرزندانتان گرسنه مانده بودید؟

گفت : خیر! آقا! این چه فرمایشی است؟  آن زمان مردم به این جور كتاب ها نیاز داشتند وخوب فروش می كرد و ناشر این كتاب هم گوتنبرگ بود.

متوجه بار پرسش “ مگر گرسنه مانده بودید“ نشده بود! از او در جمع پرسیدم، نویسنده اش، مترجمش  را می شناختید؟ از او اجازه گرفتید؟

گفت: خیر! چه اهمیتی دارد، نویسنده و یا مترجمش چه كسی باشد؟  ناشرش  گوتنبرگ بود! (از گوتمبرگ چنان نام می برد كه گویا یك متجاوز خارجی است).

گفتم: میدانید كه با این كارتان به نویسنده  و ناشر آن كتاب آسیب رساندید! همین طور بهپیشرفت كشور!

با لحنی حق بجانب گفت: اگر میدانستم شما هوادار ناشرش هستید، نمی گفتم تا ناراحت نشوید. ما هم باید نـان می خـوردیـم! ما هم مردم همان مملكت هستیم! شما نگران جیب ناشرش هستید و یا كشور یا مردم که ما باشیم؟

توجه كنید! نه اینكه شرمنده باشد!  خیر! “ …  نمی گفت تا ندانم و ناراحت نشوم“ !  مردك حق هموطن خود را ضایع كرده بود و تازه طلبكار هم بود!

گفتم: نگران هر دو!  همینطور نگران سرنوشت كارگران چاپ و كودكان و نو جوانان كشور كه از همسالان خود در جهان هم چنان عقب تر خواهند ماند!

 

بیاد سخن سعدی افتادم و گفتگو با آن انسان نادان را ادامه ندادم.

برگشتم بسوی قفسه كتاب ها و در عین حال با خود اندیشیدم، چه بسیار پدید آورندگان كشورمان كه كارهایشان دچار این بـلـیـه زمینی شده و می شود؟ چه تعداد كتاب طعمه این ملخ های انسان  نما می شوند! از جایی می آیند و غارت می كنند و می روند و ویرانه أی پشت سر خود باقی می گذارند.

این ملخ های انسان نما كودكان تولید كنندگان واقعی را كه زمستان و تابستان برای حاصل دهی مزرعه خود زحمت كشیده اند، گرسنه باقی می گذارند و می روند. ملخ به هر كجا بزند،  وقفه أی درآبادانی آن منطقه وارد می سازد.

 

چه تعداد پدید آورنده مایوس شده اند و كار شان را رها كرده و رفته اند پی كار دیگری؟  خلاقیت را هم كیلویی نمی فروشند تا بتوان مایوس شدگان را  جانشین كرد! چه خلاقیت هایی كه می توانستند در خدمت پیشرفت جامعه باشند؟  چه زیان عظیمی به جامعه وارد شده است! نه زیان مادی! بلكه زیان معنوی! و كسی هم نمی داند!  زیرا  „نگـفـتـه اند  تا  ناراحت  نـشـونـد!“

مـلـخ هـا اما، از اینكه „زرنگ اند و زرنگی كرده اند“ و مستقیم و غیر مستقیم موجب وقـفـه در حركت جامعه به جلو و پیشرفت ملی در عرصه دانش و فن شده اند، شاداند  و سر مست! متجاوز خارجی نمی تواند چنین زیانی برساند.

 

می پرسید، چه باید كرد؟

راه آنست كه بكوشیم با  روشنگری، آدم های نا بالغی  را كه از این نادانان حمایت می كنند،  بَه بَه و چه چه می كنند و راه  را برای چنین ناحقی هایی باز و هموار می كنند،  از قید و بند ناپختگی رها كنیم و آنان را قادر سازیم به جوانب زیانبار این رفتار ویرانگر خود بیاندیشند و از آن حمایت نكنند.

 

برای  انـسان هایی كه در جامـعـه  غیر حـقـوقی  پرورش  می یابند،

آدم „زرنـگ“ كلاهبرداری است كه شب و روز فكر می كند تا راهی بیابد كه بهتر و بیشتر از مفتخوران دیگر،  كلاهبرداری كند و حقوق شهروندان كشور را پایمال كند و روزگار را بی زحمت و با خوشی بگذراند. زیرا حق انسان در جامعه غیر حقوقی در دست كلاهبـرداران و گردن كلفتان است!

 

برای  انـسان هایی  كه  در  جامـعـه  حـقـوقـی  پـرورش  می یابند،

آدم  زرنـگ كسی است كه شب و روز فكر كند و زحمت بكشد تا چیزی را كشف كند، چیزی را اختراع كند و یا چیزی را بسازد كه بخشی از نیاز انسان های دیگر را بر طرف كند و زندگی و كار مصرف كنندگان را آسانتر سازد و برای جامعه كار و اشتغال ایجاد كند. تا جامعه ثروتمند تر شود. زیرا در جامعه حقوقی، حق انسان تابع قانون است. 

هر كتابی كه از پدید آورندگان ایرانی دزدیده شود، و بدون موافـقت آنان بزیر چاپ برده شود،  روند انباشت دانش و تجربه را در كشورمان دچار یك وقفه كوتاه و یا بلند مدت خواهد كرد. زیرا پدید آورندگان را دلسرد كرده و از ادامه كارشان كه سودش به كل جامعه میرسد، باز می دارد.

صدمه این نوع „زرنـگی“ به كل جامعه وارد می شود و اثراتش درازمدت باقی خواهد ماند. این نوع“ زرنـگی“ مانع انباشت دانش در جامعه أی  خواهد شد كه همین طوری هم دچار عقب ماندگی است و با سـرعت لاك پشتی به جلو حركت می كند. عامل اصلی هم در میان مردم آن جامعه پنهان است و اگر به آن ها اعتراض كنید با پرخاش پاسخ خواهند داد:

„ما هم باید نـان می خـوردیـم! ما هم مردم همان مملكت هستیم! شـما نگران جـیـب ناشـرش هستید و یا كـشـور؟“

 

در  غـرب  شرایـط  و  ضوابـط  چگونه  است؟

 چرا آنها چنین پیش رفته اند و ما وا مانده ایم؟

در غـرب، ناشران بیش از پدید آورندگان برای تامین و تضمین حقوق پدید آورندگان فعالیت می كنند و دولت ها بیشتر از هر دوی آن ها، زیرا در مقایسه با كار شهروندان دیگر، حاصل كار پدید آورندگان مـوجب ایـجاد كار برای هزاران، هزار انسان می شود. بهره مندی جامعه از حاصل كار پدید آورندگان حـد و مـرز  زمـانی ندارد. بعنوان نمونه:

یك كتاب داستانی  كه 30 سال پیش منتشر شده است، هنوز هم فروش می كند. احتمالا برخی خواهند پرسید: فروش می كند یعنی چه؟  چه ربطی به دیگر شهروندان كشور دارد؟ آنكه سودش به جیب ناشر می رود؟

فروش می كند، یعنی تجدید چاپ می شود، یعنی برای بسیاری از شهروندان  اشتـغالایجاد می كند؛ یعنی گردش كار و پول و در نتیجه ثروت عمومی و ملی برای جامعه ایجاد می كند؛ یعنی به انباشت و گسترش دانش و فن در میان جامعه كمك می رساند؛ یعنی پیشرفت فرد فرد جامعه را ممكن می سازد.

چه آنانی كه در زنجیره كار تولید كتاب كار می كنند. یعنی تولید كنندگان  و چه آن هایی كه از محصول این زنجیره تولید كالا بهره می گیرند. یعنی  مـصـرف كـنـنـدگـان! (با این توضیح اكنون شما متوجه شدید كه چرا به آن شخص نادان در كتاب فروشی گفتم:  نگران آن ناشر و كشور  و نیز نگران كارگران صنعت چاپ  و نگران آینده كودكان و نوجوانان ایرانی هستم).

 باتوجه به جوانب فوق است كه اینان (یعنی كشورهایی كه به وضع قوانین حمایتی اقدام كرده اند) نه تنها با طرح و تصویب قوانین ملی در عرصه بازار داخلی به حمایت از حقوق مصنفان و مولفان و مترجم های خود برخاستند بلكه د ر عرصه بازار جهانی نیز با طرح و تصویب قوانین بین المللی با تمام قوا از حقوق آنان دفاع می كنند و از دستبرد به حاصل فكر و اندیشه و كارهای خلاق مردم خود جلوگیری كرده و می كنند. 

می پرسید، چرا؟  چرا اینان بدون توجه به گرایشات مذهبی و سیاسی،  قومی و جنسیتی افراد خلاق جامعه خود، حاصل كار آنان را محافظت می كنند؟

روشن است! زیرا كار خلاق این گروه اشتغال زاست و ثروت عمومی ایجاد می كند! زیرا هر جامعه برای تداوم زندگی جمعی خود به اشتغال و تولید نعمت های مادی و معنوی نیاز دارد. زیرا با حمایت عملی و قانونی از آن ها، حاصل مادی و معنوی كار آنان را برای جامعه امروزین خود حفظ می كنند و برای  ملت های خود در آینده نیز باقی نگهمیدارند.

 

شـعـار  „مـشـتـری  شـاه  اسـت“  و  تـبـعـات   آن!

  حق  انتخاب  و  تصمیم گیری  با  مشتری  است

اینان با تجربه آموزی از دوران حكومت شاهان، برای جلوگیری از رشوه گیری و اعمال نظر  زورمندان و رشوه خواران، با وضع قوانینی كه مانع اعمال نظر صاحبان زر و زور می شود، از شكوفایی و زایش هنری و ادبی و علمی شهروندان خلاق خود حمایت كردند.

با طرح شعار „مشتری شاه است“ و جا انداختن آن شعار، حـق تصمیم گیری در باره محتوا و كیفت تولید و عرضه هر نوع كالا (از جمله كتاب) را از شاهان و اشراف گرفتند و در دست خریداران در میان همه اقشار اجتماعی بدون توجه به موقعیت اقتصادی و سیاسی آن ها قرار دادند.

باین ترتیب قدرت تصمیم گیری شاهان و دستگاه تصمیم گیری وابسته به آنها را به زباله دان تاریخ افكندند. سپس با تصویب قوانین حمایتی، نیروی خلاق آزاد شده جامعه را در جهت ایجاد اشتغال و سلامت اقتصادی جامعه خود بكار گرفتند. طبق قوانین ناظر بر تولید كالا، تولید هیچ كتاب و نوشته و نظریه ای به تایید این یا آن فرد و یا نهاد نیاز ندارد، تایید كننده یا رد كننده،  فقط مصرف كنندگانمی باشند.

 طبق قانون كسی مجاز نیست لیستی از كتاب ها فراهم كند و به مردم بگویـد كه كتاب های این لیست مفید است. و خارج از این لیست مضر. فلان نویسنده را بخوانید! فلان نویسنده را نخوانید! فلان كتاب را بخرید و فلان كتاب را نخرید! چون من و یا دستگاه تحت اراده و فرمان من از آن خوشمان می آید و یا نمی آید  و آنرا تایید می كنیم و یا نمی كنیم. تولید و فروش كالای فكری و آموزشی به اجازه كسی نیاز ندارد. این خریداران هستند كه تصمیم می گیرند.

حتا دستگاه تفتیش عقاید كلیسا (دستگاه قدرتمند تفتیش عقیده ای كه قرن ها  كتاب ها را می سوزاند قلم ها را می شكست و لب ها را می دوخت و دانشمندان را زنده زنده به شعله های آتش می سپرد)  را نیز در هم شكسته و مضمحل كرده اند. بر خلاف نظر كلیسا، جامعه امروزی غربفهمیده و پذیرفته است؛  انسانی كه „خداوند كلـیسا“ آفریده، عـاقل و صاحب خرد است و به چوپان نیاز ندارد. وزارت آموزش و پرورش هیچ یك از این كشورها حق ندارد به مردم بگوید كه فلان كتاب را نخرید و یا بخرید. این روش ها تا آخر قرن بیستم بارها باشكال مختلف در جهان تجربه شدند و شكست خوردند.

هیچ كس حق ندارد برای اهل قلم و هنر و ناشران و خریداران تعیین تكلیف كند، نه خانواده  سلطنتی! و نه رإـیس جمهور!  و نه هیچ ارگانی! در هیچ عرصه أی! هر انسانی آزاد است كه خود به تنهایی در باره هر چیز بیاندیشد و تصمیم بگیرد چه كاری بكند و یا نكند، چه كتابی را بخرد و بخواند و یا نخرد و نخواند!  مسولیت انتخابش نیز با خودش است. خلاف قانون كه مدافع حقوق و منافع جمع است،  عمل كند،  باید پاسخ دهد.

 

كتابخانه  مخزن  اطلاعات  برای  تصمیم گیری  مستقل  فردی

 كتابخانه را برای كمك به مردم در تصمیم گیری صحیح بوجود آورده اند و در آن همه نوع كتاب  را در دسترس مردم قرار می دهند. زمانی فقط اشراف به كتاب و كتابخانه دسترسی داشتند. ایجاد كتابخانه های عمومی پس از پیروزی مردم بر حكومت های اشرافی اروپا در دستور كار جامعه قرار گرفت.

اكنون هر ناشری باید تعدادی كتاب در اختیار كتابخانه های اصلی كشورش بگذارد تا در دسترس مردم قرار گیرند. مردم امكان می یابند از طریق این كتاب ها با كالاهای گوناگون آشنا شوند و سپس با تكیه بر عقل و شناخت خود و آشنایی با كالای مورد نظر، برای خرید و یا عدم خرید آن تصمیم بگیرند.

 

هر  كس  حق  دارد  در  باره  كیفیت  كار  خود  تبلیغ  كند

 یك جایزه می دهند و هزاران هزار محل كار و گردش اقتصادی ایجاد می كنند. از یكسو علاقمندان به تولید كارهای خلاق فكری و هنری را تشویق می كنند تا بیشتر از خود مایه بگذارند و خلق كنند و عرضه كنند و صاحب شهرت شوند. شهرتی كه برای حفظ آن باید بیشتر كار كنند. از سوی دیگر مصرف كنندگان را با برگزاری نمایشگاه های گوناگون با حاصل كار این انسان های خلاق آشنا می كنند و سرگرم می كنند و بازار كتاب را گرم نگه می دارند.

 اینان یعنی اداره كنندگان این جامعه ها، چون هوشمند اند و در جهت منافع ملی خود می اندیشند، از یكسو صاحبان چنین توانمندی ها از كشور های جهان سوم را كه به هر دلیلی قادر به تولید مادی كالای فكری خود نیستند، به سوی خود جلب می كنند، با فراهم آوردن امكانات نشر آثار آنان در كشور های خود،  از این خلاقیت هایی كه می توانستند در كشورهای جهان سوم  موجب ایجاد اشتغال شوند و به شكوفایی علمی و فنی و اقتصادی آن كشورها كمك رسانند،  بنفع خود شان بهره می گیرند. از سوی دیگر كالایی را كه حاصل كار و منتجه از فكر خلاق  این „خارج شدگان از جهان سوم“ است، به كشورهای آنان گرانتر می فروشند. چون اداره كنندگان جامعه آنان نادان اند.

 كسی  حق  ندارد  علیه  كیفیت  كار  دیگران  تبلیغات  كند

 كسی حق ندارد برای ساقط كردن رقیب خود مایه بگذارد. این مشتریان هستند كه یا كالای ( كتاب) آنان را می خرند و آن ها می مانند و یا نمی خرند و آنها كارشان را تعطیل می كنند. ماندگاری و حذف تولید كنندگان تابع نظر فلان شاه و بهمان رییس جمهور و كارمندان دستگاه دیوانی نمی باشد. چنین است كه آنها پیش رفته اند و ما (یعنی شرقیان) باز مانده ایم و برای تشخیص و مداوای بیماری سرطان باید چشم براه دستگاه ها و دارو های آن ها بمانیم.

 یك نگاه گذرا به حاصل كار پژوهندگان جهان سومی كه در غرب به كار مشغولند و توان خلاق خود را در اختیار پذیرندگان غربی خود می گذارند، نشان می دهد كه یكی از علل عقب ماندگی و فقر در جهان سوم حاصل عدم ایجاد امكانات برای عرضه توانمندی های انسان های خلاق جامعه های جهان سومی و حمایت و حفظ و دفاع از حقوق آن ها با وضع قوانین مناسب در چهارچوب ملی می باشد. آثار افرادی از این دست را می توان همه روزه روی میز كتابفروشان غربی دید كه كار و ثروت برای میزبانان هوشمند تولید می كنند. امـا مـلت هـای خـودشـان از حـاصـل آن مـحـروم مـی مـانـنـد.

No Comments

Comments are closed.

Share