گفتگو با منفورترین زن فمینیست لبنان
برگرفته از سایت مدرسه فمینیستی

21.12.2012

 

این به اصطلاح بهار عربی، آخرین زمستان عربی است. امیدوارم که چنین باشد. وقتی مردم احزاب افراط گرای اسلامی را انتخاب می کنند، روزی فرا می رسد که خواهند فهمید این تغییرات آن تغییراتی نیست که برایش مبارزه کرده اند. در جهان عرب نمی توان از نظام خودکامه به دموکراسی نایل شد بی آن که مرحله بنیادگرایی افراطی مذهبی را تجربه کرد و از سر گذراند.

haddad

حماته حداد، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار، مترجم و مدافع حقوق زنان در لبنان و سایر کشورهای عربی خاورمیانه است. به سال ۱۹۷۰ در بیروت در خانواده ای مسیحی متولد و تربیت شد. دوران کودکی و نوجوانی اش تحت تأثیر جنگ های داخلی لبنان سپری شد. حداد به هفت زبان تسلط دارد. گفتگوهایش بانویسندگان مشهور (همچون اومبرتو اکو، نادین گولد مایر، پل آستر، ماریو وارگاس، پتر هاندکه و…) در کتابی منتشر شده است. حداد افزون بر آثاری که منتشر کرده، اشعار و آثار عربی را به چند زبان اروپایی و آثار نویسندگان اروپایی را به عربی نیز ترجمه و منتشر کرده است. او در سال ۲۰۰۹ فصل نامه «جسد» را در لبنان بنیان نهاد. این مجله حاوی موضوع هایی است که در جوامع اسلامی تابو است: حجاب، بکارت، همجنس گرایی، خرافات، فتیشیسم و… اتوبیوگرافی او با عنوان «چگونه شهرزاد را کشتم» اخیرا منتشر و به چند زبان دیگر ترجمه شده است. حداد در دانشگاه بیروت به تدریس زبان و ادبیات ایتالیایی اشتغال دارد – م . ر .

خانم حداد، گویا شما منفورترین زن در لبنان هستید؟

آری چنین می گویند، اما امیدوارم که واقعاَ منفورترین زن لبنان نباشم. البته دشمن های زیادی دارم. علت اش کار و فعالیت من است. با وجود این، بسیاری برای کار و فعالیت من ارزش قایل هستند. البته من هم مایلم مانند همه انسان ها دوست داشتنی باشم. شما درست می گویید: برایم اهمیتی ندارد که منفور باشم،‌ بهایی است که باید بپردازم، در ازای آن چه که باید انجام داد، انجام دهم و آن چه که باید گفته شود، بگویم.

آیا خشم ، انگیزه ی شماست؟

آری، خشم و عصبانیت. موضوع این است که می خواهند من نیز مانند بسیاری در این جا بی تفاوت بمانم. آنها با جریان آب شنا می کنند و به آنچه بر سایر انسان ها می گذرد توجه نمی کنند. آنها به آن چه که بر حق و حقوق زنها می گذرد، کاری ندارند. اما من متوجه آنها هستم و معتقدم هر کسی باید به آنها توجه کند و وقتی صبح از خواب بیدار می شود، باید وارد صحنه مبارزه شود. زندگی در این بخش جهان به معنای این است که باید پیوسته مبارزه کرد.

شما سالیانی است که زنان عرب را تشویق و ترغیب می کنید برای احقاق حقوق شان قیام کنند. اهالی کشورهای عربی قیام کردند. مگر زنان قیام نکردند؟

مدت کوتاهی پس از ژانویه ۲۰۱۱ که در این کشورها انقلاب ها آغاز شدند من مقاله ای در این باره نوشتم که این انقلاب ها شکست دیگری برای احقاق حقوق زنان به همراه خواهد آورد. در آن موقع، تقریباَ همه در این جا و نیز در اروپا به من خرده گرفتند که زن بدبین اصلاح ناپذیری هستم. در ایتالیا مرا کلاغ نامیدند. در آن موقع من از دیکتاتورها دفاع نکردم. دیکتاتورها باید ساقط شوند. در آن موقع گفتم اکنون ناگزیریم بین دو غول یکی را انتخاب کنیم: بین دیکتاتوری و بین افراط گرایی دینی که برای زنان خطرناک تر از دیکتاتوری است. بایستی با هر دو مبارزه کرد چون افراط گری دینی مردسالار و دشمن زنان است.

با وجود این، تصاویر زنان تظاهر کننده در سراسر جهان پخش شد.

البته که چنین شد. در مصر و تونس دیدیم که زنان بخشی از انقلابیون بودند اما بعد از انقلاب، همین که ساختارهای نوین شکل گرفتند و انتخابات انجام گرفت، زنان تقریباَ به کلی کنار زده شدند. چنین به نظر می رسد که از زنان استفاده کردند تا این انقلاب ها را خصوصاَ برای غربی ها قابل اعتماد کنند. اما همین که آتش ها خوابید، بار دیگر زنان را کنار گذاشتند، چون دیگر به آنها نیازی نداشتند. آنچه که مرا بیشتر خشمگین می کند این واقعیت است که اکثر زنان این وضعیت را پذیرفتند.

به نظر شما اوضاع بهتر نخواهد شد؟

نه. این به اصطلاح بهار عربی، آخرین زمستان عربی است. امیدوارم که چنین باشد. وقتی مردم احزاب افراط گرای اسلامی را انتخاب می کنند، روزی فرا می رسد که خواهند فهمید این تغییرات آن تغییراتی نیست که برایش مبارزه کرده اند. در جهان عرب نمی توان از نظام خودکامه به دموکراسی نایل شد بی آن که مرحله بنیادگرایی افراطی مذهبی را تجربه کرد و از سر گذراند. چون همه آنهایی که در دوران دیکتاتوری تحت پیگرد قرار گرفتند به شخصیت های مذهبی روی آوردند و احزاب مذهبی می دانستند که چگونه خود را به عنوان نجات دهنده معرفی کنند. اکنون آنها باید امتحان خود را پس بدهند و البته آنها در این امتحان مردود خواهند شد.

در دهه های هفتاد زنان چادری و روسری دار به ندرت در خیابان ها دیده می شدند. در اغلب فیلم های مصری صحنه های بوسیدن و حتی هم بسترشدن مشاهده می شد. چرا مذهب بار دیگر چنین اهمیتی پیدا کرده است.

آری، زنان دامن کوتاه بر تن داشتند. امروز وضعیت طور دیگری است. در سال ۲۰۱۱ که من در قاهره بودم می بایست زنانی را که روسری نداشتند به زحمت پیدا کنم. بسیار دشوار بود. البته نباید از یاد برد که اینک مردان و حتی برخی زنان پیوسته مزاحم زنان بدون روسری می شوند، از اینرو ناچار به روسری متوسل می شوند. پژوهشی نشان داده که برای نود و هشت درصد زنان مصر مزاحمت ایجاد می­شود.

آیا سکس یکی از مهمترین مسایل جهان عرب است؟

آری، سکس، درماندگی، سرخوردگی و ناکامی ناشی از آن، مشکل بس بزرگی است. سکس، دین و سیاست، هر سه رابطه­ی تنگاتنگی با هم دارند. هر گاه بخواهیم از تابو بودن سکس و سرخوردگی و ناکامی ناشی از آن سخن بگوییم، غیر ممکن است از دین و مذهب سخن نگوییم. اگر از دین و مذهب سخن می گوییم باید از سیاست نیز سخن گفت. اغلب از من می پرسند که چرا برای رهایی از قید و بندهای جنسی (سکس) مبارزه می کنم، در حالی که مسایل و مشکلات مهم تری وجود دارد. اما موقعی که من برای آزادی جنسی (سکس) مبارزه می کنم، علیه انحصار قدرت، علیه فساد و رشوه خواری و برای سکولاریسم مبارزه می کنم. چون این افراط گرایی مذهبی، منشاء مشکلات و مسایل جهان عرب است. باید از اقتدار و سلطه اش در سیاست و در زندگی شخصی کاسته شود.

آیا لبنان در مقایسه با سایر کشورهای منطقه نسبتاَ لیبرال نیست؟

در لبنان نیز که ظاهراَ جامعه ای باز و مدرن تلقی می شود، دین و مذهب بر همه چیز مسلط است. در لبنان جامعه مدنی وجود ندارد. من به عنوان یک زن مسیحی سابق در موارد متعددی باید به اتوریته­ی مسیحی که کلیساست مراجعه کنم. با این که آتئیست هستم. در این کشور چیزی به نام آتئیست وجود خارجی ندارد. هرگاه یکی از دوستان زن مسلمان من بخواهد ازدواج کند یا از شوهرش طلاق بگیرد، تابع قوانین و مقررات دیگری است که با من تفاوت دارد. در این جا هر شخصی بنابر تعلق به دین و مذهب اش که از کودکی تعیین شده، تعریف و شناخته می شود. این توهم آزادی در لبنان سبب می شود که مانع بروز خشم و پرخاش و بنابراین مانع دگرگونی شود.

شما این آزادی را توهم تلقی می کنید؟

اکثر دختران و زنان می گویند: آخ، برای چه! من هر پوشاکی که بخواهم می پوشم، می توانم تمام طول شب در دیسکو برقصم. این موضوع که قوانین و مقررات کشور در مورد من تبعیض قایل شده، این موضوع که با من مانند یک شهروند مرد رفتار نمی شود، این موضوع که قانون و مقرراتی وجود ندارد تا مانع اعمال خشونت مرد نسبت به زن در خانه و یا مانع قتل های ناموسی شود، این موضوع که بسیاری شوهران به زنان خود تجاوز می­کنند، چون زنان مایملک آنها هستند، برای من علی السویه است!

اما اگر شما زن لبنانی نبودید نمی توانستید آنچه مایل هستید انجام دهید.

البته چنین است. اما من این شانس را داشتم که در خاتواده­ای فرهیخته بزرگ و تربیت شدم. اکثر زنان در این جا طوری تربیت می شوند که شوهر خوبی پیدا کنند و شوهر خوب شوهری ثروتمند است. چند روز پیش، پسرم را به جشن تولد دوستی بردم. دو دختر کوچولو در کنار اتومبیل پورشه ایستاده بودند و آنرا نظاره می کردند. یکی از آنها گفت: «بزرگ که شدم به شوهرم خواهم گفت چنین اتومبیلی برای من بخرد!» از او پرسیدم: «چرا فکر نمی کنی وقتی بزرگ شدی، تحصیل می کنی، کار می کنی، پول بدست می آوری و با پول خودت، چنین اتومبیلی خواهی خرید؟»

آیا نباید پیش از هر چیز مردان عرب طرز فکر خود را عوض کنند؟

البته که ضروری است. اتفاقاَ این موضوع، موضوع کتاب بعدی من است. مردان در جهان عرب اغلب توان جنسی را با پرخاش و تجاوز و سرکوبگری عوضی می گیرند. اما این همان چیزی است که من بر فمینیست های دهه شصت خرده می گیرم: آنها روند دگرگونی مردان را متوقف کردند. چون به نظر آنها رهایی زنان، مبارزه علیه مردان بود.

آیا شما فمینیست هستید؟

من فمینیست هستم به مفهوم فمینیسم دهه نود که چند اشتباه ساختاری فمینیسم دهه شصت را بازنگری کرده.

نمونه اش؟

باید احساس زنانگی به مثابه ضعف و ناتوانی را رد کرد. چون این دیدگاه چیزی جز همان دیدگاه مردسالاری نسبت به موضوع نیست. من دوست دارم به زنانگی خودم به عنوان اقتدار افتخار کنم. این امر نباید به هیچ وجه به مفهوم این باشد که زنان جای مردان را بگیرند و حتی به هیچ وجه نباید زن سالاری تلقی شود که مانند مردسالاری سخیف است. زنان جهان عرب باید بفهمند که آنها به تنهایی نمی توانند اوضاع را دگرگون کنند. آنها برای دگرگونی به همکاری مردان نیازمندند. من حوصله­ی شنیدن این ادعاهای همبستگی زنان و زنانگی را ندارم. چرا باید فقط ما زنان همبسته باشیم، چون ما زنان جملگی واژینا داریم؟ اخیراَ در تظاهراتی که زنان برگزار کردند، برخی سبیل های مصنوعی روی لب چسبانده بودند. اگر من تظاهرات کنم با پوشیدن «های هیلز»[۱] [کفش و چکمه های پاشنه بلند مدرن ویژه زنان] تظاهرات می کنم.

احتمال دارد که این اعتماد به نفس شما، زنان را گیج کند.

شاید. افزون بر این، آنها مبارزه مرا علیه حجاب رد می کنند. آنها می گویند حجاب را خودشان انتخاب کرده اند. اما موقعی که دین و مذهب تو، حجاب را مقرر و ضروری کرده پس انتخاب نیست. موقعی که بی اعتنایی به حجاب، پیامدش سرزنش و تحقیر خانواده است انتخاب نیست. بسیاری زنان محجبه از فمینیسم اسلامی سخن می گویند که ایده ای است مضحک. نمی شود هم مسلمان بود و هم فمینیست.

می خواهید بگویید که چون اسلام در سرکوبی زنان در جهان عرب مقصر است؟

به سهم خود چنین است. اما من این را به زنان مسیحی نیز می گویم: تو نمی توانی فمینیست باشی موقعی که تو می پذیری زن حق ندارد کشیش شود، موقعی که تو می پذیری سکس فقط برای زاییدن بچه است. می توانم باز هم ادامه بدهم… این دیدگاه مردسالاری در همه جا و در همه عرصه ها وجود دارد. اما در این جا زنان می ترسند این موضوع ها را پی گیرند، چون آنگاه بایستی دین و مذهب شان را به کلی رد کنند.

آیا جوان های نسل جدید روشن بین تر نیستند؟

کاش چنین باشند. اخیرا یک کارگردان فیلم های مستند از پسران دانشجوی دانشگاهی که من در آنجا تدریس می کنم، پرسید: آیا مایلید با زنی که باکره نیست ازدواج کنید؟ پرسش شوندگان حدودا بیست ساله بودند. نود درصد آنها پاسخ منفی دادند.

با وجود این، شما خوش بین هستید؟

نه، من زن مبارزی هستم و تفاوت در همین است.

در ازای مبارزه تان چه بهایی می پردازید؟

تهدید به مرگ، و محکوم کردن ها و… البته در مقایسه با آنچه که من برنده می شوم، هیچ است. سرانجام، زمانی فرا می رسد که آدم تصمیم می گیرد خودش را با آنچه دیگران درباره اش فکر می کنند ارزیابی نکند بلکه با این معیار مورد سنجش قرار دهد که چقدر به هدف هایش نایل شده یا تا چه اندازه وجدانش آسوده است.

شما در سال ۲۰۰۹ فصل نامه «جسد» را منتشر کردید، انگیزه تان از انتشار آن چه بود؟

من مدتهاست که به عنوان شاعر، نویسنده، مترجم و ژورنالیست به موضوع های جنسیت (سکسوالیته) و دین و مذهب پرداخته ام. برای من اهمیت داشت مجله ای منتشر شود درباره موضوعاتی که تابو هستند. ابتدا، دشوار بود که نویسندگانی پیدا کنم که حاضر شوند با نام حقیقی خودشان مطلب منتشر شود. مرا با ریختن روغن داغ بارها و بارها تهدید کردند.

مخارج فصلنامه را از کجا تأمین می کنید؟

از جیب خودم و از فروش آن. در ابتدای کار، امیدوار بودم که از نهاد فرهنگی اروپا مبلغی دریافت کنم، اما آنها رد کردند. پس از مناقشات در مورد کاریکاتور دانمارکی و کشتن «تئو وان کوک»، این نهاد از افراط گرایان مذهبی ترسید.

علت ترس از مشاهده اندام زن که حتی موهایش را نیز باید بپوشاند چیست؟

این را پیوسته از خودم هم می پرسم: چرا موی سر؟ کدام آلت جنسی یا تناسلی در آن نهفته است؟ مایلم علت آن را بدانم. گویا چون اندام زن وسوسه مرد را برمی انگیزد و او را از راه بدر می برد، لازم است زن اندامش را بپوشاند. چون مردان نمی توانند خودشان را کنترل کنند، بایستی به این وسیله از وسوسه شدنآنها جلوگیری کرد. اگر چنین است اصولا بایستی مردان را مهار کرد، به جای این که اندام زنان شان را پشت حجاب پنهان کنند.

منبع: سایت مدرسه فمینیستی

No Comments

Comments are closed.

Share