در جستجوی دولت جهانی (بخش اول)
جیووانی آریگی
برگردان : محمد تقی برومند (ب . کیوان)

20.05.2013

لیبرالیسم نو ایدئولوژی خاص فعالیت دولت به نفع سرمایه است. فعالیتی که در خلال آن ایالات متحد برای برقرار کردن هژمونی خود پس از بحران دهه 1970 کوشیده است. با وجود این، پس از به دست آوردن کامیابی های معین در پایان دهه 1980، به ویژه در دهه 1990 لیبرالیسم نو ، طی واپسین سال ها، در زمانی که دولت بوش به خاطر پروژه برای آمریکای سده نو می کوشید، به کرانمندی های اش رسید.

arrighi

بخش یک       

لیبرالیسم نو ایدئولوژی خاص فعالیت دولت به نفع سرمایه است. فعالیتی که در خلال آن ایالات متحد برای برقرار کردن هژمونی خود پس از بحران دهه 1970 کوشیده است. با وجود این، پس از به دست آوردن کامیابی های معین در پایان دهه 1980، به ویژه در دهه 1990 لیبرالیسم نو ، طی واپسین سال ها، در زمانی که دولت بوش به خاطر پروژه برای آمریکای سده نو می کوشید، به کرانمندی های اش رسید. (2)

در پی رویدادهای 11 سپتامبر، بحران جدید هژمونی ایالات متحد بسی شدیدتر از پیش شتاب یافت. این مقاله ضمن مطرح کردن تفسیر این بحران جدید، برای روشن کردن علت های ژرف تر بحران لیبرالیسم نو در دراز مدت می کوشد.

پروژه آمریکای سده نو

یاد کردن از شباهت عجیب میان شرایطی که دولت بوش را به درک کردن پروژه برای آمریکای سده نو سوق داد و شرایطی که 60 سال پیش از آن راه نخستین سده آمریکا را گشود، جالب است. بحران عظیم دهه 30 و اوج گیری فاشیسم در اروپا و ژاپن رییس جمهور روزولت را قانع کرد که امنیت درونی و شکوفایی ایالات متحد صلح ضرور آمریکا را تأمین می کند. البته، با این که مردم ایالات متحد قانع شده بودندکه گوشه گیری قاره امنیت آنان را تضمین می کند، جریان های انزواطلب در زمینه سیاست خارجی با دشواری روبرو شدند. به عقیده فرانتس شومان  بین آغاز کشمکش ها در اروپا و رویداد پرل هاربور «هیچ شکی وجود ندارد که روزولت انگاشته است که برهان، خلاف عمل کرده و وعده های اش برآورده می شود. روزولت با مهارت از احساس های ناسیونالیستی که توسط رویدادپرل هاربور بیدار شد، برای طرح ریزی ایدئولوژی امپریالیستی که به او امکان داد خطاب به آمریکایی ها وعده نظم، امنیت و عدالت بدهد، بهره برداری کند» (3)

پرل هاربور بی درنگ به ایدئولوژی گوشه گیرانه که با وجود این می بایست پس از پایان جنگ از سر گرفته شود، پایان داد. برای رییس جمهور ترومن و وزیر امور خارجه آچسن روشن بود که یاری گرفتن از خرد دولت و منافع اقتصادی نمی توانست برای دگرگون کردن اوضاع کافی باشد. هم چنین، آن ها با نگاشتن متنی که می بایست دکترین ترومن شود، اندرز مشهور آرتور واندنبرگ را دنبال کردند که بنابر آن لازم بود مردم آمریکا را با بزرگ کردن تهدید کمونیستی سیاره ترساند. (4)

این تردستی، جلب پشتیبانی کنگره را برای اجرای طرح مارشال ممکن ساخت. اما این بیشتر برای تضمین کردن بودجه های نوسازی تسلیحاتی در مقیاس وسیع در اروپا و ایالات متحد آن گونه که سند شورای امنیت ملی به بررسی کردن آن ها پرداخت، لازم بود. (5) از تاریخ 14 آوریل 1950 دکترین ترومن رسمیت یافت. . . اصول آن توسط ترومن در آوریل 1950به تصویب رسید. این سند هیچ رقم مشخصی ارائه نکرد، اما ارزش یابی ها روی هزینه های سالیانه که سه بار بالاتر از آن چه که پنتاگون برای سال  1950 لازم داشت، تکیه می کنند.

به دست آوردن چنین مبلغ هایی از سوی کنگره محافظه کار در زمینه مالیاتی حتا به نام ضد کمونیسم، دولت را با دشواری عظیمی روبرو می ساخت. از این رو، ضرورت داشت دولت روی یک وضعیت اضطراری بین المللی تکیه کند. روی این اصل در نوامبر 1949، آچسن وزیر امور خارجه پیش بینی کرد که یک چنین وضعیت طی سال 1950 جایی گرداگرد آسیا مثل کره، ویتنام و تایوان و شاید حتا هم زمان در این سه بخش پدیدار گردد. دو ماه پس از این که رییس جمهور سرگرم بررسی سند « شورای امنیت ملی- 68 » بود، بحران راه افتاد. آچسن دیرتر ناگزیر شد، اعلام دارد: «کره از راه رسید و ما نجات یافتیم» . (6)

برای گمانه زنی موضوع خواست های بوش در فاصله هشت ماه که آغاز فرمان او و 11 سپتامبر را جدا می کند، در مضیقه ایم. البته، می دانیم که در این دولت، هواداران «پروژه آمریکای سده نو»، فرصت به کار انداختن استراتژی جدید امپریالی را که برای آن مدت ها کار کردند، به دست آوردند. (7)

اگر این هشت ماه نخست برای آن ها اندکی مناسب بود، اوسامه بن لادن به ملاحظه تکرار کردن عبارت های آچسن «آن ها را نجات داد» . همان طور که میشل مان اشاره کرد، بن لادن هم زمان «امکان بسیج توده ای و تعیین آماج ها» را فراهم آورد. (8) تهدید «بنیادگرایان» مسلمان و «دولت های شرور» انگیزه جدیدی بودند که مردم آمریکا را بترسانند و پشتیبانی تقریباً اتفاق آرا آن ها را در هجوم به عراق که دیک چنی ، رامسفلد ، و ولفو ویتس بیهوده طی ده سال از آن دفاع می کردند، به دست آورند. (9)

همان طور که جای دیگر به آن اشاره کردم، (10) هجوم به عراق هیچ نتیجه ای که هواداران نو محافظه کارش انتظار داشتند، در بر نداشت. بدون گشودن قرن جدید آمریکا، این هجوم نخستین و تنها قرن آمریکا، قرن دراز بیستم را پایان داد. (11)

بنابر این دانستن این نکته باقی می ماند که چرا تاکتیکی که استوار بر ترسانیدن مردم آمریکا بود، تا زمانی خیلی خوب عمل می کرد که مسئله عبارت از پی ریزی پایه های هژمونی آمریکا بود، اما در زمان رهبری بوش به رغم برتری نظامی ایالات متحد که به مراتب برتر از آن چه 60 سال پیش بود، نتیجه های واژگونه به بار آورد. پاسخ را پیش از هر چیز باید در تحول های پروژه دولت جهانی ویژه هژمونی ایالات متحد در هر مرحله که باشد، جستجو کرد.

اندک زمانی پس از جنگ دوم جهانی لودویک دیو از این اندیشه دفاع می کرد که گسترش جغرافیایی یک سیستم اروپا مرکز که از دولت های فرمانروا تشکیل شد و توسط موج های پیاپی مبارزه ها گسترش یافت، هم زمان «مهاجرت» از مرکز قدرت دورتر به سوی غرب و شرق و دگرگونی برگشت نا پذیر در خود ساختار ،این گسترش سیستمی را برانگیخت. به علاوه، دیو بررسی اش را در باره مکانیسم های سرچشمه تناسب نیرو در اروپا در طی پنج قرن که از حیث «کالبد شکافی»مقدم بر ساختاری است که وجود ندارد، نشان داد. «تناسب نیرویی که در غرب قرار داشت، تنها بنابر این واقعیت حفظ شد که موازنه های جدیدی که توسط سرزمین های فراسوی مرزهای اش به کار برده شد، توانست به طور منظم علیه قدرت ها با هدف های استراتژیک بسیج شود (. . . ) طی دومین جنگ جهانی، نیروهایی که اروپا را بر اثر موج های مهاجرت های پیاپی ترک کردند (…) به منطقه خاستگاه شان باز گشتند (. . . ) سیستم کهن کثرت گرای دولت های کوچک به طور کامل توسط قدرت های عظیم جوان به یاری فرا خوانده شدند (…) فرو پاشی دکوری که پیش از این صحنه اروپا را در بر داشتند، از آن جا است. این صحنه در هم ریخته دیگر توان تحمیل کردن نقش های اصلی خاص اش را ندارد و جذب پیش صحنه گسترده تری شده که در آن غول های جهانی اکنون بازیگران نقش اصلی هستند. . . سیستم تشکیل شده از مجموع دولت ها به طور منظم تابع دوران های نوسان اند. البته، گرایش کهن اروپا به تقسیم، امروز مکان را به جنبش جدید فراگیر یگانه سازی سپرده است. علاوه بر این، این فشار یگانه سازی در حقیقت تنها پس از فتح کردن مجموع سیاره به فرجام می رسد». (12)

نیم قرن بعد فروپاشی یکی از دو «غول جهانی» (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی) وتمرکز فزاینده توانایی های نظامی فراگیر توسط ایالات متحد می بایست خصلت پیامبرانه به این اظهار نظرها بدهد. گفته شده است که خیلی پیش از آن که دیو کالبد شکافی اش را در باره «گرایش کهنه اروپا به تقسیم» ارائه کند، رییس جمهور ف . د . روزولت پیش از این مسئله نمونه ساختار سیاسی را طرح کرده بود که «گرایش جدید فراگیر به یگانه سازی» را توانست پدیدار سازد. او با بازگشت به سی سال جنگ های جهانی، انقلاب ها و ضد انقلاب های به وجود آمده که از راه شدیدترین بحران اقتصادی تمام تاریخ سرمایه داری رونما شد، به این باور رسید که تنها سازمان دهی دوباره سیاسی در مقیاس جهانی امکان غلبه کردن بر هرج و مرج سیاره را فراهم می آورد. بینش او از این اصل حرکت می کرد که امنیت جهان می بایست استوار بر قدرت ایالات متحد از راه نهاد های بین المللی باشد. «اما برای این که چنین پروژه ای جذبه ایدئولوژیک گسترده در دیدگان مردمی که در همه جای جهان در رنج و عذاب اند، داشته باشد، لازم بود که از نهادی سرچشمه گیرد که کم تر از سیستم پولی بین المللی مبهم و پیچیده تر از یک رشته از اتحاد های ساده یا پایگاه های نظامی باشد». (13)

این نهاد همانا سازمان ملل بود که از یک سو تمایل به صلح جهان شمول و از سوی دیگر تمایل به استقلال و به یقین، برابری کشورهای فقیر با کشورهای ثروتمند را مجسم سازد. شومان به حق معتقد بود که پی آمدهای این بینش به درستی چیزی انقلابی در خود دارد.

«برای نخستین بار در تاریخ بشریت نهادی کردن واقعی اندیشه دولت جهانی پدیدار شد، در حالی که جامعه ملل هنوز به طور اساسی بر پایه روح کنگره ملت ها محصول قرن 19 اداره می شد، سازمان ملل متحد به روشنی بر پایه اندیشه های سیاسی آمریکا رهبری شده است (…) در واقع هیچ چیز انقلابی در نمونه سیستم جهانی که توسط بریتانیای کبیر  بر پایه، امپراتوری اش در قرن 19 به وجود آمد، وجود ندارد. عظمت واقعی امپریال بریتانیای کبیر به طبیعت اقتصادی و نه سیاسی مربوط بود. سازمان ملل متحد در نفس خود یک اندیشه سیاسی بود و خواهد بود. انقلاب آمریکا نشان داد که ملت ها توانسته اند خود را بنابر کنش آگاهانه و متمرکز انسان ها سازمان دهند. آن چه روزولت جرئت داشت دریابد و به کار بندد، گسترش روندآفریدن دولت در مقیاس سراسر جهان است» . (14) بینش دولت جهانی در نزد روزولت هم زمان هدف های اجتماعی و پی آمدهای مالیاتی و مالی را در بر داشت.

«در اساس، دولت رفاه استوار بر این اندیشه است که فعالیت دولتی به شدت دخالت گر باید برای تضمین کردن امنیت و پیشرفت سخاوتمندانه خرج کند. از این رو، پس از جنگ مسئله امنیت، ایالات متحد را واداشت بودجه عظیمی را به منظور چیره شدن بر بی نظمی ناشی از جنگ اختصاص دهد. بنابراین، کمک به (…) ملت های بی چیز همان نتیجه سیاست های رفاهی اجتماعی در ایالات متحد را در پی داشت. این کمک ثبات لازم را برای بیرون آمدن آن ها از بی نظمی فراهم آورد و مانع از گرایش به خشونت انقلابی گردید. هم زمان این ملت ها وارد سیستم بازار جهانی شدند. که دیگر نتوانستند از دایره آن خارج شوند. وارد شدن در این سیستم عمومی برای آن ها مسئولیت آفرید، همان طور که سندیکاهای آمریکا طی جنگ در گیر این مسئولیت بودند. کمک به بریتانیای کبیر و بقیه اروپای غربی جان تازه به رشد اقتصادی آن ها داد که در نفس خود موجب دگرگون شدن تجارت فرا آتلانتیک گردید و بدین ترتیب اقتصاد آمریکا را تا دراز مدت تقویت کرد. آمریکا مبلغ های بس چشمگیر و بی اندازه زیادی هزینه کرد و از این رو، کسری بودجه عظیمی را در چارچوب پشتیبانی از تلاش جنگی اش به بار آورد. رشد اقتصادیِ تا این اندازه نا منتظره نتیجه آن بوده است. بنابر این، هزینه های پس از جنگ همان کوشش ها در مقیاس جهانی را بر انگیخت. (15)

درست این چیزی است که اتفاق افتاد، اما تنها زمانی که جهان روایی [«oneworldism   »] توسط روزولت پنداشته شد (که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را در میان ملت های بی چیز برای وارد شدن در نظم نو جهانی به خاطر ثروت و امنیت همه در نظر می گیرد) به دکترین دفاع ترومناز «جهان آزاد» [« free- worldism »] تبدیل شدکه از سد بندی شوروی اصل سازمان دهی مرکزی هژمونی ایالت متحد را به وجود آورد. بنابر این ایده آلیسم انقلابی روزولت (که در نهادی شدن اندیشه دولت جهانی اصلِ بُر داری (vecteur ) را می دیدکه باید به دولت رفاه امکان توسعه یافتن در مجموع جهان را بدهد) توسط واقع گرایی رفرمیسم جانشینان اش که کنترل ایالات متحد بر منابع پولی جهان و قدرت نظامی جهان شمول را به عنوان نخستین ابزارهای هژمونی ایالات متحد نهادی کردند، تغییر جا می دهد. (16)

پروژه جهانگیر روزولتی جهان یگانه به روشنی خیلی زود ایده آلیستی بودن اش را به خاطر وابسته بودن به کنگره و مؤسسه های ایالت متحد نشان داد. جهان، بسیار بزرگ و بسیار بی سامان تر از آن بودکه ایالات متحد آن را در قالب تصور خود نوسازی کند. به ویژه این که این نوسازی ناگزیر به ارگان های دولت جهانی واگذار گردد که درون آن ها مجبور شوند در جستجوی سازش ها با موضع ها و منافع متحدان و دشمنان شان بر آیند. کنگره و مؤسسه های عمومی ایالات متحد در برآورد ارزش های مالی و سودهای سیاست خارجی آمریکا برای آزاد کردن وسیله های لازم به خاطر چنین برنامه اندک واقع گرایانه بسیار «معقول» بودند. وانگهی، اگر کره برای بهانه دادن به ترومن به منظور ترساندن مردم آمریکا که او فاقد آن بود، «به موقع از راه نرسیده بود» (همان طور که آرتور واند نبرگ انجام دادن آن را به او توصیه کرده بود) حتا مسلح کردن دوباره آمریکا و اروپا که در سند شورای امنیت ملی nsc- 68   بررسی شده، نتوانست، بودجه های لازم را به دست آورد. البته، کره به موقع از راه رسید و مسلح کردن دوباره پر حجم طی جنگ کره و پس از آن جان تازه و نیرومندی در کالبد اقتصاد ایالات متحد و اقتصاد جهانی دمید. (17)

در مدتی که دولت ایالات متحد چونان بانک مرکزی جهانی بسیار آسان گیر عمل می کرد، کمک نظامی ایالات متحد به دولت های خارجی و هزینه های نظامی مستقیم ایالات متحد در خارج (در حال افزایش دایمی بین 1950 و 1985 ،سپس بین1964 و1973) موجب تزریق دوباره نقدینه ها ی آمریکایی در تجارت و تولید جهانی که در آن وقت با رشد بی سابقه ای روبرو بود، گردید.

به عقیده مک کورمیک، دوره 23 ساله بین آغاز جنگ کره و امضای موافقت نامه های صلح پاریس در 1973 (که تقریباً به جنگ ویتنام پایان داد) «دوره رشد اقتصادی بسیار عالی و بسیار سودآور تاریخ سرمایه داری سیاره ای » (19) را نمایش می دهد.

اغلب، در این وضعیت از عصر طلایی سرمایه داری سخن به میان می آید. بنابر این گفته، اگر نرخ گسترش تجارت و تولید جهانی بین دهه 1950 و 1960 به راستی در ارتباط با مقایسه تاریخی، استثنایی بود، به نظر می رسد که در تلقی کردن آن به عنوان نخستین عصر طلایی سرمایه داری مبالغه شده است. همه آن چه که این گونه نشان داده شده چیزی است که هوبسبام هستی سرمایه (1875 -1848) نام گذاری کرده است. ناظران پایان قرن 19 آن را با عصر کشف های بزرگ مقایسه کرده اند. (20)

در هر حال، عصر طلایی عصر سال های 1950 و 1960، مانند عصر سرمایه، یک قرن زودتر، در یک دوره دراز گسترش مالی که با پدیدار شدن دوباره روش های امپریالیستی به اوج رسید، پایان یافت. تازگیِ دوباره پدیدار شدن واقعی کنونی در اختلاف با آن چه که یک قرن پیش رخ داد، استوار بر کوشش قدرت هژمونیک رو به زوال از مقاومت کردن در برابر زوال به خاطر تبدیل شدن به دولت جهانی است. یک چنین کوشش با وسیله های دیگر در شرایط به طور بنیادی متفاوت، پروژه دولت جهانی پر بها برایروزولت را دنبال می کند. اگر پروژه روزولت در باره جهان یگانه در روایت New Deal جهانگیر هرگز واقعیت نیافت، روایت جنگ سرد، صیقل یافته و نظامی شده ترومن، به گسترش عظیم سرمایه و قدرت ایالات متحد انجامید: از آن هنگام، چرا پروژه نو محافظه کار آشکارا تا این اندازه خود را ناتوان از تکرار کردن این آزمون در لحظه ای می یابدکه ایالات متحد توانایی های نظامی هنوز زیادتر از گذشته را متمرکز می کند. (21). . . ادامه دارد.


پی نوشت ها

1. پیام ابراز شده در صدو چهارمین نشست سالیانه «انجمن مردم شناسی آمریکا» و اشنگتن دی . سی  30 نوامبر- 4 دسامبر 2005 .

2. به عقیده رییس آن، پروژه قرن نوین آمریکا، یک ارگانیسم آموزشی با هدف غیر انتفاعی است که به پاره ای پیشنهادهای بنیادی، اختصاص دارد: رهبری ایالات متحد برای این کشور و برای جهان مناسب است و این رهبری نیروی نظامی، نیروی دیپلماتیک به دست می آورد و به اصول اخلاقی پای بند است.

3. فرانتس شومان، «منطق قدرت جهانی» ، کندو کاو در اصول رایج، و تضادهای سیاست جهانی، نیویورک، پانتئون، 1974 ، صص 41-40 .

4. توماس جی . مک کورمیک . آمریکای قرن ششم : سیاست خارجی ایالات متحد در جنگ سرد، بالتیمور، انتشارات دانشگاهی جان هاپ کینز، 1989، صص 78 – 77 .

5. تاریخ 14 آوریل 1950 دکترین سدبندی رسمیت یافت. سپاس از سلین لوتامپله به خاطر این دقت (ndt) .

6. مک کورمیک، آمریکا قرن ششم،همان جا، ص 98 .

7. برای شرح بیشتر در باره این پروژه بنگرید به www . new americancentury . org   در باره هواداران آن و رسیدن شان به قدرت، بنگرید به آرتور شلزینگر، «راز موفقیت در یک ناکامی» نیویورک رویو آف بوکز، 22 سپتامبر 2004 ، صص 43 – 40 .

8. میکاییل مان،امپراتوری نا منسجم، لندن، ورسو، 2003، ص 9

9. در باره تصمیم نو محافظه کاران در مورد جنگ در عراق خیلی پیش از «11 سپتامبر بنگرید به : رون سوسکین، ارزش وفاداری : ژرژ دبلیو بوش، کاخ سفید، و آموزش و پرورش پل اونیل ، نیویورک، سیمون و شوستر، 2004 ریچارد کلارک ، علیه همه دشمنان، جنگ داخل آمریکا به سوی ترور، نیویورک، نشر آزاد 2004 ، کلارک به این نشست باز می گرددکه طی آن در ساعت هایی که سو قصد ها بررسی می شد، رامسفلد خاطر نشان کرد که «هیچ هدف جالب برای بمباران کردن در افغانستان وجود ندارد»، بنابر این، «باید بیشتر بمباران کردن عراق را مورد بررسی قرار دهیم» که «بهترین هدف ها» را نشان می دهد.

10. جیو وانی آریگی، «هژمونی گسیخته» بخش نخست، نیو لفت رویو، شماره 32 مارس – آوریل 2005 ، صص، 80- 50  .

11. در باره قرن بلند بیستم به عنوان قرن آمریکا، بنگرید به آریگی، قرن بلند بیستم، پول، قدرت و اصول زمان ما ، لندن ، ورسو ، 1994  .

12. لودویگ دیو ، موازنه بی ثبات : چهار قرن قدرت مبارزه اروپا ، نیویورک ، vintage ، 1962 ،صص 6 – 264 و 269

13. فرانتس شومان ، منطق قدرت جهان ، پرسشی در باره سرچشمه ها، جریان ها و تضادهای سیاست جهان ، نیویورک ، پانتئون ،1974 ، ص 68.

14. همان جا ، ص 71

15. همان جا ، ص 67

16. همان جا ، صص 77 ، 67 ، 5

17. توماس جی . مک کورمیک ، آمریکا طی نیم قرن، همان جا ، صص 78 – 77 و 98

18. بنگرید به : دیوید پ . کالو ، فانتزی اتلانتیک (بالتیمور، انتشارات دانشگاه جان هاپ کینز 1970) . صص 87 – 86 ، و روبرت گیل پین، اقتصاد سیاسی و ارتباط های بین المللی ، پرینستون، انتشارات دانشگاه پرینستون ، 1987 ، صص  134 – 133

19. تورمیک ، همان جا، ص .99 .

20. اریک جی . هوبسبام . عصر سرمایه 1875 – 1848 ، نیویورک، کتابخانه آمریکای نوین

21. در باره ناکامی طرح نو محافظه کار، بنگرید به آریگی ،«هژمونی گسیخته» .همان جا

No Comments

Comments are closed.

Share