آنتروپولوگی و ادبیات در قرن هیجدهم میلادی در اروپا
برگردان و خلاصه نویسی از پروانه شکیبا

04.08.2022

آنتروپولوگی یعنی علم شناخت انسان، نگرش به انسان به عنوان پدیده ای که از جسم و روح تشکیل شده است. آنتروپولوگی در ادبیات به بررسی آفرینش ادبی و ویژگی های انسان در تمامیت او می پردازد (انسانی که رفتارش تحت تاثیر روح و روان اوست). رابطه آنتروپولوگی و ادبیات رابطه ای دوجانبه است که همواره به صورت متقابل بر یکدیگر اثر می گذارد. در قرن هیجدهم در اروپا آنتروپولوگی یا شناخت انسان برای اولین بار به صورت علمی مورد بررسی قرار گرفت.

آنتروپولوگی یعنی علم شناخت انسان، نگرش به انسان به عنوان پدیده ای که از جسم و روح تشکیل شده است.

آنتروپولوگی در ادبیات به بررسی آفرینش ادبی و ویژگی های انسان در تمامیت او می پردازد (انسانی که رفتارش تحت تاثیر روح و روان اوست). رابطه آنتروپولوگی و ادبیات رابطه ای دوجانبه است که همواره به صورت متقابل بر یکدیگر اثر می گذارد.

در قرن هیجدهم در اروپا آنتروپولوگی یا شناخت انسان برای اولین بار به صورت علمی مورد بررسی قرار گرفت.

رابطه جسم و روح یکی از مهم ترین بحث های این دوره است که جدایی جسم و روح بعنوان محرک وجود را زیر ذره بین می گذارد. اما دکارت (١٦٥٠-١٥٩٦) این نظریه را رد می کند، زیرا او رابطه روح خودمختار و جسم غیرمستقل را بعنوان یک پدیده مادی بررسی می کند. حال این پرسش مطرح می شود که تفاوت جسم و روح به عنوان دو پدیده وابسته به یکدیگر چگونه مورد بررسی قرار می گیرد.

پاسخ این پرسش را در بررسی تجربه های زندگی روزمره انسان با احساس ادراک و حواس او و رابطه آن با جسم (بدن) می توان یافت. علوم نظری نقش روح را در درجه اهمیت اولایی قرار می دهند.

فریدریش شیللر در این مورد نظر دیگری داشت. او بعنوان یک پزشک، روانشناس و فیلسوف، انسان را در تمامیت و کل او مورد بررسی قرار می دهد. بررسی این پدیده را در اولین نمایشنامه و کتاب او به نام دزدها (Räuber) می توان مشاهده کرد. نقش شخصیت فرانس در این نمایشنامه و بررسی انسان شناختی شخصیت وی، نمایانگر فرومایگی اوست که برای رسیدن به قدرت با حیله و نیرنگ از شیوه فشارهای روحی و روانی استفاده می کند که قصد نابودی و از میان برداشتن پدرش را دارد. به سخنان وی در پرده دوم و اولین قسمت این نمایشنامه گوش دهیم:

«من قصد کشتن پدر را ندارم، ولی قصد نابودی او را. قصد دارم مانند پزشکی که بیمارش را درمان می کند، او را با درمان خود نابود کنم. برای نابودی فیزیکی او نباید منتظر به پایان رسیدن زندگی او و رسیدن کهولت طبیعی او باشم، بلکه باید راهی برای پایان دادن به زندگی او بیابم. اگر یک پزشک قادر به درمان و طولانی کردن عمر انسان است، چرا نباید قادر به کوتاه کردن عمر او باشد و تجربه علم پزشکی و شناخت فلسفه انسانی به من می آموزد که روح بعنوان محرک بدن چگونه با یک هماهنگی ویژه، ماشین بدن را به حرکت می آورد یا از کار می اندازد. آرزو و احساسات قلبی دست نیافتنی نیروی زندگی انسان را به نابودی می کشانند. حال چه باید کرد؟ آن کس که قادر به درک این مسئله مهم است می تواند فرارسیدن مرگ –این همزاد انسان- را تسریع کند. از طریق روح بیمار، جسم او را بفرساید. آه که چه شاهکاری است، اگر کسی قادر باشد دست به چنین کاری بزند. این عمل، کاری بی همتاست. فرانس، فکرت را به کار بینداز. این هنری است که شایستگی آن را دارد که به کاشف آن جایزه بدهند».

اولین اثر فریدریش شیللر نشانگر یک تجربه جدید علمی برای شناخت انسان است.

شیللر در تز دکترای خود در رشته پزشکی به بررسی تاثیر متقابل روح و روان انسان بر جسم او پرداخت. او در پایان به این نتیجه رسید که آنتروپولوگی، فلسفه شناخت جسم و رابطه بیوشیمی و بیوفیزیکی ارگانیسم بدن است. «در واقع رابطه سرشت حیوانی انسان و روح است». بدین گونه رابطه آنتروپولوگی و ادبیات در تمام اثرهای شیللر دیده می شود. اهمیت و اثر علوم تجربی در شناخت انسان در قرن 18 میلادی آغاز پیشرفت ادبیات است.

در بحث بعدی به بررسی چگونگی پیدایش آنتروپولوگی می پردازیم.

منبع:

Helmut Pfotenhauer: Literarische Anthropologie

No Comments

Comments are closed.

Share