لطفا به جانوران هم به دیده انسانی بنگرید!
مصاحبه ای با یک زیست شناس و روانشناس تطبیقی
برگردان: آرش برومند

27.07.2022

به یاد صدها سگ «بی صاحبی» که در مرکز نقاهتگاه گندک دماوند توسط پاسداران سرمایه و خرافات دینی، قتل عام شدند. اینها از تبار همان کسانی هستند که در تابستان 67 بدون این که خم به ابرو بیاورند، هزاران زندانی سیاسی را قتل عام کردند. این توازی، تصادفی نیست. دشمنی با زندگی، در ذات نظام اسلام سیاسی است.

مقدمه مترجم

به یاد صدها سگ «بی صاحبی» که در مرکز نقاهتگاه گندک دماوند توسط پاسداران سرمایه و خرافات دینی، قتل عام شدند. این جنایتکاران از تبار همان کسانی هستند که در تابستان 67 بدون این که خم به ابرو بیاورند، هزاران زندانی سیاسی را قتل عام کردند. این توازی، تصادفی نیست. دشمنی با زندگی، در ذات نظام اسلام سیاسی است.

وقت آن رسیده است که جامعه بین المللی قانون حقوق بشر را به قانون موجودات زنده تبدیل و تکمیل کند، چرا که به گواهی دانش، زندگی بر روی کره زمین، یگانگی به هم پیوسته اجزای بیشماری است که نابودی هر جز آن بر کل تاثیر می گذارد. بیهوده نیست که وقتی بر اثر تغییرات اقلیمی، سخن از به خطر افتادن زندگی بشر می رود، پیش از هر چیز شاهد مرگ انبوه حشرات، بویژه زنبورها هستیم. مرگ جانوران ناقوس مرگ بشر را به صدا درآورده است. نجات زندگی بشر، با حفاظت از جانوران و محیط زیست طبیعی آنها گره خورده است.

به همین مناسبت مصاحبه ای با کارشناس زیست شناسی دریا و روانشناس تطبیقی، اقای برنزینگ (Brensing) جالب توجه است که نگاه نوینی به جانوران را ارائه می کند.

***

نشریه تاتس: آقای برنزینگ، زمان زیادی از آن دوران نگذشته که گفته می شد: جانوران نمی توانند بیندیشند. آنها توسط غریزه خود هدایت می شوند.

کارستن برنزینگ: پیشترها فیلسوفان میان انسان خردمند و جانوران غریزه مند تفاوت قایل می شدند. در روانشناسی نیز مدت های طولانی گفته می شد: هر چیزی که بصورت ناخودآگاه صورت می گیرد، بصورت غریزی هدایت می شود. ولی در اصل مفهوم «غریزه» برچسبی بود برای هر چیز که نمی فهمیدیم. دهه های مدید تلاش بیهوده ای برای اثبات این نکته شد. به این دلیل امروزه روانشناسی تطبیقی می گوید: غریزه ای وجود ندارد. پرسش اصلی این است که چه چیزی رفتار را هدایت و کنترل می کند. دو سازوکار وجود دارد که ما آنها را به خوبی می شناسیم: اندیشیدن و حس کردن. هر جانوری که سیستم عصبی اش تا حدودی تکامل یافته است، قادر به این دو است.

تاتس: اندیشیدن یک جانور را چگونه می توان تصور کرد؟

کارستن برنزینگ: برای اغلب انسان ها اندیشیدن چیزی است که هیچ کس و چیز دیگری قادر به آن نیست. اما قضیه این است که در دانش به اندیشیدن به صورت چیزی تدریجی و گام به گام نگریسته می شود. اینها کارکردها و روندهای معینی در سیستم عصبی ما هستند. ساده ترین شکل پایداری شیء[1] است.

تاتس: منظورتان چیست؟

کارستن برنزینگ: وقتی گربه ای موشی را دنبال می کند و موش پشت درختی پنهان می شود، گربه به دقت می داند که موش هنوز آنجا است. گربه پایداری شیء را در ذهن خود دارد و با این اندیشه می تواند کاری بکند. در مورد پارامسی[2] قضیه از قرار دیگری است. هنگامی که با یک باکتری روبرو شده و باکتری موفق به گریختن می شود، انگار این باکتری برای آن پارامسی هرگز وجود نداشته است.

تاتس: پس پارامسی ها نمی اندیشند، اما گربه چرا. شکل های پیچیده ترین اندیشیدن کدام اند؟

کارستن برنزینگ: گام بعدی ایجاد مقوله است. اگر نقاشی های پیکاسو و میرو(Miró) را مقابل انسانی قرار دهید، او بدون درک هنری هم می تواند آنها را به دو دسته تقسیم کند. این یک توانایی قابل توجه است که البته زنبورها هم از آن برخوردارند. برخی از مقوله های عملی از آنجمله اند: هر چیزی که به سوی من می دود، می خواهد مرا بخورد، پس بهتر است که بگریزم. و هر چیزی که از من می گریزد، خوراک من است.

تاتس: پس اینطور بنظر می آید که اندیشیدن باید یک فرآیند بسیار کهن باشد.

کارستن برنزینگ: مدت ها پیش از بشر نیز اندیشیدن وجود داشته است.

تاتس: آیا به این ترتیب تمایز بین جانور و انسان منسوخ شده است؟

کارستن برنزینگ: انسان ها آزمونی از اندیشیدن منطقی را پشت سر می گذارند، برخی جانوران هم عین همان آزمون را از سر می گذرانند. اگر جانوران هم از پس این آزمون برآیند، آنها نیز در آن لحظه مانند ما می اندیشند و عمل می کنند. این منطقی است، اینطور نیست؟ ازینرو می گویم: لطفا به جانوران هم به دیده انسانی بنگرید! اگر آنها از پس آزمون های یکسان با ما برآیند، دلیلی وجود ندارد که چنین نکنیم. ما جانورانی هستیم که از لحاظ فرگشت خود را تکامل بخشیده ایم. کاملا پوچ است که باور داشته باشیم، که چیز متفاوتی است.

تاتس: اما به هر حال یک تفاوتی می بایست وجود داشته باشد.

کارستن برنزینگ: بسیاری از انسان ها باور دارند که تنها ما انسان ها دارای یک روان هستیم و می توانیم غمگین یا خوشبخت باشیم. اما تمامی پژوهش های داروهای روانی بر اساس آزمایش بر روی جانوران است. داروهای آزمایش شده بر ما اثر می گذارند، چون ما هم همانطور ساخته شده ایم. بدیهی است که شکل های پیچیده تری از اندیشیدن نیز وجود دارند. اما تقریبا همه فرآیندهایی را که ما در زندگی روزمره مان با آنها سرو کار داریم، با مغز حیوانی مان مدیریت می کنیم.

تاتس: مثلا چه فرآیندهایی؟

کارستن برنزینگ: این ها سازوکارهای کنترلی هستند که موجب می شوند، ما یکی از همکاران مان را بیش از دیگران دوست داشته باشیم. ما همانند جانوران کار اجتماعی را حساب می کنیم. اگر کسی نسبت به ما رفتار خوبی داشته، ما هم خدمات متقابل اجتماعی در حق او انجام می دهیم. برای نمونه می دانیم که جانوران تنها در لحظه حال زندگی نمی کنند. و سرانجام پژوهش آلزایمر را نیز بر روی موش ها انجام می دهیم. اگر آنها صاحب زندگینامه نمی بودند، این پژوهش ها نمی توانستند نتیجه بخش باشند.

تاتس: شکل عالی اندیشیدن در نزد جانوران چیست؟

کارستن برنزینگ: اندیشیدن درباره خویشتن خویش، آنگونه که ما انسان ها می توانیم، از لحاظ شناختی قضیه پیچیده ای است. در اینجا مسئله آن است که امکانات مختلف سبک و سنگین شوند، به آن «Difficult Choice» گفته می شود. این را بر روی خرموش ها آزمایش کرده اند. به آنان آموختند که میان طول فرکانس صداها تفاوت قایل شوند، آنها به خوبی انسان قادر به انجام این کارند. اما وقتی صداها دو ثانیه با هم فرق داشته باشند، دشوار می شود.

تاتس: این را چگونه آزمایش کرده اند؟

کارستن برنزینگ: خرموش ها سه گزینه داشتند: اگر آنها در آزمایش شرکت کرده و درست تشخیص دهند، جایزه چاق و چله ای به شکل بیسکویت شوکولاتی به آنها داده می شود. در غیر این صورت دست خالی می مانند. یا این که در آزمایش شرکت نمی کنند و برای جبران مافات چیز کوچکی، مثل حبه قند، دریافت می کنند. در واقع، در آن لحظه که خرموش ها با قطعیت نمی توانستند تصمیم بگیرند، در آزمایش شرکت نمی کردند. آنها درباره خویشتن خویش اندیشیده، و فکر کرده بودند. در این میان، این آزمایش با جانوران دیگر نیز انجام شده است.

تاتس: این مسئله ربطی به بزرگی مغز که ندارد؟

کارستن برنزینگ: نه. پستانداران مانند ما انسان ها تنها با رویه سطح مغز می اندیشند. به همین دلیل ما مغزی چروک شده داریم و غیر از آن مقدار زیادی جرم مچاله شده که توان اندیشیدن ندارد. پرندگان با کل مغز خود می اندیشند،به همین دلیل مغزشان می تواند کوچک تر باشد. هر چه مغز پیچیده تر باشد، فرآیندهای اندیشگی نیز پیچیده تر هستند.

تاتس: نمونه ای از فرآیندهای اندیشگی پیچیده چیست؟

کارستن برنزینگ: آزمایش های چشمگیری درباره نظریه خرد وجود دارد. این نظریه تصور در این باره است که دیگر موجودات زنده نیز می اندیشند. به این وسیله می توان در شرایط مشخصی رفتار موجودات دیگر را پیشگویی کرد، چرا که می توان خود را به جای آنها فرض کرد. این کار درباره کلاغ ها انجام شده، پسان تر درباره شامپانزه ها.

تاتس: چه چیز دیگری ما را از جانوران متمایز می کند؟

کارستن برنزینگ: اندیشیدن و حس کردن ما در زندگی روزمره بسیار متفاوت از آن چه که یک جانور می اندیشد و حس می کند، نیست. اگر مسئله آن است که گفتگویی انجام دهیم، سازوکارهای کنترل و هدایت ساده کافی نیستند. ما می بایست انتزاع و تجرید کنیم تا بتوانیم سریع تر بسیاری چیزها را بخاطر بسپاریم. اینجا کار پیچیده تر می شود. اما اگر می دانستیم که از لحاظ شناختی در مغز جانوران چه می گذرد، بسیاری غافلگیر و شگفت زده می شدند.

تاتس: با این دانسته ها، نظرتان درباره خوردن جانوران چیست؟

کارستن برنزینگ: از لحاظ اخلاقی بغرنج است. فیلسوفان اغلب اینگونه استدلال می کنند که جانوران مالکیتی نمی شناسند و در نتیجه مالک خود نیز نیستند. ازینرو، اگر ما آنها را به مالکیت خود درآوریم و هر کاری که می خواهیم با آنها بکنیم، مشروعیت دارد. اما پیش فرض نادرست است! به اصطلاح اثر مالکیت حتی در نزد پروانگان هم اثبات شده است. احترام به مالکیت دیگران بسیار کهن است و در ژرفای ژن اکثر جانوران لانه کرده است.

تاتس: آیا شما خودتان جانوران را می خورید؟

کارستن برنزینگ: من بصورت گوشتخوار بزرگ شده ام، یکی از زیباترین خاطرات ام از پدرم آن است که چگونه با هم یواشکی به انبار آذوقه در خانه مان می رفتیم و از آنجا یک برش بزرگ سالامی می بریدیم. من از مزه گوشت خوش ام می آید، اما از هر آلترناتیو دیگری هم خوشحال خواهم شد. خوردن خوک، گاو و یا یک پرنده، سالیان درازی است که برای من تصورناپذیر است.


[1] برگرفته از ویکی پدیا: در روان‌شناسی، بقای شیء یا پایداری شیء اشاره به این درک در انسان دارد که می‌دانیم اشیاء حتی زمانی که دیگر آن‌ها را با حواس پنج‌گانه ادراک نمی‌کنیم هم‌چنان وجود دارند. بقای شیء یک مفهوم پایه‌ای در زمینهٔ روان‌شناسی رشد است، زیررشته‌ای از روانشناسی که به رشد توانایی‌های روانی و اجتماعی کودکان و نوزادان می‌پردازد. هنوز اجماع علمی دربارهٔ زمانی که انسان به درک درست و کامل از بقای شیء در طی دورهٔ رشد خود می‌رسد، وجود ندارد. ژان پیاژه، روان‌شناس سوئیسی، نخستین کسی بود که بقای شیء در نوزادان را مورد مطالعه قرار داد. وی معتقد بود که بقای شیء یکی از مهم‌ترین ادراکاتی است که نوزادان به آن دست می‌یابند، چرا که بدون این مفهوم، اشیاء از نظر نوزاد وجود مستقل و دائمی نخواهند داشت.

[2]  برگرفته از ویکی پدیا: پارامِسی‌ها Paramecium)) پروتوزوئرهای تک سلولی هستند و در شاخه مژک‌داران و سلسله پروتیستا طبقه‌بندی می‌شوند. آنها در آب‌های آرام و آبگیرهای راکد زندگی می‌کنند و بخش اصلی زنجیرهٔ غذایی را تشکیل می‌دهند. آنها از پسماندهٔ جلبکها و سایر موجودات ریز تغذیه می‌کنند و خودشان توسط موجودات کوچک دیگر خورده می‌شوند.

No Comments

Comments are closed.

Share