همه پدیده های یادشده نشان می دهند که نظام جمهوری اسلامی از منظر مناسبات داخلی و خارجی در بحرانی ترین وضعیت ممکن قرار دارد واز ادامه اداره کشور ناتوان تر از همیشه است و براختلافات در درون حاکمیت هم هرروز افزوده می شود. توده های ده ها میلیونی قشرهای متوسط و پایین جامعه این نظام استبدادی را نمی خواهند و برای تغییر آن پا به میدان نبرد گذاشته اند و هرروز بیشتر از گذشته به رویارویی با آن برای انجام دگرگونی های اساسی روی می آورند، زیرا بسیاری از آنان دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. زنگ ها برای روفتن نظام جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه به صدا درآمده است و بانگ بلند ناقوس دگرگونی به گوش می رسد. برای دستیابی مردم ایران به آزادی و کار ونان و مسکن و رفاه، ممکن است وضعیت بحران کنونی به سوی انقلاب جهت یابد.
چو ضحاک شد برجهان شهریار براو سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت آیین فرزانگان پراکنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد ، جادویی ارجمند نهان راستی ، آشکارا گزند
ندانست جز کژی آموختن جز از کشتن وغارت و سوختن
سال 98 یکی از بحرانی ترین سال ها در دوران حکومت 40 ساله جمهوری اسلامی بود. اعتصاب های پرشمارکارگران و زحمتکشان و گردهمایی های اعتراضی آنان در هرگوشه ای از ایران برای بهبود گذران زندگی و رویدادهای تنش زا و رویارویی های حکومت با مردم در آبان و دی ماه و سرکوب وکشتار آنان که ابعادی بی سابقه یافت، انتخاباتی فرمایشی که با یک تحریم سراسری ملی روبرو شد و آبروی نداشته رژیم را بر باد داد، شیوع ویروس خطرناکی که کشور را فرا گرفت و فلج کرد و نشان داد که حکومت مبتنی بر جهل و دروغ و پنهان کاری و رانت، برای حفظ منافع کثیف خود از هیچ عملی روی گردان نیست و ادامه تنش ها با آمریکا و سایر کشورها تا مرز رویارویی نظامی و تصویب نکردن قانون مبارزه با پولشویی، همه بیانگر وجود بحران های بزرگ در سیاست داخلی و خارجی حکومت و ناتوانی نظام ولایت فقیه در اداره کشور و بن بست در سیاست خارجی است. با توجه به این رویدادها و تنش های موجود در کشور می توان پیش بینی کرد که ادامه وضعیت کنونی در دراز مدت امکان پذیر نخواهد بود. بررسی دقیق تر هریک از رویدادهای سال 98 مهر تاییدی بر این ارزیابی خواهد زد.
انتخابات دوم اسفند مجلس شورای اسلامی در شرایطی کاملا متفاوت از گذشته برگزارشد جمهوری اسلامی با دست یازی به همه ی ابزارهای ممکن کوشید تا شمار هرچه بیشتری از مردم ایران را به پای صندوق های رای بکشاند و از این رهگذر برای خود در داخل و خارج مشروعیت واعتبار دست وپا کند. در همین راستا همه ی دستگاه های تبلیغاتی رژیم و همه ی افراد وابسته به نظام کوشیدند مردم را به شرکت در این نمایش به ظاهر دمکراتیک فرابخوانند، آن هم تنها چند ماه پس از کشتار وحشیانه مردم بی دفاع وسرکوب جنایتکارانه قیام آبان ماه 98، با بیش از هزار کشته و هزاران زخمی و زندانی. علی خامنه ای ونهادهای وابسته به نظام و رسانه های گروهی حکومتی از هیچ کوششی برای شرکت گسترده مردم در انتخابات دریغ نورزیدند. رژیم اسلامی با تاخیری 48 ساعته وبا اما و اگرهای بسیار اعلام کرد که حدود 42 درصداز58 میلیون نفری که حق رای داشتند در انتخابات شرکت کرده اند یعنی حدود 24 میلیون نفر. دروغی بزرگ و بی شرمانه که مردم ایران بارها نظیر آن را در گذشته هم شاهد بودند. بروفق ارزیابی های دقیق تر ناظران بیطرف حداکثر حدود 25 درصد یعنی نزدیک به 15 میلیون نفر رای خود را به صندوق ها ریختند. در شهرهای بزرگ درصد بسیار کمتری در انتخابات شرکت کردند. به گفته علی مطهری نماینده مجلس، شمار شرکت کنندگان انتخابات در تهران 18 درصد بود که 8 درصد از آن رای با طله بود و تنها 10 درصد به کاندیداهای مجلس اسلامی رای داده شد. رژیم اسلامی در تهران یک حکومت 10 درصدی است و نه بیشتر.
تحریم آگاهانه و بایکوت سراسری انتخابات اسفند ماه از سوی اکثریت مطلق مردم ایران، نه ای آشکار و روشن به رژیم ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی بود. افراد وسازمان ها و گروه های مخالف جمهوری اسلامی در درون و بیرون کشور همراه با اکثریت چشم گیر مردم در یک کنش فراگیر و سراسری و همسو برای تحریم نمایش انتخاباتی اسفند ماه، برنده یک آزمون مهم و اساسی سیاسی مسالمت آمیز و آرام علیه نظام استبدادی شدند و شکست سختی را به جمهوری اسلامی و بویژه علی خامنه ای، رهبر آن تحمیل کردند. شکست نظام اسلامی در این انتخابات در کنار قیام های سراسری مردم ایران در دی ماه 96 و آبان 98 که در هر مورد در بیش از 150 شهر بزرگ و کوچک مردم به خیابان ها ریختند و با دست های خالی در برابر نیروهای سرکوبگر رژیم ایستادند وحتی پس از سرکوب جنایتکارانه و ضد بشری آبان 98 در حرکت های اعتراضی چهلمین روز کشته شدگان وهمچنین در اعتراض به سرنگونی هواپیمای اوکرائینی از سوی سپاه، در شهرهای گوناگون به میدان آمدند نشانگر آنست که حکومت اسلامی نمی تواند مانند گذشته با سرکوب های وحشیانه و سودجست از عامل قهرو ترس، مردم را آرام وبی تفاوت و بی کنش نگهدارد. در سال 1398رویدادهای مهم طبیعی و سیاسی و نظامی و اجتماعی و اقتصادی نشان دادند که جمهوری اسلامی با بحران های ژرف و بزرگ بسیاری روبروست – شماری از کارشناسان علمی و سیاسی در ایران بدرستی از اَبَر بحران ها یاد می کنند– ودیگر توان اداره ی بحران ها و برون رفت از آنها را ندارد و توده های مردم هم این حکومت را نمی خواهند و خواهان تغییر آن هستند و برای تحقق خواسته های شان می رزمند.
سیلاب های فروردین در استان های گوناگون که ویرانی ها وتلفات بسیاری ببار آورد، مشکل کم آبی در بسیاری از شهرها وروستاها، شوری آب کرخه و کارون، سیلاب ماه گذشته در سیستان و بلوچستان و زلزله اخیر در خوی که مردمان آسیب زده کاملا با مشکلات شان تنها رها شده اند، درکنار خشک شدن دریاچه ارومیه و تالاب های بسیاری در گوشه وکنار ایران نشانگر ناکارآمدی حکومت و برخوردهای غیرکارشناسانه و رانتی جمهوری اسلامی و سرچشمه اصلی بسیاری از حوادث ناگوار طبیعی در ایران است . سدسازی های غیرکارشناسانه وابلهانه، پل سازی و جاده سازی هایی را که ازسوی شرکتهای وابسته به سپاه بصورت غیر کارشناسانه انجام یافته است، می توان به این فهرست افزود. یک نفر از مسئولان دانشگاه اهواز گفت «ما در برخی از آبراهه ها بیش از حد سد احداث کردیم، بنابرین نتوانستیم حقابه زیست محیطی پایین دست و تالاب ها را تامین کنیم همان اتفاقی که در دریاچه ارومیه، کرخه، کارون، زاینده رود، رودهای سیستان و بلوچستان و هامون رخ داد… دریاچه ارومیه، هورالعظیم وبسترهای آبگیر شرق اهواز و گاوخونی را خشک کردیم و همین ها تبدیل به معضل زیست محیطی شده و اشکالاتی ایجاد کرده اند که نمونه آن گرد و غبار و ریزگردهایی است که در کشور خصوصا قسمت جنوب غرب کشور ایجاد شده است.» سیلاب های فروردین ماه در استان ها و شهرهای گوناگون با ویرانی های بسیاری همراه بود که حکومت تا کنون از پس مشکلات بوجودآمده در منطقه های سیل زده بر نیامده است وبسیاری از سیل زدگان همچنان در شرایط بد و دشوار بسر می برند. حکومت اسلامی در مدیریت محیط زیست و حوادث طبیعی ناکارامد و ناتوان و بی برنامه و سردرگم است ومحیط زیست ایران را یا رها و یا بشدت تخریب کرده است.
پس از خروج آمریکا از برجام، آرام آرام با فراهم شدن فضای جنگی در خلیج فارس که جمهوری اسلامی در یک سوی آن قرار دارد با حمله به کشتی های نفت کش و بمباران تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان سعودی و سرنگونی پهپاد آمریکایی که زنگ خطر درگیری نظامی آمریکا و جمهوری اسلامی را به صدا درآورد نیروهای نظامی و بویژه دریایی آمریکا و انگلیس دوباره با گستردگی هرچه بیشتر در خلیج فارس و دریای عمان مستقر شده اند و جمهوری اسلامی با اقدامات تحریک آمیز خود سبب ساز اشغال همه سویه منطقه خلیج فارس و دریای عمان از سوی آمریکا و انگلیس و هم پیمانان آنان شده است، بی آنکه اقدامات تعرضی و تبلیغی و جنجالی اش کوچکترین سودی برای منافع ملی ایران دربرداشته باشد. در گستره سیاست جهانی کنش های جمهوری اسلامی تنها در خدمت جریان های نظامی گرای آمریکایی و انگلیسی و محافل جنگ طلب ناتویی وسیاست های ماجراجویانه دونالد ترامپ عمل کرده است وکشور ایران را در معرض خطر یورش هواپیماهای جنگی و ناوشکن ها و موشک های آنان قرار داده است. کشته شدن قاسم سلیمانی یکی از مهم ترین مهره های سرکوب های داخلی و دخالت های خارجی رژیم، از سوی ارتش آمریکا، تنش های موجود میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا را به نقطه اوج خود رساند و برای چند روز به نگرانی و هراس مردم از امکان رویارویی نظامی میان آمریکا و جمهوری اسلامی و حتی خطر برافروزش درگیری شدید نظامی دامن زد. گویا با پادرمیانی های دپیلماتیک وتوافق های پس پرده ای میان دو حکومت از برخورد شدید نظامی اجتناب شد و درگیری نظامی با آمریکا و هم پیمانان جهانی و منطقه ای اش که می توانست برای کشور و ملت ایران خسارت های یزرگی در پی داشته باشد صورت نپذیرفت. بحران در روابط جمهوری اسلامی و آمریکا و متحدان منطقه ای اش اما همچنان پابرجاست و با ادامه سیاست های دخالت جویانه جمهوری اسلامی در منطقه هر زمان ممکن است دیگر بار با شدت سرباز کند. بحرانی که جمهوری اسلامی در چهار دهه ی گذشته نخواسته و نتوانسته است برای آن راه حلی بیابد و هربار برپایه منافع کوتاه مدت داخلی و خارجی اش و بر خلاف منافع ملی ایران به آن دامن می زند. اینک روابط آمریکا و جمهوری اسلامی در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد که تاثیرات خود را برمناسبات جمهوری اسلامی با اروپا و دیگر هم پیمانان آمریکا برجای می نهد. داشتن دشمنان بسیار و پایدار و نداشتن دوستان و متحدان واقعی در عرصه ی جهانی شرایط مناسبتری برای مردم ایران و بویژه مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور برای منفرد ساختن آن در سطح جهانی فراهم می سازد و وظیفه ی مهمی بر دوش مخالفان حکومت در خارج از ایران برای افشای آن در سطح جهانی و افزایش فشار به جمهوری اسلامی می نهد.
تصمیم ناگهانی شعبده بازانه ی گرانی بنزین در آبان ماه 98 که با واکنش گسترده میلیون ها ایرانی بجان آمده از فقر و بیکاری و استبداد در سراسر کشور و در 29 استان از 31 استان و دربیش از 200 شهر کوچک و بزرگ روبرو گشت رویدادی نمونه در تاریخ چهل ساله حکومت اسلامی در ایران بود. شدت گیری فقر و بیکاری و بدبختی و ناامیدی از بهبود شرایط زندگی، دیگر بار سبب لبریز شدن صبر بخش های بزرگی از مردم ایران بویژه لایه های میانه پایین و پایین شد. بسامد اعتراض ها و گستردگی آن در شهرهای کوچک و بزرگ چنان بود که علی خامنه ای و دست اندرکاران نظامی و امنیتی حکومت از بیم و هراس گسترش هرچه بیشتر قیام سراسری و با ترس از غیرقابل کنترل شدن کشور به سرکوب نظامی وحشیانه روی آوردند و جوانان و نوجوانان و مردم بی دفاع ایران را در کوچه ها و خیابان ها به رگبار بستند وبه خاک و خون کشیدند و با کاربست خشونتی بی سابقه این قیام و اعتراض خشماگین توده ای را بربرمنشانه سرکوب کردند. با کارنامه ی سیاهی از کشتگان و زخمیان و دستگیر شدگان. حکومت اسلامی با این اقدام جنایت کارانه همه ی پل های پشت سرخود را تخریب کرد و نشان داد که مافیای نظامی، آخوندی، امنیتی و رانتی سرهیچگونه سازگاریی با مردم ایران و منافع آنان ندارد. گرانی بنزین برای تامین مخارج حکومت، در کشوری روی داد که مردمش صاحب بزرگترین منابع نفت و گاز جهان در مجموع خود هستند. جمهوری اسلامی در نتیجه سیاست خارجی بلاهت بار و ضد ملی اش و در پیامد وجود تحریم های شدید مالی و اقتصادی و نفروختن نفت و قطع تقریبی درآمد ارزی با بحران بزرگ مالی و اقتصادی روبرو شده است. افزایش بهای بنزین راهی برای افزایش درآمد حکومت بود. اعتراض سراسری توده های میلیونی در آبان ماه 98 با سرکوب شدید نظامی پایان گرفت و دیگر بار نشان داد که رژیم اسلامی هیچ راه حلی جز کشتار و سرکوب برای رویارویی با مشکلات مردم نمی شناسد وتوان اداره ی کشور، حتی با بگیر و ببندها و فشارها و سرکوب های معمول گذشته را ندارد و گسترده تر از دوره جنبش سبز 88 و قیام بزرگ دی ماه 96 به سرکوب روی آورده است. کشتار مردم در آبان 98 نقطه عطفی در زندگی چهل ساله جمهوری اسلامی است، همانگونه که کشتار میدان ژاله در 17 شهریور 57 نقطه ی عطفی در حکومت شاه و رویارویی مردم و رژیم پهلوی بود؛ البته با این تفاوت که کشتار مردم بی دفاع در میدان ژاله تنها در تهران صورت گرفت اما کشتار آبان 98 از سوی رژیم اسلامی در بیش از 150 شهر. قیام آبان نشان داد که توده های مردم به شدت از اوضاع کشور ناراضی اند و با افزایش اعتراض ها و تظاهرات و اعتصاب ها و مبارزه ی هم سویه با حکومت نارضایتی و بی اعتمادی شان را به حکومت نشان می دهند و حکومت هم توان اداره کشور را ندارد و دست به اسلحه می برد و مردم را با تانک و مسلسل قتل عا م می کند .
پس از کشته شدن قاسم سلیمانی و ایجاد شرایط خطرناک رویارویی نظامی میان جمهوری اسلامی و آمریکا که در بالا بدان اشاره رفت، رویداد دهشتناک دیگری که سپاه پاسداران مسبب آن بود سراسر ایران را لرزاند. سرنگونی یک هواپیمای مسافربری اکراینی با 176 سرنشین در آسمان تهران که با شلیک موشک های سپاه پاسداران انجام گرفت ده ها میلیون ایرانی را در بهت و شگفتی و اندوه ونفرت و خشم فروبرد و سبب ساز موج جدیدی از تظاهرات و اعتراض در سراسر ایران شد. پنهان کاری و دروغ گویی شرم آور حکومت در مورد این رویداد جنایتکارانه نشان داد که این حکومت از دست یازی به هیچ جنایتی روی گردان نیست و خواست و توان پاسخگویی به هنگام و پذیرش مسئولیت نسبت به آنچه را که در کشور رخ می دهد، ندارد. شعارهای سیاسی شمار بزرگی از ایرانیان پس از سرنگون کردن هواپیمای مسافربری از سوی سپاه نشانگر ژرفای نارضایتی مردم از حکومت و خواست دگرگونی بنیادی جمهوری اسلامی است؛ شعارهایی چون:
سپاه جنایت می کند، رهبر حمایت می کند
خامنه ای قاتله، ولایتش باطله
حکومت سپاهی، نمی خواهیم، نمی خواهیم
سپاه بی کفایت، مایه ی ننگ ملت
این همه سال جنایت، مرگ براین ولایت
این همه ظلم و ذلت، مرگ براین ولایت
اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمام ماجرا
1500 نفر کشته آبان ماست
به من نگو فتنه گر، فتنه تویی ستمگر
توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه
ننگ ما ننگ ما، رهبر الدنگ ما
نخبه هامون رو کشتن، آخوند به جاش گذاشتن
کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل رو ستایش کنیم
جمهوری اسلامی نمی خواهیم، نمی خواهیم
طنین بلند این شعارها که در بسیاری از شهرهای ایران بگوش رسید نشانگر خواست تغییر بنیادی حکومت اسلامی از سوی توده های مردم از قشرهای گوناگون و گذار ازاین نظام، با روشنی و صراحت است. سرنگونی هواپیمای اکراینی بار دیگر نشان داد که رژیم اسلامی از اداره درست کشور ناتوان است و مردم ایران در اکثریت مطلق خواهان تغییر آن هستند و برای این دگرگونی با چیرگی برهراس از نیروهای سرکوبگر بسیجی وسپاهی پا به میدان مبارزه می گذارند. قیام ملی مردم ایران در آبان ماه 98 در نزدیک به 200 شهر و اعتراضات گسترده مردم به سرنگونی هواپیمای مسافربری از فرازهای مهم مبارزات ایرانیان برای رهایی از استبداد دینی و حکومت ولایت فقیه است.
اما سلسله رویدادهای سال 98 پایانی نداشت. انتخابات اسفندماه مجلس که اندک زمانی پس از رویدادهای آبان و دی 98 انجام گرفت ودر آغاز مقاله بدان اشاره رفت، وجه دیگری از رویارویی مردم و نظام اسلامی را آشکار و ضربه ی مهلک و جانانه ی دیگری بر پیکر در حال تلاشی حکومت اسلامی وارد ساخت. شرکت نکردن حدود 75 درصد مردم در انتخابات فرمایشی اسفند ماه نشان داد که اکثریت ملت ایران کمترین اعتمادی به این حکومت ندارد وبرای آن هیچ مشروعیتی قائل نیست. شرکت پانزده تا بیست درصدی مردم در شهرهای بزرگ و بویژه تهران بهترین نشانه ی نفی رژیم اسلامی از سوی توده ی مردم است. این انتخابات همچون رفراندمی در نه گفتن به جمهوری اسلامی عمل کرد و سراشیب سقوط حکومت را بیشتر از پیش نمایان ساخت ونشان داد که مردم از فساد و سرکوب گری و ریاکاری و رانت خواری همه سویه ی نهادهای نظامی، امنیتی، اداری و دینی و قضایی این حکومت جان به لب رسیده اند و با آن سرسازگاری ندارند ودست رد به سینه حکومتی می زنند که فقر، بیکاری، فحشا، کارتن خوابی، گرسنگی، نا امیدی به آینده، تبعیض، مهاجرت گسترده، تهی ساختن صندوق های بازنشستگی، تعطیلی چرخه ی تولید، استبداد لگام گسیخته وسرکوب آزادی، حجاب اجباری و پایمالی حقوق زنان و فراهم سازی شرایط درگیری نظامی وجنگی با کشورهای دیگر را برای ده ها میلیون ایرانی به ارمغان آورده است و توان اداره ی کشور و رفع بحران ها و ابربحران ها را ندارد.
شیوع ویروس کرونا و گسترش شتابان و ویرانگر آن در ایران آخرین برگ این کارنامه سیاه بی کفایتی و ناتوانی و ناکارآمدی حکومت اسلامی و رهبری آن در سال 98 و نشانه دیگری از وجود بحران در نظام ولایت فقیه ی برساخته ی روح الله خمینی است. گسترش سریع ویروس کرونا به سراسر کشور در اثر سودجویی سیاسی و بی توجهی به خطرات این ویروس و اثرات زیان بار آن صورت پذیرفت. خامنه ای و دستیارانش فکر می کردند طرح موضوع بیماری می تواند سد ومانعی در راه شرکت طرفداران رژیم در راهپیمایی حکومتی 22 بهمن و انتخابات اسفندماه ایجاد کند. بیماری صدها هزار ایرانی و مرگ چندین هزار نفر نشان داد که رژیم اسلامی با پنهان کاری، دروغ، فریب و دیرآمدی همیشگی از حداقل کارآیی و برخورد سنجیده و کارشناسانه حتی با یک بحران بهداشتی بی بهره است. هنگامی که بسیاری از کشورها برای پیشگیری از گسترش ویروس کرونا رفت و آمد با کشور چین را محدود و یا قطع کردند جمهوری اسلامی با بی تدبیری بلاهت بار همچنان به پروازهای مسافربری و ترابری شرکت ماهان ادامه داد. رهبری جمهوری اسلامی با پنهانکاری و دروغ گویی وبا کم اهمیت جلوه دادن این بیماری خانمان برانداز کوشید تا راهپیمایی حکومتی 22 بهمن و شرکت مردم در انتخابات دوم اسفند به اصطلاح تحت تاثیر کرونا قرار نگیرد و بزعم حکومت، مشارکت حداکثری بدون ترس از این ویروس انجام پذیرد. کم خطر جلوه دادن کرونا، بی توجهی به آن در رسانه های حکومتی و تبلیغات دشمن دانستن خطر کرونا از جمله تدبیرهای امنیتی و آوازه گری دست اندر کاران حکومت بود. علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی که از آغاز کرونا را آن – بیماری کذایی– و بهانه خوبی- برای ضربه به انتخابات نامیده بود پس از دوم اسفند گفت «حتی در روز انتخابات با خبرهای یک ویروس و کروناهراسی می خواستند مردم را از انتخابات ناامید کنند.» این سخنان یک ماه و اندی پس از شیوع این بیماری در شهرهای ایران به زبان آمد. بجای اعلام وضعیت اضطراری در کشور و قرنطیه مرکزهای اصلی شیوع بیماری نظیر شهر قم، خامنه ای در 13 اسفند ماه به مردم توصیه کرد که «برای رفع این بلا، دعای هفتم صحیفه سجادیه را بخوانند». رویدادهای تاسف بار هفته بعد و بیماری و مرگ هزاران نفر نشان داد که دعای هفتم صحیفه توصیه ای خامنه ای نتیجه ای در پی نداشته است و نمی توانسته داشته باشد و بیماری کرونا گسترش بی سابقه ای یافته و تاثیرات خانمان برانداز آن بویژه گریبان قشرهای میانی و پایینی جامعه را گرفته است. سایه ی شوم بیکاری و نداشتن درآمد و یا کاهش چشم گیر آن، بخش بزرگی از کارگران وکارمندان شاغل درصنعت و معدن و بخش ساختمان و شرکت های خدماتی و اداری و رانندگان تاکسی و کامیون و دست فروشان و پیک های موتوری و دیگر شغل های مشابه را تهدید می کند و آنان را با دشواری های بیشتری برای گذران حداقلی زندگی روبرو ساخته است. نوع برخورد با بیماری کرونا و پیامدهای آن در سطح ملی نشان داد که رژیم اسلامی حکومتی بحران آفرین، ناتوان و ناکارآمد است و به تنها چیزی که می اندیشد ادامه حکومت با هر بها و با هر وسیله ایست. در چهار دهه ی زندگی این حکومت وضعیت کشور تا این حد بحرانی و زندگی برای اکثریت مطلق مردم تا این حد دشوار و غیرقابل تحمل نبوده است. شرایطی که توده های مردم را بشدت ناراضی و ناخرسند کرده است به گونه ای که با روشنی اعلام می کنند که جمهوری اسلامی نمی خواهیم و خواهان طرد نظام ولایت فقیه و گذار از جمهوری اسلامی می شوند. در سال 97 و 98 کارگران وکارمندان و معلمان و بازنشستگان و دیگر زحمتکشان ایرانی هر ساله با بیش از دوهزار اعتصاب و گردهمایی اعتراضی خواهان بهبود وضعیت بسیار بد و طاقت سوز معیشتی خود شدند و نشان دادند که در برابر بی عدالتی ها و سرکوب ها می ایستند و از گزمگان بسیجی و سپاهی هراسی بدل راه نمی دهند. با توجه به وضعیت نابسامان کنونی باید بزودی در انتظار واکنش های گسترده تر و تندتر مردم در مقایسه با قیام های دی ماه 96 و آبان ماه 98 باشیم .
اینکه آیا وضعیت انقلابی کنونی به انقلاب فرا خواهد رویید و آیا انقلاب احتمالی بساط جمهوری اسلامی را برای همیشه برخواهد چید به عامل های گوناگون بویژه برآمد نیروهای داخلی و تاثیرات خارجی وابسته است. این نکته روشن است که اکنون جمهوری اسلامی از نظر داخلی و خارجی در بحرانی ترین و شکننده ترین وضعیت ممکنه قرار دارد. تحریم های کمرشکن آمریکا و نفروختن نفت و کمبود درآمد ارزی و بودجه ی بدون اعتبارات لازم و ورشکستگی کارخانه ها و بیکاری گسترده که با گسترش هراسناک ویروس کرونا که با پنهان کاری و بی تدبیری و ناکارآمدی و بی توجهی به جان و منافع مردم از سوی رژیم ابعاد فاجعه آمیزی یافته است، برابعاد بحران ها بسی افزوده است و مردم ایران را با خطر قحطی و گرسنگی روبرو ساخته است. دشواری های گذران زندگی بیش از هفتاد درصد مردم، وضعیت فاجعه بار محیط زیستی، تعطیلی واحدهای تولیدی و خدماتی و تشدید سرکوب ها که در هر گوشه ای از کشور به چشم می خورد، بخشی از وجه های داخلی مشکلات اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی کنونی است که در سال 99 سرباز ایستادن نخواهد داشت.
روند رویدادها در ایران در سال 99 و ژرفش بحران ها و انجام دگرگونی های احتمالی باعوامل چندی پیوند ارگانیک می یابد:
- کنش و عمل قشرها و طبقه های گوناگون اجتماعی و شکل ها وروش های مبارزه توده های مردم با حکومت اسلامی
- چگونگی فعالیت های نهادهای صنفی و و فرهنگی وسیاسی غیرحکومتی و مستقل و نیروهای مخا لف در درون و بیرون کشور
- کنش ها و واکنش های حکومت اسلامی و باندها و محفل های مافیای روحانی- نظامی – امنیتی و اداری رانتی در رویارویی با توده های به میدان آمده رهایی طلب و آزادی خواه
- کنش ها و واکنش های قدرت های بزرگ و کوچک خارجی در پیوند با رویدادهای تنش آمیز ورویارویی های مردم و حکومت در ایران .
کارگران و کارمندان و معلمان وبازنشستگان و رانندگان کامیون و زنان و دانشجویان ودهقانان وروزنامه نگاران و هنرمندان ودیگر گروه های اجتماعی در سه سال سپری شده با استفاده از شکل های گوناگون مبارزه مسالمت آمیز و با بیان خواست هایشان در گستره های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به رویارویی با جمهوری اسلامی پرداختند. مبارزه ای که بی تردید در سال جدید وبه سبب اوج گیری مشکلات کشور و درهم ریختگی و رکود بیشتر اقتصادی در سال 99 بویژه با توجه به پیامدهای شیوع ویروس کرونا شدت خواهد گرفت و در شکل های گوناگون بروز خواهد کرد و ناکارآمدی و بی کفایتی و بی مسئولیتی و استبداد و خودکامگی را هدف خواهد گرفت.
شدت یابی فقر و بیکاری و گرانی و فلاکت و فساد و تبعیض و اعتیاد و فحشا در سال های گذشته که مرزهای معمول را درهم شکست سبب گسترش چشمگیر کنشگری و مخالفت جویی واعتراض میلیون ها نفر از مردم در قشرهای گوناگون شد و در روند مبارزات توده ها، نهادهای مستقل مدنی و صنفی و سندیکایی پایه ریزی و یا تقویت شده اند. اگر چه هنوز در بخش های بسیاری جای خالی نهادهای مستقل به چشم می آید. اما انجمن های موجود نقش نسبتا موثری در اوضاع بحرانی ایفا می کنند.
نهادهای صنفی معلمان و فرهنگیان ایران که در بسیاری از شهرهای ایران دارای واحدهای فعالند و در سال های گذشته نقش موثری در مبارزات صنفی داشته اند؛ نهادهای مدنی بازنشستگان ایران که دربسیاری از شهرهای ایران سامان یافته اند و توانسته اند اتحادیه سراسری خود را ایجاد کنند؛ سندیکاها و انجمن های صنفی کارگران مانند سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه که با مبارزات قهرمانانه خود برگ زرینی بر تاریخ جنبش زحمتکشان ایرانی افزود وسندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران مکانیک و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه و سندیکای نقاشان البرز، همچنین انجمن های صنفی کارگران ساختمانی که لااقل در 80 شهر ایران فعالند؛ گروه ها و انجمن های دوستدار محیط زیست بسیاری که به شکل های گوناگون و برغم فشارهای نهاد های امنیتی به فعالیت های خود ادامه می دهند.
جنبش دانشجویی که پس از دی ماه 96 سرکوب شد و کنشگران صنفی آن نتوانستند به فعالیت ها ادامه دهند در قیام آبان 98 و رویدادهای پس از آن دیگر بار سربلند کرد و به میدان مبارزه سیاسی گام نهاد. اکنون انجمن های مستقل دانشجویی در بسیاری از دانشگاه های ایران فعالند و جنبش دانشجویی پس از سرکوب های سال 88 و 96 با تکانه ای نیرومند بار دیگر در میدان مبارزه قرار گرفته است.
جنبش زنان برای دفاع از حقوق بانوان ایرانی بویژه در عرصه ی مبارزه با حجاب اجباری در برهه های گوناگون زمانی یکی از مهمترین نیروهای مبارز ایرانی در سال های گذشته بوده است. کمیین یک میلیون امضا یکی از گسترده ترین حرکت های زنان در دهه های گذشته بود. بروفق آمارها، صدها گروه مدنی بانوان در ایران در عرصه حقوق زنان و خانواده و محیط زیست و کودکان کار در تهران و سایر شهرها مشغول فعالیت هستند.
کانون نویسندگان ایران در چند دهه ی گذشته در صف مقدم مبارزه برای آزادی عقیده و بیان وعلیه سانسور فعالیت کرده است و به همت اعضای مبارزش، افزون بر فعالیت های صنفی در عرصه ی سیاسی هم تاثیر گذار بوده است.
نهادهای مدنیی همچون کانون وکیلان و انجمن پرستاران و انجمن های دفاع از کودکان کار وخیابان و حمایت از حقوق کودک و… بخش های دیگری از جامعه مدنی ایران را تشکیل می دهند. دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی با همه ی فشارها و سرکوب ها و بگیر و ببندها وجنایت ها نتوانسته اند صدای جامعه مدنی ایران را خاموش و روند رو به گسترش آن را قطع کنند. اگر چه انجمن ها و گروه های صنفی به حسب ماهیت و علت وجودی چنین نهادهایی تاکنون کمتر در حوزه سیاسی فعال بوده اند، اما همانگونه که بسیاری از جنبش های توده ای و انقلاب ها نشان داده اند در روند حرکت انقلابی فراروی از فعالیت صنفی به سیاسی امری ممکن وحتی قطعی است. بحران های کنونی در ایران و آخرین آنها بحران ملی شیوع ویروس کرونا و ناتوانی دم افزون رژیم اسلامی در اداره کشور زمینه ی مساعدتری برای تقویت و توانمندی نهادهای مدنی و انجمن ها وسندیکاهای مستقل موجود و ایجاد و شالوده ریزی انجمن های صنفی و سندیکایی در کارخانه ها و معدن ها و بخش های خدمات و صنعت و دیگر عرصه های اجتماعی فراهم می سازد. مخالفت با شوراهای اسلامی کار وابسته و تعطیل کردن آنها در واحدهای تولیدی و خدماتی و ایجاد سندیکاها و انجمن های صنفی مستقل به رغم همه ی دشواری ها و سنگ اندازی های رژیم اسلامی کاریست در شریط کنونی شدنی و امکان پذیر و البته نیازمند همت ودلیری و سازمانگری.
وجود انجمن ها و گروه های گوناگون مردم نهاد و هزاران کنشگر سیاسی و مدنی و فرهنگی که شماری از آنان ازجمله نسرین ستوده و نرگس محمدی و عبدالفتاح سلطانی در زندان های جمهوری اسلامی در بدترین و ضدانسانی ترین شرایط ممکن بسر می برند ودر برابر دژخیمان سرتسلیم فرود نمی آورند و وجود فضای مجازی بسیارگسترده و نیرومند و رسانه های فراگیر گروهی، نگرانی از نبود یک نیروی جایگزین برای جمهوری اسلامی را در وضعیت گذار به حداقل می رساند.
کنشگران سیاسی و صنفی و اجتماعی و فرهنگی با تجربه و دلسوز و رزمجو می توانند نقش مهم وکار سازی در روند تحولات کنونی و آتی کشور داشته باشند. در روند گذار از جمهوری اسلامی و ایجاد یک دگرگونی بنیادی در نظام سیاسی سراپا بحران زده و فاسد و ناتوان کنونی و استقرار یک جمهوری پارلمانی لائیک که در آن دین ازحکومت مطلقا جدا می گردد- با توجه به آزمون نابهنجار داخلی یعنی حکومت دینی در ایران و تجربه ی درس آموز جهانی حکومت های اسلامی طالبان و داعش و اخوان المسلمین مصر- و ملایان به مسجدها، جایگاه اصلی شان باز گشت داده می شوند و بازوی نظامی شان منحل می گردد، این کنشگران می توانند در کنار گروه ها و سازمان های مخالف جمهوری اسلامی از طیف های گوناگون در داخل و خارج از کشور، یاریگر و پشتیبان مبارزات مردم ایران برای استقرار نظام جدید مدرن باشند.
تجربه رویارویی جمهوری اسلامی با کنشگران صنفی وسیاسی و فرهنگی و توده های مردم و جنبش های دانشجویی و زنان و جنبش سبز و قیام های دی ماه 96 و آبان 98 نشان می دهد که کاربست سرکوب و زور و کشتار و زندان، شیوه اصلی نظام ولایت فقیه برای پاسخگویی به خواست های بحق آزادیخواهانه و عدالت جویانه و رهایی بخش مردم ایران است. بسیار بعید می نماید که حکومت کنونی از این شیوه ها دست بردارد و در شرایط بحرانی سخت تر که مساله ی مرگ و زندگی برایش مطرح خواهد بود به خشونت های بیشتری دست نیازد و همانند آبان 98 با تانک و مسلسل به جان مردم نیفتد و برای برسرکار ماندن نظام به کشتارهایی بیشتر از آبان98 دست نزند. اما می توان امیدوار بود که اراده ی ده ها میلیون ایرانی برای دگرگونی و رفاه و آزادی و زندگی بهتر ومدرن و رهایی از وضعیت نکبت بار و فاجعه آمیز کنونی هر تعرض و مقاومتی از بالا را درهم خواهد شکست و ملت ایران شاهد پیروزی را در آغوش خواهد کشید.
دیگر کشورها بویژه در جهان بهم پیوسته کنونی در روند تحولات آتی خواهند کوشید تاثیرات معین خودرا برجا بگذارند. با توجه به اهمیت ژئوپلیتیکی و استراتژیکی ایران، دولت های آمریکا و انگیس و چین و روسیه و آلمان و فرانسه و هند تحولات و تنش ها در ایران را مد نظر دارند و خواهند کوشید به نفع خود در آن تاثیر بگذارند و رویدادها را به نفع خود و متحدان شان سمت و سو دهند. کشورهای همسایه ی ایران هم نقش مشابهی خواهند داشت. بی تردید هیچ ایرانی میهن دوستی خواهان دخالت نظامی خارجی برای تاثیرگذاری در تحولات کشور نیست. زیرا آنگاه مردم ایران، افزون بر شر داخلی با نیروهای مسلح دولت بیگانه ای روبرو خواهند بود که جزبه منافع آن دولت به چیز دیگری نمی اندیشند. تجربه یوگسلاوی، عراق، افغانستان، لیبی و سوریه گواهی براین ارزیابی است.
سال های گذشته نشان داد که سیاست جمهوری اسلامی در منطقه و جهان همواره با واکنش های بسیاری از کشورها روبرو می شود. پس از خروج آمریکا از برجام واختلافات دولت ترامپ و حکومت خامنه ای و اجرای تحریم های اقتصادی و مالی کمرشکن بحران در ایران دامنه ی بیشتری یافته است و با از سرگیری غنی سازی اروانیوم در ایران در ماه های اخیر بر شدت بحران افزوده خواهد شد و امکان فرستادن دوباره پرونده هسته ای به شورای امنیت وجود دارد. رد شدن قانون مبارزه با پولشویی از سوی حکومت هم ایران را در لیست سیاه این سازمان قرار داده است و پیوند های مالی با دیگر کشورها را دشوارتر کرده است. جمهوری اسلامی برای ادامه سیاست های مداخله جویانه منطقه ای خود و فرار از نظارت سازمان های جهانی برای نقل و انتقال پول، به سود سپاه پاسداران و سازمان ها و نهادهای وابسته خود در دیگر کشورها از تصویب قانون مبارزه با پولشویی سر باز زد و از این رهگذر ضربه ی دیگری به منافع ملی ایران وارد کرد. اقدامی که وضعیت بحرانی اقتصادی کشور را بمراتب بحرانی تر خواهد کرد و عرصه ی زندگی را بر ده ها میلیون ایرانی فقرزده و ستم دیده سخت تر خواهد نمود و فقر وبیکاری و پریشانی و نابسامانی و استرس بیشتری را برآنها تحمیل خواهد نمود.
همه پدیده های یادشده نشان می دهند که نظام جمهوری اسلامی از منظر مناسبات داخلی و خارجی در بحرانی ترین وضعیت ممکن قرار دارد واز ادامه اداره کشور ناتوان تر از همیشه است و براختلافات در درون حاکمیت هم هرروز افزوده می شود. توده های ده ها میلیونی قشرهای متوسط و پایین جامعه این نظام استبدادی را نمی خواهند و برای تغییر آن پا به میدان نبرد گذاشته اند و هرروز بیشتر از گذشته به رویارویی با آن برای انجام دگرگونی های اساسی روی می آورند، زیرا بسیاری از آنان دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.
زنگ ها برای روفتن نظام جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه به صدا درآمده است و بانگ بلند ناقوس دگرگونی به گوش می رسد. برای دستیابی مردم ایران به آزادی و کار ونان و مسکن و رفاه، ممکن است وضعیت بحران کنونی به سوی انقلاب جهت یابد.
گفته اند که خواهنده را می برند و نخواهنده را می کشانند.
برلین 31.3.2020
No Comments
Comments are closed.