خبرهایی از جنبش مدنی زحمتکشان ایران

12.07.2019

سال ۹۶ با دی‌ماهِ باشکوهش و سال ۹۷ با آذرِ سراسر همبستگی‌اش دو نقطه‍ی عطفی بودند که جنبش کارگری ایران را برای همیشه تغییر دادند و نوید گشودن فصل جدیدی از تاریخ سیاسی و اجتماعی این کشور بودند. 
این تغییر فضا، همزمان البته برای حاکمیت به معنای در لیست سیاه گذاشتن هر تحرکی بود که به نوعی به «تشکل‌یابی» و «جنبش کارگری» مرتبط باشد. بنابراین عجیب نیست که امروز یکی از سخت‌ترین دوره‌های سرکوب را از سر می‌گذرانیم: از دانشجویان تا معلمان، از بازداشت‌های فله‌ای خوزستان و کردستان تا تهران، از فعالان کارگری تا فعالان زنان، از حامیان محیط زیست تا روزنامه‌نگاران. حقیقتاً که هیچ حوزه‌ای نمانده که مشمول این بگیر و ببندها نشود.

 

سندیکای نقاشان البرز

سال ۹۶ با دی‌ماهِ باشکوهش و سال ۹۷ با آذرِ سراسر همبستگی‌اش دو نقطه‍ی عطفی بودند که جنبش کارگری ایران را برای همیشه تغییر دادند و نوید گشودن فصل جدیدی از تاریخ سیاسی و اجتماعی این کشور بودند.

این تغییر فضا، همزمان البته برای حاکمیت به معنای در لیست سیاه گذاشتن هر تحرکی بود که به نوعی به «تشکل‌یابی» و «جنبش کارگری» مرتبط باشد. بنابراین عجیب نیست که امروز یکی از سخت‌ترین دوره‌های سرکوب را از سر می‌گذرانیم: از دانشجویان تا معلمان، از بازداشت‌های فله‌ای خوزستان و کردستان تا تهران، از فعالان کارگری تا فعالان زنان، از حامیان محیط زیست تا روزنامه‌نگاران. حقیقتاً که هیچ حوزه‌ای نمانده که مشمول این بگیر و ببندها نشود. با اینحال برای جنبش کارگری، به ویژه این موج سرکوب سهمگین‌تر بوده.

اما درست در چنین شرایطی که نیازمند بیشترین انسجام و اتحاد در صفوف حمایت از زندانیان هستیم، باز هم اختلافات کهنه، رقابت‌های محفلی و تسویه‌ حساب‌های شخصی بالا می‌گیرند. این روال معیوب و تکرارشونده‌ای است که با هر موج قلع و قمع از سر گرفته می‌شود و از قضا مطلوب دستگاه سرکوب هم است. اما بالاخره یک ‌بار و برای همیشه باید نقطه پایانی بر این چرخه باطل گذاشت.

بدیهی است هیچ کسی نه مجاز است و نه محق که حقِ «نقدکردن» را از دیگری بگیرد. اما اگر هدف از هر نقدی واقعاً تاثیرگذاری است، این «نقد» بدون دفاع از حقوق زندانیان فارغ از مرام و مواضعشان، راه به جایی نخواهد برد.

بیرون از زندان فرصت و مجال نقد برای همه ما مهیاست، اما فرصتِ برابر برای آنانی که اسیر انفرادی شده‌اند، از اعتصاب غذا رعشه بر تنش افتاده و زیر بازجویی‌های سنگین هستند یا نگرانی و بلاتکلیفی مثل خوره روانشان را می‌جود، فراهم نیست. حفظ بقا و سلامت این زندانیان مهمترین اولویت ما – در این دوره تار و تاریک- است.

نظام زندان برای حاکمیت همیشه چندین کارکرد را با هم داشته؛ از قطع ارتباط زندانی با بیرون و منزوی نگه‌داشتنش تا درهم‌شکستن روحیه و اختلاف‎اندازی و غیره. اما یکی از این کارکردهای قدیمی، استهلاک و مرگ تدریجی و حتی قتل زندانیان (در پوشش حمله از طرف همبندی‌های غیرسیاسی و غیره) است. شکنجه اسماعیل بخشی و ده‌ها نمونه مستندشده دیگر به کنار، دستکم خود ما تجربه مرگ ناباورانه شاهرخ زمانی در زندان را داریم. از این رو نگرانی ما برای حفظ جان و سلامت این بازداشتی‌ها مبنای واقعی دارد.

اسماعیل بخشی که تا همین چندماه پیش زیر شکنجه بود، امروز در آستانه محاکمه با اتهامات بسیار سنگینی است؛ علی نجاتی در این سن و سال بالا با اتهامات مشابهی در چنگال دستگاه قضایی گرفتار آمده. تعداد نامعلوم دیگری از کارگران هفت ‌تپه و گروه ملی فولاد همزمان با پرونده‌های باز قضایی مواجهند. محمد حبیبی، معلم مبارزِ زندانی نه فقط با خطر اخراج روبروست که مسئولین زندان اجازه درمان تومور استخوانی‌اش را به او نمی‌دهند؛ هر روز فهرست معلمان زندانی بلند و بلندتر می‌شود و معلمان جدیدی در کنار عبدی، بهشتی، قنبری، مردانی و… به زندان کشیده می‌شوند.

جعفر عظیم‌زاده از اتحادیه آزاد همچنان در حبس است و عامدانه در مجاورت لات‌های چاقوکش قرارداده شده؛ از آن سو پروین محمدی دیگر عضو این اتحادیه هم به دادگاه احضار شده و مریم محمدی هم‌ اینک زندانی است و برای سایر فعالان ندای زنان ایران نیز پرونده‌های قضایی باز داده شده‌است. علاوه بر اینها تعدادی از اعضای سندیکای شرکت واحد هم در همین روزها به دلیل تجمع روز کارگر با اتهامات امنیتی مواجه و تحت محاکمه هستند و… این فهرست تمامی ندارد.

از طرف دیگر، از میان بازداشتی‌های روز جهانی کارگر امسال، هنوز ۴ زن در بندند، برخی‌شان به شدت در زندان ضرب و شتم شده و آسیب‌های جدی دیده‌اند؛ اعضای نشریه «گام» با وضع جسمی خطرناک در اعتصاب غذا و نیازمند کمک پزشکی هستند. به این فهرست، احکام زندان دانشجویان متحد جنبش کارگری همچون لیلا حسین‌زاده را هم باید اضافه کرد.

تردید نداریم که در این دوره تار و تاریک بسیارند کسانی که ضرورت بی‌چون و چرای حمایت از فعالان دربند را درک می‌کنند، اما نمی‌دانند دقیقاً چه کنند و از کجا آغاز کنند. پاسخ اینست که به هر روشی که مقدور باشد و هزینه هرگونه تعرض و دست‌اندازی به زندانیان را برای حاکمیت گزاف کند.

کسانی که در محیط‌های کار هستند، دفاع از این زندانیان را به محیط کار بکشانند، اگر کسی در محیط زندگی، کار یا درس، منفرد است و امکانات ویژه‌ای ندارد، حتی گرفتن یک برگه حمایتی در مقابل چهره و ثبت تصویرش هم ارزشمند است. بازنشستگان و دوستانی که در محیط کار نیستند، می‌توانند تجمعی ولو کوچک در خیابان یا پارک داشته باشند. آن‌هایی که طراح خوبی هستند، پوسترهای حمایتی بسازند و آن‌هایی که در فضای مجازی حضور پررنگ‌تری دارند، از ظرفیت‌های تبلیغی این فضا استفاده کنند. عده‌ای صدای بازداشت‌شدگان را بر دیوارهای شهر ثبت کنند. آن‌هایی که در خارج‌اند، از اتحادیه‌های بین‌المللی امضاهای حمایتی بگیرند و اعتراضشان را به مقابل سفارتخانه‌ها بکشانند. این حلقه‌های تک‌افتاده‌ تنها در صورتیکه به هم متصل شوند، زنجیری نیرومند می‌سازند. همین کمترین‌ها هم اگر بهم وصل شوند، بیش‌ترین را می‌سازند.

سندیکای نقاشان استان البرز ضمن دفاع قاطع از تمامی بازداشت‌شدگانی که نام همگی‌شان در این بیانیه کوتاه نگنجید، سعی خواهد کرد به سهم خود گام‌هایی عملی در مسیر این کارزار سراسری حمایتی بردارد.

سندیکای نقاشان استان البرز – ۱۹ تیر ۱۳۹۸


شورای بازنشستگان ایران

شرایط زندگی ما بازنشستگان لحظه به لحظه و در ابعاد گوناگون اسفبارتر میشود. حقوق، درمان، مسکن، بیکاری، افسردگی فرزندان و هر آن چه که به زیست انسانیمان مربوط است برای مسئولین پشیزی ارزش توجه ندارد. در این سالها تنها پاسخی که دریافت کرده ایم به جز تهدید و دروغ چه بوده است؟ به جز دور زدن بازنشستگان و گپ و گفت با نمایندگان خود ساخته و مدیران کانونهای بازنشستگی که صرفا بله قربان گو هستند چه واکنشی از مسئولین رنگارنگ دیده ایم؟
هیچکدام و مطلقا هیچکدام از کسانی که در دولت و حکومت نقش دارند اراده ای برای حل مشکلات ما نداشته و نخواهند داشت و تا مادامی که عزم بیشتر ما را در مطالبه گریمان نبینند؛ در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
۲۵ تیر ماه روز „تامین اجتماعی“ نامگذاری شده، روزی که نه تنها „اجتماع بازنشستگان“ به معنای عام آن هیچ بویی از „تامین“ نبرده بلکه منابع عظیم آن یعنی صندوقهای بازنشستگی، در بحرانی ترین برهه ی تاریخی خود قرار دارند و آینده تیره تری را برای تامین حقوق و درمان بازنشستگان نوید میدهند.

از „تامین اجتماعی“ برای بازنشستگان جز نامی و عنوانی دیگر چه مانده است؟
در کنار این محرومیت ها، آمار اختلاسهای هزاران میلیاردی است که رکورددار تاریخ شده و در کنار تحریمها، اقتصاد ویران و شخم خورده ای را روی دست ما بازنشستگان و حقوق بگیران گذاشته است.

در این راستا و نشان دادن اراده مان برای پیگیری حق حیات و زیستمان بار دیگر به اعتراضی همبسته و متحد نیازمندیم.

ما بازنشستگان تا بازپس گرفتن اموال و کنترل بر صندوقهای بازنشستگی، دستیابی به درمان رایگان (حذف بیمه های بی خاصیت و پر هزینه)، حقوق متناسب با زندگی استاندارد توام با رفاه و آسایش و برداشتن اهرم فشار از روی فعالین، کوتاه نخواهیم امد.
برای آنکه نشان دهیم که دروغها و وعده های فریبکارانه را نمی پذیریم، بار دیگر درکنار هم خواهیم ایستاد و مطالبات به حق خود را تمام قد فریاد خواهیم زد.

۲۵ تیرماه ۱۰ صبح
تهران. آزادی. مقابل وزارت کار و امور اجتماعی

No Comments

Comments are closed.

Share