به مناسبت صدمین سال مرگ سرگی ایوانوویچ تانه یف
(۱۹۱۵ – ۱۸۵۶)
برگردان: بابک بردیا

01.11.2018

این نوشته دربارۀ سرگی ایوانوویچ تانه یف، موسیقی دان بزرگ روسی و انسانی دوست داشتنی است. نام او شناخته شده و ارجمند می باشد،  آفریده های او را می توان در برنامه های کنسرتی شنید، اما زندگی و هنر آفرینشگرانۀ او تاکنون کمتر از آنچه که سزاوار اوست، شناخته شده است. او بی چون و چرا از هر چیز پیشرو در زندگی همزیست گاهی [اجتماعی] روسیه پشتیبانی می کرد، چه هم انبازی [شرکت] در کار آموزشگاه والای موسیقی مردمی، چه پشتیبانی مالی از کارگران دست از کار کشیده در سال ۱۹۰۵.

برای خوانندگان

 این نوشته دربارۀ سرگی ایوانوویچ تانه یف، موسیقی دان بزرگ روسی و انسانی دوست داشتنی است. نام او شناخته شده و ارجمند می باشد،  آفریده های او را می توان در برنامه های کنسرتی شنید، اما زندگی و هنر آفرینشگرانۀ او تاکنون کمتر از آنچه که سزاوار اوست، شناخته شده است. ساخته های تلاش مندانه و خودژرفانۀ تانه یف نه همیشه بی درنگ خود را آشکار می سازند، آنها نیاز به دریافت ویژه و کانونگرایی [تمرکز] روانی دارند. هنرآموز و دوست پیوتر ایلییچ چایکوفسکی، ریگبر [وارث] و ادامه دهندۀ کار او، تانه یف، راه ویژۀ خود را با آمیختگی سروده پردازانۀ رمانتیسم، سرچشمه گرفته از گلینکا، با شیوۀ سخت گیرانۀ کلاسیک، برگرفته از باخ و موتسارت، پیدا کرد. در موسیقی روسی دوران خود، تانه یف دارای جایگاه تا اندازه ای ویژه بود؛ برداشت بسیاری آن بود که کشش او به استادان دیرین، دانش چند آوایی [پولیفونی]، هواداری از ژانرهای کلاسیک، کهنه گرایی به شمار می آید. اما زمان، درستی کاوش های او را پذیرا شد. سرگی ایوانوویچ تانه یف نه تنها آهنگ سازی برجسته به شمار می آمد، بلکه پیانیستی برجسته نیز، و نخستین دانشمند ـ موسیقی شناس بلند پایه در روسیه. درک او از بتهوون، چایکوفسکی، باخ، شوپن، و همچنین اجرای ساخته های خود، حتی پُرداویده [مدعا] ترین شنوندگان را شیفتۀ خود می ساخت. او کار پایه ای «کنتراپونکت جنبندۀ نگارش سخت گیرانه» کاوش گریهای چند آوایی [پولیفونیک] را تا به درجۀ دانشی راستین بالا برد.

تانه یف برای گسترش فرهنگ میهنی و کار آموزشگرانۀ خستگی ناپذیر خود، که نزدیک به چهل سال در شهر مسکو، درون دیوارهای آموزشگاه والای موسیقی [کنسرواتوریا] و در بیرون از آنها جریان داشت، کارهای بسیاری انجام داد. «آموزگار جهانی» -عنوانی که یکی از همدورانان او به او داده بود- چند نسل از موسیقی دانان، در میان آنان -اسکریابین، راخمانینوف، متنر، گلییر، یاورسکی- را آموزش داد. تانه یف، آدمی بسیار آموخته، خودگردان در نگاه ها و باورهای خود، در میان همبودگاه [جامعۀ] موسیقیایی مسکو بعنوان فردی توانمند در پهنۀ موسیقی و بسیار شناخته شده نگریسته می شد. او بی چون و چرا از هر چیز پیشرو در زندگی همزیست گاهی [اجتماعی] روسیه پشتیبانی می کرد، چه هم انبازی [شرکت] در کار آموزشگاه والای موسیقی مردمی، چه پشتیبانی مالی از کارگران دست از کار کشیده در سال ۱۹۰۵. راه تانه یف ـ نمونۀ خدمت خستگی ناپذیر پذیرا [اخلاقی] برای آن چیزی که والا و زیباست، نمونۀ باور او به کار و اندیشۀ سامان مند و پاکیزگی بسیار بالای اخلاقی می باشد. زندگی و هنر آفرینش گرانۀ سرگی ایوانوویچ تانه یف شایستۀ رویکرد پایدارانه، مهرورزانه نسل های آینده می باشد.

***

آغاز. ـ تانه یف پیانیست. ـ پاریس. ـ «میخواهم پیانیست، آهنگساز و آدمی با فرهنگ باشم»…

تابستان سال ۱۸۷۵ هنرمند آزاد ِ نو سرگی ایوانوویچ تانه یف نخستین گردشگری خود به بیرون از روسیه را انجام داد. انگیزۀ او از این گردشگری، آموزشی بود، این کار از سوی ن. گ. روبینشتاین سرچشمه می گرفت که به هنرآموز دیروزی، و همکار برابرگونه امروزی خود پیشنهاد کرد تا بهمراه یکدیگر از آتن و شهرهای ایتالیا دیدن کنند. با دیدار از نئاپل، ریم (رم ـ ب)، فلورنتسیا، گنووآ و نیتسا، گردشگران گردشگری خود را در ژنو بپایان رساندند. در راه شاید تانه یف نامه هایی ا بخانه می فرستاد، اما آنها نگاهداشته نشده اند، و ما از برداشتهای او از این گردشگری ها چیزی نمی دانیم. اما این نوجوان، بی برو و برگرد نه بعنوان یک گردشگر بیکار به گردشگری می پرداخت ـ بلکه در تلاش آن بود تا فرهنگ هنری جاهایی را که در آن میبود، بگونه ای ژرف بررسی کند، و کشش به هنرهای تندیس و بنا سازی همۀ زندگی او را دگرگون ساخت.  دربارۀ ایتالیا و بناهای یادبود آن او در سراشیب زندگی بیاد می آورد، با اندوه از آنکه در توان آن نمی باشد تا باردیگر از فلورنتسیا دیدن کند. در دومین گردشگری در بیرون از روسیه، تانه یف آگاهانه (خودخواسته ـ ب) زمان بیشتری را در پاریس ماند، تا به نگاره های لوور نگاه کند. او برای پی. ای. چایکوفسکی روشن می سازد: «من هنر نگاره کشی را بسیار دوست می داشتم».

… در ماه اکتبر سال ۱۸۷۶ تانه یف برای بار دوم برای گردشگری به بیرون از روسیه رهسپار می شود، به پاریس، در مکانی که تا ماه ژوئن سال پس از آن در آن زندگی می کند. انگیزۀ این گردشگری او انگیزۀ دیگری بشمار می آمد تا انگیزه برای گردشگری نخست او: نه تنها برای آشنایی (هر چند که اینرا نمی توان رد کرد)، بلکه بیش از هر چیز یک گردشگری کارشناسانه بشمار می آمد. بنا به پیشنهاد ن. گ. روبینشتاین، تانه یف همۀ تلاش خود را برای برگزاری کنسرت بکار می گیرد.

…هر چیز اما بآسانی ساخته نمی شود. بسیاری چیزها سد راه سازماندهی کنسرت می شوند، هم چالش سازماندهی، هم چالش پولی، و هم چالش هنر آفرینشگرانه. زندگی در پاریس و نوازندگی پایدارانه، تانه یف به این نتیجه می رسد که  پایۀ گزیده های اجرایی او نابسنده، و نیاز به کار دراز مدت و پیوسته دارد.

«من روشی را برگزیده ام که سامانمند تمرین کنم، و این چیز بسیار با ارزشی می باشد…چیزهای بسیار تازه ای را می آموزم، می خواهم تا برای خود برنامه و جنگ بزرگی را بیافرینم و آنگاه برای بار دوم به بیرون از کشور بروم، این بار اما همچون یک موسیقیدان راستین، آنگونه که بهنگام ورود، در توان آن باشم که درجا به اجرای برنامه بپردازم، و نه آنکه سرگرم یادگیری ساخته ها [ساخته های موسیقیایی] شوم» (تانه یف ـ به چایکوفسکی).

«من میخواهم به شما پندی بدهم. من از اینکه، شما تاکنون هنوز آن بخش از باور بخود را، که توانایی شما ، شما را سزاوار آن می کند به دست نیاورده اید، چندان خوشم نمی آید و شما دارای خوی بسیار توانایی می باشید. به باور من، شما بی اندازه یک هنرآموز باقی می مانید، که نیاز به راهنمایی های روبینشتاین دارد….من خوشم نمی آید که، شما با نواختن کامیابانۀ سوناتای بتهوون در برابر شنوندگان و بینندگان، می نویسید: «امیدوارم، که پس از یکماه این سوناتا را بتوانم خوب از آب دربیاورم: من یادگیری آن را ادامه خواهم داد». این تازه کارانه به گوش می رسد! شما چقدر نیاز به زمان دارید، که در پایان این سوناتا را از بر یاد بگیرید؟ روی همرفته  یک نوازندۀ زبردست، بله و همچنین هر هنرمندی، نیاز به باور به خود دارد، روشن است که، تا به یک اندازۀ روشن، شما دیگر بی اندازه آزرم دار [محجوب] هستید» (چایکوفسکی ـ به تانه یف)….«به باور من سرگی ایوانوویچ، شما بی اندازه می نوازید. چرا شش ساعت!!! بی چون و چرا دو ساعت هم بس می باشد. با وجود هوش والای شما، برای گزیدۀ اجرایی نیازی به بیش از دو ساعت نمی باشد…» (چایکوفسکی ـ به تانه یف).

اجرای برنامه ها با چنین آمادگی موشکافانه ای، البته، بخاطر سرگرمی های بسیار تانه یف با هنر آفرینشگرانه و کارهای همبودین [اجتماعی] نمی توانستند ساعت ها به درازا بکشند. در سالهای پختگی او همواره کار خود را با اجرای بخش فورته پیانو در ساخته های مجلسی، و بیشتر، با اجرای ساخته های خود در گروه های سازی متمرکز می کرد. با گذشت زمان سرگی ایوانوویچ نواختن ساخته های آهنگسازان دیگر را بیش و کم گسست، بجز آفریده های پی. ای.، و گهگاه آ. س. آرنسکی و آ. ن. روبینشتاین. او نخستین اجرا کنندۀ بخش فورته پیانو در سه تایی [تریوی] چایکوفسکی «به یادبود یک هنرمند بزرگ» بود که بارها این کار را تکرار می کرد. او کنسرتو پیانوی دوم چایکوفسکی و همچنین کنسرتو پیانوی سوم او را (که تانه یف پس از مرگ آهنگساز بزرگ روی آن کارکرد) برای بار نخست اجرا کرد.

بعنوان پیانیست تانه یف چیزهای بسیاری را از آموزگار خود ن. گ. روبینشتاین گرفت [به ارث برد].

«…به نزد آنتون گریگوریویچ رفتم. او را سرگرم نوازندگی یافتم و چند دقیقه ایستادم، زیرا نمی خواستم نوازندگی او را گسسته کنم…نوازندگی آنتون گریگوریویچ درآیش [تاثیر] بی چون و چرای ویژه ای بر من می گذارد. من دچار چیزی می شوم، که در ایستارهای [موقعیت های] دیگر هیچگاه دچار آن نمی شوم: یک احساس سوزان زیبایی، اگر بتوان اینگونه بیان کرد، زیبایی ای که، آرام کننده نیست،  بلکه آزار دهنده می باشد: من احساس می کنم که چگونه یک نت بدنبال نتی دیگر بگونه ای ژرف مرا می سوزاند: خوشی ای چنان ژرف، چنان پر زور، که آن گویی بدل به رنج می شود…» (تانه یف ـ به آرنسکی).

تانه یف خود را در پهنۀ اجرایی موسیقیایی دیگری نیز آزمود ـ رهبری. در اینجا توانایی او نه چندان درخشان و بی چون و چرا  بود، و ارزش گذاری های به جا مانده به گونه ای بسنده گوناگون می باشند. در مقام رهبر او بندرت نمایان می شد: تنها با ساخته های خود یا در نمایشات آموزشگاه والای موسیقی.

«در کنسرت ها، سرگی ایوانوویچ بگونه ای همه اش به پارتیتورای قرار گرفته در برابر خود فرو می رفت و، بخاطر نزدیک بینی بسیار، چنان تنگاتنگ در برابر آن خم می شد، که حتی تکانهای دست ها بسیار کران مند می شدند و در تکان های چوبک رهبری او روشنی و قطعیت  بسنده وجود نداشتند… در نمایشات آوازی، سرگی ایوانوویچ  اما به گونه ای دیگر بود: با از بر دانستن پارتیتورا تا کوچک ترین ریزگان [جزئیات]، او کمابیش توجهی به آن نمی کرد، و همواره رویداد نمایشی و ارکستر را دنبال می کرد. در این زمان نیز جنبش ها و تیزنگری او استواری به مراتب بیشتری به خود می گرفت، و روی همرفته او در توان آن بود تا اجراکنندگان و گروه های اجرایی خود را فرمانبردار خود کند» (ن. د. کاشکین).

پاریس، در جایی که تانه یف برای نخستین بار به آنجا رفت، بر پندار هنرمند جوان درآیش [تاثیر] به سزایی گذارد. «من چنین شهر خوبی را تاکنون ندیده بودم»، ـ او چنین برای پدر و مادرش می نوشت.

سرگی ایوانوویچ زندگی سخت گیرانه و سامان مندی را دنبال می کند. با بدست آوردن سازی خوب، او هر روز برای چند ساعت تمرین می کند، و در زمان آزاد از دیرین کده ها دیدن کرده، به کنسرت ها و خانه های نمایش می رود، با آدم های جالب از دید او ـ چه موسیقی دان و چه غیرموسیقی دان دیدار می کند. نه چندان دور از خانۀ او ـ خانۀ نمایش اودئون جای داشت، که در آن زود به زود مولیر را نمایش می دهند؛ تمرینات کنسرت های سمفونیک نیز او را سرگرم می سازند، که بامداد روزهای شنبه انجام می گیرند. همگی روزها پر می باشند، و تنها ساماندهی زمان که برای سرگی ایوانوویچ ویژه می باشند، نجات دهنده اند. او آشنایی های تازۀ بسیار پیدا می کند.

ای. س. تورگنی یف، که در آن هنگام در پاریس زندگی می کرد، درآیش بسیار به سزایی بر روی تانه یف گذاشت. «او قد بلند می باشد، سری از من بلندتر، پر، و همۀ موهایش سپید می باشد: ریش بلند و بزرگش سپید است و موهایش نیز سپید. تاکنون هیچکس مورد خوشایند من قرار نگرفته، بجز او: خردمند، مهربان، ساده، بی پیرایه و باز؛ و چنان خوب سخن می گوید، که گویی، هیچگاه نمی خواهی از گوش دادن به او دست بکشی». آهنگساز بدل به آشنای نزدیک نویسندۀ نامی می شود، بارها بدیدار او می رود. از تورگنی یف، او از ریزگان [جزییات] جالبی دربارۀ تاریخ هنری آفرینشگرانۀ «نووی» آگاه می شود. این داستان بلند در آن زمان چیزی تازه بشمار می آمد، و پرسمان های داغ روز آن به گونه ای نیرومند تانه یف را و همچنین خانوادۀ ماسلوف، دوستان ـ خبرنگاران او را نیز سرگرم خود می سازد.

آشنایی های موسیقیایی او تنها به خانوادۀ ویاردو بسنده نمی کند. در این دوره او پیوندهای دوستی را با بهترین آهنگسازان فرانسۀ این دوره برقرار می کند ـ  ک. سن ـ سانس، س. فران، و. دندی، ک. گوفه، آ. دیوپارک و با رهبر برجسته ا ِ. کولون. فرانک به او پارتیتورهای خود را هدیه می دهد. تانه یف کم و بیش از گردهمایی هایی موسیقیایی در نزد دیوپارک دیدن می کند. دندی  در میان بازدیدکنندگان بسیار این گردهمایی ها به یاد می آورد «سرگی تانه یف، هنرآموز چایکوفسکی است». در بیشتر زمان ها در آن جا بسیار می نواختند، بویژه باخ را؛ به چیستان های موسیقیایی، « به موسیقی ناآشنای» شوخناک نیز ارزش می گذاشتند. روشن است، که این ها عبارت بودند از نیمه بداهی نوازی.

همگی موسیقی دان ها بمراتب بزرگسال تر از سرگی ایوانوویچ بودند، که در آن زمان تنها بیست سالش شده بود، و تنها ونسان دندی هم سال او به شمار می آمد. و تانه یف با او هم دوست شد. استادی رسیده و شایستگی نوی دوستان تازه او را شیفتۀ خود می سازد. این گونه او برای پی. ای . چایکوفسکی از سوناتای ویولون گابریل فوره می گوید: «در هر گامی در این سوناتا شما بکرترین و نوترین هارمونی ها، بی باکانه ترین مدولاتسیون ها را می بینید و در کنار این هیچ چیز ناخوشایند، آزار دهنده برای گوش را… بارها در ساخته های نو، هارمونی های تازه، کمتر ملودی های نو، ساختارهای [فرم های] به مراتب کمتر می بینید. این اسکرتسو است [از سوناتهای فوره. ـ س. س.] بی چون و چرا دارای ساختاری نو می باشد».

خوی موسیقیدان جوان پشتکاردار و پایه ای، اما همراه با باریک بینی بسیار می باشد. در کنار این در سرگی ایوانوویچ هیچگونه سایۀ رویه گرایی [فرمالیسم[ وجود ندارد: با پایبندسازی خود به انجام «ایستگاه ها»، خوب می فهمد، که راه فرهیختگی مینوی پایانی ندارد، زیرا هنر و دانش بدون مرز می باشند.

برخورد هشیارانه نسبت به نیرو و توانایی های خود، نه چندان بسیار در چنین سن جوانی ای، در اینجا همچون ویژگی سازمان یافتۀ هنرمند در آغاز راه نقش بازی می کند. همگی این اندیشه ها بیشتر ـ نتیجۀ ارزش گذاری رک و راست از توانایی های شخصی خود  به شمار می آیند، که همچون دستاورد دورۀ پاریسی زندگی او بروز کرده.  درآیش های [تاثیرات] نو به گونه ای روشن پندار تانی یف را دگرگون ساختند. موسیقی دان به نارسایی آموزش همگانی خود پی می برد، که با آموزش دانشگاهی نمونه در زمان خود، هم سنج نمی باشد. دلبستگی به تاریخ، البته، چشم انداز این دوره را بازتاب می دهد، که بگونه ای سنتی، در این دانش،  پایۀ دانش بشردوستانه را دیده. و نه تنها. این دلبستگی، در پاسخ به گرایشات خود تانه یف می باشد، که برایش چیزی بنیادین در جهان بینی است، ـ عبارتست از پندارش دربارۀ هماهنگی رویدادها و راستینگی ها، وابستگی و همگرایی بوجود آورنده ـ زنجیره ای. دورنمای گسترده، ویژه برای آهنگساز در سال های پختگی، نتیجۀ نه تنها گردآمدگی دانستنی ها، بلکه سامانگی [سیستماتیک] در فراگیری آنان می باشد.

«بالاکیرف، که خودش هیچگونه دورۀ آماده سازی آموزشگاهی را نگذرانده بود، نیاز به چنین آموزشی را نیز برای دیگران بر زبان نمی آورد. نیازی به دورۀ آماده سازی نیست؛ می بایست یک راست آهنگ ساخت، آفرید و در هنر آفرینشگرانۀ خود آموزش دید» (ن. آ. ریمسکی ـ کرساکف).

فرهوش شاعرانه چایکوفسکی هنجارها [قانون ها]ی هنر آفرینشگرانۀ یک راست، بازتابنده را فرومی خواند، و برای تانه یف برخورد آگاهانه، هشیارانه به نوشتن موسیقی مهم می باشد. او درک می کند، که «ویژگی های فردگرایانۀ فرهیختگی از هنرمند بدست نمی آید، مگر آن که آنها در سرشت تو باشند». اما برای او «سوی خردمندانۀ کار» مهم می باشد، که، به باور او، دارای ویژگی همه جانبه می باشد. در تلاش برای گشودن هنجارهای [قانون های]  راستین ِ استادی ِ آهنگسازی، در اندیشۀ روشنگرایانه و هشیارانه و بیش و کم نثرگونۀ تانه یف از زمان خود فراتر رفته، پیشگام بسیار چیزها در سدۀ بیستم می شود.

پس از بازگشت از پاریس، سرگی ایوانوویچ بی درنگ به سلیشه، منزلگاه نزدیک ترین دوستان خود، ماسلوف ها، در شهرستان کاراچوسک در استان آرلووسک می رود. اینجا مکان دوست داشتنی آسایشگاه تابستانی و کار هنری آفرینشگرانه ، بیش و کم خانۀ خودی تانه یف بشمار می آمد. زندگی در سلیشه، همۀ کارهای روزمرۀ آنجا به او بسیار نزدیک بوده، کودکی اش را در ولادیمیر، شیوۀ زندگی پدرسالارانه  خانگی را به یاد می آورد. خانوادۀ ماسلوف ها به خاطر مهمان نوازی خود نام دار بود (که، راستی، چیزی روزمره در زندگی آ نزمان بیرون شهری به شمار می آمد، تابستان پشت میز خوراک نیمروز کمتر از دوازده ـ پانزده نفر نمی نشستند. ماسلوف ها پنج نفر بودند، دو برادر و سه خواهر، همگی آنان موسیقی را دوست می داشتند، به نگارگری [نقاشی] و ادبیات دلبستگی نشان می دادند. برادر بزرگ، فیودور ایوانوویچ، هم شاگردی پی. ای. چایکوفسکی در دبیرستان حقوق (چایکوفسکی، خودبخود، این خانواده را نیز خوب می شناخت)، ـ با سری بدون مو، لاغر و بی اندازه نزدیک بین، کارهای سرپرست خانۀ دادرسانی مسکو را انجام می داد…

خانم خانه دار سلیشا نیز در نثرگویی گشاده روی بشمار می آمد. در این پهنه، هنوز در سال ۱۸۷۶، نوشتۀ دستی «بیرون از خانه»، که تا سال ۱۸۸۹ بیرون داده می شد، بیشتر تابستان ها پدیدار شد. در «بیرون از خانه» هر گونه نوشته ای، شعری، شوخی ای، بازگویی های رویدادهای تابستانی، ویژگی های زیستگران و مهمانان سلیشه، نگاره گری ها و از این گونه جای می گرفتند. همگی شرکت کنندگان نوشته با نام های دیگر در آن می نوشتند، این نام ها به هرمهمانی که وارد خانه می شد نیز داده می شد. به همین گونه، س. ای. تانه یف دارای نام ا ِخیدون ایوانوویچ غیر قابل تحمل  (یا زهرناک)  بود، ف. ای. ماسلوف ـ قلاب ساز یا ا ِوکلید، ن. ای. ماسلوف سرهنگ دارای گلوی ترسناک، و. ای. ماسلووآ ـ گرافینای نگاره کش نامیده می شدند، نگاره گش و. ی. ماکووسکی نمرود پر بار، همسایۀ زن اقامتگاه آ. ای. آلکسه یووآ ـ مارکیزا دو فیجی، دانشجوی مهمان ن. ای. بونچ ـ بوره ویچ ـ ویکتور سازمان دهندۀ سیگار کشی دو سان ـ سوسی (دوست داشت در خدمت زنان باشد، «برنامه های سیگار کشی» سازمان دهد) به شمار می آمدند، یک خویشاوند زن یا دختر ماسلوف ها، یو. آ. یوراسووآ ـ بارونسسا فون کونسیلیوم ( بسیار دوست می داشت به نزد پزشکان برود)…تانه یف در « بیرون از خانه» به عنوان نویسندۀ شعرهای شوخناک کار می کرد، که در آنها در کارش استاد بود. شیوۀ «بیرون از خانه» گاهی در یادداشت های او نیز پدیدار می شود:

     نامه از اِخیدون به قلاب ساز

دوست دور! شاد هستم من،

اکنون خواندم آفریدۀ ترا.

چه روند زنده ای!

چه نیروی فرتابانه ای [الهام گرایانه ای]!

و چه کامیابانه است گزینش واژه ها!

همۀ پساوند [قافیه] ها چنان ساده اند، پربار،

اٌ، قلاب ساز یگانه!

اٌ، هموند خانۀ دادرسانه!

«خانه های زمین داران بیش از هر چیز به پول نیاز دارند»؛ «جو می تواند چند بار کاشته شود، آدمیزاد تنها یکبار. به هرگونه، و آدمیزاد هم می تواند چند بار کاشته شود». « آخ، چه Adagio بی پایانی می باشد این! ـ چگونه، مگر شما می خواهید به آن یک بخش پایانی نیز بیفزایید؟» «یک کمبود او ـ زیاده روی در گسارش [مصرف] می می باشد، اگر تنها این زیاده روی را کمبود بشمار آوریم». «برای نخستین بار آهنگسازی را می بینم، که بجای نشانگذاری شتاب [تمپو ـ سرعت یک ساختۀ موسیقیایی]، ستایش ها از ساختۀ خود را می نویسد. نگاه کنید: «Divin»، «Grandioso»، «Sublime» [«یزدانی»، «بزرگ»، «والا».ـ س. س.]».ـ دربارۀ سمفونی سوم اسکریابین.

 دریافت تانه یفی از فکاهه، کارآیی خود را بر خود سرگی ایوانوویچ  نیز گسترش داد. او بارها  چاقی خود و ماجراهای در پیوند با آن به هنگام دوچرخه سواری یا اسب سواری را دستمایه شوخی می کرد. س. و. راخمانینوف به یاد می آورد، که چگونه او زمانی پس از کنسرت از نزد تانه یف، در جایی که او برای نخستین بار «Andante e Finale»  چایکوفسکی را اجرا می کرد، بازمی گشت. ساخته ای که کامیابی ای به همراه نداشت. به ناگهان سرگی ایوانوویچ در کنار یک تیر چراغ ایستاد و شروع به قهقهۀ بلندی کرد. هنگامی که او در پایان به خود آمد، راخمانینوف از او پرسید: «شما را چه شده، سرگی ایوانوویچ؟» تانه یف در حال قهقهه به زبان آورد: «و من سه ساخته را برای بیس آماده کرده بودم!»

تانه یف با ژانرهای بسیار بزرگ نیز بیگانه نبود. هنگامیکه یکی از مهمانان سلیشنسک، ی. ن. ساو ِ لوف، برای هنبازی [شرکت] بسیار در «پشت بام» بر آن شد تا به گونه ای شکوهمندانه برنامه ای اجرا کند، سرگی ایوانوویچ کانتاتای «فرهیختگی والای هنرمند» را نوشت، که به سرپرستی و همراهی فورته پیانویی  خود او اجرا شد. کانتاتا، جای گرفته در پوشه ای با نوارکی آبی، به برگزار کنندۀ این برنامه پیشکش شد، در کنار این بر گردن او زرفین [حلقه] گل از برگهای بو انداخته شد…

دربارۀ سازبندی تانه یف چایکوفسکی به او می نویسد: «روی همرفته سازبندی شما نه بگونه ای بسنده درخشان و ویژه می باشد. اما در آن هیچ سمت گیری دانش آموزانه دیده نمی شود. این بیشتر کمبود سرشت می باشد، تا توانایی شما. شما دارای خاک بارور برای هنر آفرینشگرانه می باشید، اما بذرها هنوز نارس می باشند. زمان آن خواهد رسید. اما اکنون همان هم که هست، بسنده می باشد».

درخواست والای حرفه ای هنرمند جوان از خود می توانست گهگاه بعنوان سدی در برابر فردیت او نگریسته شود. تانه یف ـ آهنگساز در زمانی دراز و با سختی، بویژه در این سال های نخستین ساخته می شد…

«کنسرت من روز یکشنبه اجرا شد… بینندگان و شنوندگان نزدیک به چهل نفر بودند، زیان ناب ده روبل. نوشته های روزنامه ای در سه روزنامۀ شهر ریگا آورده شده بودند. با همدردی بسیار دربارۀ نوازندگی من واکنش نشان داده بودند» (تانه یف ـ به چایکوفسکی).

     برنامه های نگاه داشته شدۀ دو کنسرت، سامان داده شده از آفریده های باخ، بتهوون، شوپن، شومان و لیست، و همچنین چایکوفسکی، این برداشت را بر می انگیزند، که تانه یف، برابر با برنامۀ خود، با پرکاری، جنگ اجرایی خود را گسترش می دهد. گذشته از دو ـ سه ساخته، نواخته شده در برنامه های پیش از این، همگی ساخته های برگزیده شده از سوی او برای بار نخست نواخته می شدند.

گزیده هایی از فرگرد [فصل] نخست زندگینامۀ س. ای. تانه یف نوشتۀ اسوتلانا ایلیچنا ساونکو ـ چاپ دوم

برلین ـ یکشنبه ۷ ماه اکتبر سال ۲۰۱۸

 


واژه نامه

کانونگرایی  =تمرکز

ریگبر = وارث

چند آوایی = پولیفونی

چند آوایی = پولیفونیک

داویده = مدعا

آموزشگاه والای موسیقی = کنسرواتوریا عالی

همبودگاه = جامعۀ

همزیستگاهی = اجتماعی

هم انبازی = شرکت

پذیرا = اخلاقی

آگاهانه = خودخواسته

آزرم دار = محجوب

فورته پیانو در سه تایی = تریوی

آیش = تاثیر

آیش های = تاثیرات

ایستارهای = موقعیت های

ریزگان = جزئیات

ساختارهای = فرم های

رویه گرایی = فرمالیسم

هنجارها = قانون ها

سامانگی = سیستماتیک

نگارگری = نقاشی

گسارش = مصرف

می = شراب

شتاب = تمپو ـ سرعت یک ساختۀ موسیقیایی

هنبازی = شرکت

زرفین = حلقه

فرگرد = فصل

No Comments

Comments are closed.

Share