باورها را نمی توان با بمب نابود ساخت
ناومی کلاین
برگردان: پ. بیژن

15.11.2004

 

طرح نومحافظه کاران آمریکایی و متحدان انگلیسی شان «جهت وارد کردن عراق به جرگه جامعه جهانی» با چنان یکجانبه نگریها، دروغ ها و خودمداری هایی همراه بوده و هست که بیم آن میرود در آینده با شرایطی بس ناگوارتر در خاورمیانه روبرو شویم. از این رو برای آشنایی بیشتر با اوضاع عراق به ترجمه این مقاله از خانم ناومی کلاین(Naomi Klein)  از  شماره 18 اکتبر مجله نیشن(Nation)  مبادرت گردید.

Naomi_Klein

   طرح نومحافظه کاران آمریکایی و متحدان انگلیسی شان «جهت وارد کردن عراق به جرگه جامعه جهانی» با چنان یکجانبه نگریها، دروغ ها و خودمداری هایی همراه بوده و هست که بیم آن میرود در آینده با شرایطی بس ناگوارتر در خاورمیانه روبرو شویم. از این رو برای آشنایی بیشتر با اوضاع عراق بترجمه مقاله زیر از خانم ناومی کلاین(Naomi Klein)  از  شماره 18 اکتبر مجله نیشن(Nation)  مبادرت گردید. از این نویسنده مقاله ها و کتاب های زیادی در تحلیل جهان معاصر منتشر گردیده. کلاین در ضمن رد بنیادگرایی و دیدگاههای زن ستیزانه صدر از او فاصله می گیرد و در عین حال تلاش آمریکاییان درامحای فیزیکی او و هوادارانش را  باروت بر آتش بنیادگرایی ریختن می شمارد. مقاله از جهت تماس عینی نویسنده با عراق و آشنایی اوبا نیروهای درگیر از هواداران صدر تا نیروهای ائتلاف ارزشمند است.  او مقاله را برمبنای مشاهداتش پایه ریزی کرده و آنرا با دیدگاههای تئوریک بسط میدهد.

***

   در 31 مارس سال جاری هنگامی که الحوزه (Al Hawza) پل برمر را با صدام مقایسه کرد کاسه صبر برمر سرریز شد و دستور بستن الحوزه را داد. در مقابل صدر از هوادارانش خواست در بیرون دروازه های منطقه سبز به تظاهرات برخیزند و تقاضای انتشار مجدد الحوزه را بنمایند.

   من هم تصمیم به شرکت در این تظاهرات گرفتم و این اولین باری بود که با جریان صدر یک رویارویی مستقیم پیدا میکردم. البته میدانستم لباس مناسب این جمع را باید به تن داشت. اما تمام آن روز را به بازدید از یک رشته کارخانه ها مشغول بودم و متاسفانه لباس مناسبی با خود نداشتم. پس با خود اندیشیدم تظاهرات با شعار آزادی برای روزنامه نگاران است چگونه آنها می توانند با حضور یک روزنامه نگار با یک شلوار گشاد در آن مخالفت کنند بنابراین روسری بر سر کردم و راه افتادم.

   تظاهرکنندگان پلاکاردهایی به انگلیسی در دست داشتند: «بگذارید روزنامه نگاران بدور از ترور کارشان را انجام دهند»،  «بگذارید روزنامه نگاران کار خود را بکنند». شعارهایی زیبا؛ من هم کار خود را شروع کردم ولی بزودی توسط یکی از سیاهپوشان سپاه مهدی متوقف شدم. در ابتدا ما موضوع را زیاد جدی نگرفته و به مزاح گفتیم: ما هم معتقدیم بگذار روزنامه نگار کارش را بکند حتی با شلوار. اما جو بسرعت جدی شد. یکی دیگر از اعضای سپاه به مترجم من حمله ور شده و او را به شدت به سنگر بتنی کوبید به طوریکه پشتش زخمی شد. در این اثنا یکی از دوستان من مداخله کرد و توضیح داد که ما به طور اتفاقی اینجا گیر افتاده ایم.

   این یک درس آموزنده بود تا بدانم صدر کیست. او نه یک لیبرال ضدامپریالیست چنانکه بعضی چپ ها مدعی هستند، بلکه فردی خواهان خروج خارجی هاست و به همین دلیل میتواند گروه بزرگی از مردم عراق را دور خود جمع کند. همچنین نمیتوان او را چنانکه در بسیاری از رسانه های گروهی مرسوم شده جنایتکاری یک بعدی دانست. فراموش نکنیم که همین تصویر جنایتکارانه از او بود که سبب شد بسیاری از لیبرالها در مقابل محرومیت او از شرکت در انتخابات لب به سخن نگشایند و چشم بر بمباران شهرک صدر ببندند؛ بمبارانی که موجب قطع برق در شهرک آنهم زمانی که «هپاتیت آ» غوغا می کرد شد.

   اوضاع کنونی یک برخورد اصولی را می طلبد. به عنوان مثال صدر آزادی مطبوعات را مطرح می کند، ما آنرا می پذیریم اگرچه می دانیم او خود بدان معتقد نیست. اما ما به آن اعتقاد داریم. یا به عنوان مثال او به انتخابات عادلانه دعوت می کند و ما باید به آن پاسخ دهیم نه به آن جهت که خطر به قدرت رسیدن او نا شناخته است بلکه به جهت اینکه حق تعیین سرنوشت از آن ملتهاست.

   توجه به این نکات ظریف را در عراق شاهد بودم، مثلا مردم در حالی که عدم اجازه به صدر را نشانه ای از دروغین بودن شعارهای دموکراسی آمریکا می دانند واز خواسته او برای پایان دادن به اشغال حمایت می کنند در برابر این پرسش که آیا به او رای خواهید داد پر معنا می خند ند.

   حال در مقابل به سراغ آمریکای شمالی می رویم: اینجا ایده «انتخابات آری، رای به صدر نه» سخت تر درک شده است. به همین دلیل  من از طرفNick Cohen  درLondon Observer به عنوان راه بازکن تـئوکراسی و زن ستیزان محکوم شده ام؛ از سویFrank Smyth  درForeign Policy به ساده لوحانه در دام میلیشای مهدی افتادن. و بالاخرهHitchens  مرا فمینیست سوسیالیست که مدهوش فاشیست های تـئوکرات شده است خطاب کرده.

   د فاع مردانه این آقایان می تواند هر دوشیزه ای را مدهوش کند. اما قبل از آنکه به آقای   Hitchensفرصت هنرنمائی داده شود به یاد آوریم او چگونه به دفاع از جنگ پرداخت: اگرچه ممکن است نیرو های آمریکای به دنبال نفت و پایگاه در عراق باشند اما آزادی عراق چنان وجه مبارکی است که  نیروهای پیشرو باید بدان جهت  موشکهای کروز را شلیک کنند. و به امید این آزادی  Hitchens به این باورست که کاخ سفید ضد زن و همجنسگرایی، بهترین آلترناتیو در مقابل صدر ضد زن و همجنسگرایی است. پس به سلامتی این انتخاب بد در مقابل بدتر، یا شاید بهتر در مقابل خوب!

   در اینکه عراق مورد تهدید بنیادگرایان است شکی نیست، اما آمریکاییان نمی توانند زنان و دیگر اقلیتها و بطورکلی  عراقی ها را بیش از آنچه در ابوغریب و یا فلوجه انجام داده اند حفظ کنند. آزادی مردم عراق با این تهاجم بدست نمی آید. به دیگر سخن، مسئله نه برسرانتخاب بین حکومت سندیکایی و فمنیستی یا صدر،  بلکه دعوا  بر سر یک انتخابات واقعی،  که در آن بیم روی کار آمدن صدر تا یک حکومت لیبرال-مذهبی می رود از یکسو و انتخابات دستکاری شده، که قدرت را بدست علاوی و دیگر گانگسترهای سیایی-اطلاعاتی می سپارد که به قدرت و پول واشنگتن وابسته اند، از دیگر سو است.

   صدر نه بدان جهت تعقیب می شود که مخالف مشارکت زنان است، بلکه از آن رو که جدی ترین تهدید واقعی در کنترل نظامی-اقتصادی عراق است: حتی بعد از آنکه آیت الله سیستانی از ترس جنگ داخلی از مخالفت با برنامه های آمریکا دست کشید صدر به مخالفت خود ادامه داد و خواهان خروج نیروهای خارجی و  بر هم خوردن نقشه های آمریکا برای برقراری دولت موقت شد. آشکار است اگر نقطه نظرات صدر اجرا شوند سرنوشت کشور در دست اکثریت می افتد و پایگاه های آمریکا یی در مخاطره قرار می گیرند و نقشه های برمر برای خصوصی سازی اقتصاد عراق برهم می ریزد.

   نیروهای مترقی باید با سرکوب صدر مخالفت کنند زیرا مسئله نه برسر فرد بلکه امکان دموکراتیک توسعه عراق است. و بالاخره باید با سرکوب صدر مخالفت شود زیرا این بهترین راه برای مقابله با بنیادگرایی مذهبی در عراق است. تهاجم به او نه تنها بنیادگرایی را تضعیف نمی کند بلکه تقویت می نماید.

   صدر نه تنها به عنوان صدای یک اقلیت شیعه بلکه همچون وطن پرستی که در مقابل تهاجم خارجی ایستاده خود را نشان داد و هنگامی که در مقابل حمله همه جانبه آمریکا به مقاومت پرداخت احترام میلیون ها عراقی را که تحقیر و خشونت را از اشغالگران تجربه کرده بودند از آن خود ساخت.

   حمله های سخت به صدر ترس شیعیان را که بار دیگر به آنها خیانت شده است برانگیخت: یک بار حمایت از صدام  در جنگ ایران-عراق که در آن بیش از 100000  عراقی کشته شدند و آنگاه در تشویق شیعیان به قیام در 1990 و بعد بازگذاشتن دست صدام برای سلاخی آنان. گرایش شیعیان به بنیادگرایی شاید به شبکه رفاه اجتماعی مساجد مربوط شود. پاره ای هم به این نتیجه رسیده اند که آنان احتیاج به یک حاکم قدرتمند دارند؛ بنیادگرایی قوی که توان آن را دارد با سایر مقتدرین از در جنگ در آید و عراق را کنترل کند.

   این تغییر دید به سوی بنیادگرایی در میان شیعیان در نظر سنجیهای متعدد منعکس است. یک نظر سنجی رسمی مدیریت موقت نیروهای ائتلاف در ماه می نشان داد وجهه صدر شدیدا بهتر شده و به 81% در میان عراقی ها رسیده است. سازمان عراقی مرکز پژوهش ها و مطالعه های استراتژیک که  شش ماه قبل او را شخصیتی حاشیه ای تصویر کرده بود حالا وی را پس از سیستانی ارزیابی می کند.

   ولی واقعیت تکان دهنده آن است که حملات به صدر نه تنها او را بلکه بنیادگرایی را مقبول ساخته، مثلا در فوریه قبل از بستن نشریه صدر توسط برمر نظرخواهی Oxford Research International نشان می داد که اکثریت عراقی ها خواهان یک دولت سکولار بودند؛ 21% خواهان یک دولت اسلامی بوده و 14% گفتند که سیاستمداران اسلامی را ترجیح می دهند. در حالیکه نظر خواهی ماه اگوست International Republican Institut نشان می داد که 70% عراقی ها خواهان یک دولت مذهبی براساس شریعتند. البته در این پرسش ها تمایزی بین نظرات انعطاف ناپذیر صدر و نقطه نظرات معتدل تر قایل نشده اند. به این ترتیب اکنون باید انتظار داشت که بعضی افراد که در ماه مارس به من گفتند از صدر حمایت می کنند ولی در انتخابات انتخابش نخواهند کرد نظر خود را تغیر داده باشند.

———-

   در پاسخ به مقاله  من در Nation با عنوان ”نجف را به نیویورک بیاوریم“ مجله پاسخی از سرگرد خلبان Butler مستقر در نجف دریافت کرده. سرگرد Butler نوشته: ما سعی می کنیم دیو بنیادگرایی را مهار کرده به امید آنکه نجف را در نجف نگهداریم.

   خوب، آقای Butler با هلکوپتر های توپدار می توان مردم را کشت و نابود کرد، اما باورها در زیر آتش رشد می کنند.

پاسخ به نامه سرگرد Butler:  این جواب به دلایل متعدد ضروری است. او گفته مرا نادیده گرفته که کشتار کودکان در نجف توسط سربازان آمریکایی یک مورد تاریخی نمونه وار است؛ ای کاش تاریخی. در هفته ای که من این ستون را می نوشتم New York Times در یک گزارش از زبان دکتر هادی  در بغداد نوشت آمار تلفات در میان زنان و کودکان بیش از هر وقت دیگر است و ما شاهد مرگ مردم معمولی هستیم. آمریکاییان از سلاح سنگین استفاده می کنند. ما شاهد زخمی شدن هر چه بیشتر کودکان هستیم.

   سرگرد Butler مدعی می شود که آمریکاییان باید حتی به قبرستان نجف حمله کنند چونکه صدر جای هیچ انتخاب دیگری را نگذاشته. اکنون دیگر جنگ با صدر مانند خود جنگ انتخاب از روز اول است. اما بر خلاف او ما فراموش نمی کنیم که مقاومت مسلحانه در سال اول فقط محدود به باصطلاح مثلث سنی بود و هیچ نوع مقاومت سازمان یافته ای در میان شیعیان وجود نداشت. تنها پس از بستن روزنامه صدر، دستگیری نمایندگان او، شلیک به روی جمعیت تظاهرکننده و محاصره مسجد او بود که شیعیان هم به جنگ کشیده شدند. در ماه اوت وضع مشابهی پیش آمد، با محاصره ضریح و قبرستان.  نیروهای ائتلاف یک آتش بس دو ماهه را با دستگیری عده ای از یاران  صدر و فرستادن افرادی برای دستگیری خودش در هم شکستند. جنگ شروع شد. مسئولین ارتش بعد این اقدام را یک اشتباه ارزیابی کردند.

   و اما درباره حساسیت فرهنگی نیروهای مسلح؛ من شک ندارم که بسیاری از سربازان منفرد نهایت سعی خود را می کنند که کشور اشغال شده را هر چه بهتر بشناسند. اما تصویر عمومی مشخصا بدتر است . این همان حساسیت فرهنگی نیروهای مسلح است که با برافراشتن پرچم آمریکا برفراز مجسمه صدام در میدان فردوس این پیام کاملا مشخص را فرستاد که صحبت نه از آزادی بلکه اشغال است. حساسیت فرهنگی باز هم خود را در نوشتن قانون اساسی عراق بدست یک پروفسور دانشگاه نیویورک که هیچگاه در عراق نبوده نشان داد و یا در طراحی پرچم جدید به تقلید از پرچم اسرائیل (هر دو این طرح ها با خشم عمومی بدور افکنده شدند). این همان نیروی مسلح است که در آوریل به بمباران مسجد سمارای در فلوجه پرداخت و در اوت به مرقد علی آسیب رساند.

   Butler می گوید او نه با ملی گرایان عراقی بلکه جهاد گرایان خارجی که از کشتن آمریکاییان لذت می برند طرف است و برای تکمیل این تصویر نقل قولی از تایم در باره «جهاد جدید»  می آورد. اما در مقاله ذکری از صدر، نجف و ارتش مهدی نیست بلکه بر اقلیتی در مثلث سنی متمرکز است. در مورد Butler می توان فرض را بر یک اشتباه نهاد اما وقتی همان اشتباه از کاخ سفید سرمی زند باید آن را یک استراتژی دانست، که می کوشد افراد معمولی را که در عراق می جنگند با شورشیان بعثی و سادیستی های القاعده همسنگ کند و به این ترتیب این واقعیت را نادیده بگیرد  که ارتش آمریکا اکنون رودرروی کسانی قرار گرفته که به ادعای آزادی آنها وارد عراق شد و نه بدان جهت که آنها با رای گیری مخالفند بلکه چون خواستار آنند.

   بگذریم!  Butlerمدعی است برای آن می جنگد که من در آزادی زندگی کنم؛ آزادی شکایت کردن و ناراضی بودن. آری! آزادی در اتاق عمل و یا مراسم تدفین در شهرک صدر بودن آنهم بعد از آنکه نیروهای آمریکایی ماموریت صلح خودرا انجام داده اند. اما من به او اطمینان می دهم که این راه هیچ جا را امن تر نمی کند؛ نه عراق و نه کشورش را.

No Comments

Comments are closed.

Share