تلاش اتحادیه اروپا برای یافتن جای پا در خلیج فارس
عیسی پهلوان، آرش برومند

22.08.2004

متاسفانه ضعف های اساسی دیپلماسی جمهوری اسلامی در دفاع از منافع ملی ایران و همچنین سیاست سرکوبگرانه و انحصارطلبانه جناح طالبانی حکومت اسلامی در داخل که از اعتبار و توان ایران در گستره جهانی می کاهد (زیرا حکومتی که تنها ١٠% رای مردم را داراست از توان چانه زنی در دفاع از منافع ملی برخوردار نیست) به سایر کشورهای ذینفع از جمله اتحادیه اروپا امکان باجگیری از ملت ایران را می دهد.

EU

   خلیج فارس از سده نوزدهم بخشی از حوزه نفوذ دولت انگلیس و پس از جنگ جهانی دوم حوزه نفوذ مشترک آمریکا و انگلیس بوده است. کشف و استخراج نفت در کشورهای حاشیه این خلیج و جزیره های آن بر اهمیت خلیج فارس در چند دهه اخیر بسی افزوده و آن را به یکی از مهمترین منطقه های استراتژيکی جهان بدل ساخته است. نزدیک به ٦٥% ذخیره نفتی جهان در این منطقه قرار دارد. نیاز روزافزون کشورهای صنعتی به انرژی و بویژه نفت، خلیج فارس را همچنان در کانون توجهات قدرت های بزرگ قرار خواهد داد. در برنامه انرژی دولت ایالات متحد آمریکا مصوب سال ٢٠٠١ آمده است: «کشورهای صادرکننده نفت واقع در خاور نزدیک همچنان برای ثبات تامین نفت جهان دارای اهمیت مرکزی هستند و … منطقه خلیج فارس بعنوان مرکزی ترین نقطه در سیاست انرژی ایالات متحد آمریکا باقی خواهد ماند».(١) علت اهمیت حیاتی منطقه خلیج فارس را فادل گایت (Fadel Gheit) متخصص سابق شرکت نفتی اکسون موبیل در اواخر سال ٢٠٠١ در یک سخنرانی برای سرمایه گذاران بزرگ آمریکایی چنین برشمرده است: «شیوه زندگی ما مستلزم مصرف 20 میلیون بشکه نفت در روز است که نیمی از آن باید وارد شود. ما شبیه بیماری هستیم که زندگی او وابسته به تزریق مداوم نفت است… اینجا مساله مرگ و زندگی در میان است».  (٢) اینجا براستی نیز مساله بر سر مرگ و زندگی است. آمارهای موجود بیانگر آنند که در سال ٢٠٠٣ روزانه در سراسر جهان بیش از ٧٩ میلیون بشکه نفت به مصرف رسیده است. جدول زیر شامل ١٠ کشور عمده مصرف کننده نفت در سال ٢٠٠٣ است. (٣)

کشور میزان مصرف روزانه به هزار بشکه
ایالات متحد آمریکا ٢٠٠٤٠
چین ٥٦٣٠
ژاپن ٥٤٠٠
روسیه ٢٦٨٠
آلمان ٢٦٤٠
هند ٢٢٩٠
کره جنوبی ٢٢٠٠
کانادا ٢١٧٠
برزیل ٢٠٩٠
فرانسه ٢٠٦٠

   وابستگی آلمان و فرانسه بمثابه نیروی محرک اتحادیه اروپا، چین، هند و ژاپن به نفت و گاز وارداتی حتی بیشتر از آمریکا است. ازینرو مناسبات با کشورهای خلیج فارس و تولید کنندگان نفت و گاز در سیاست های راهبردی و کوتاه مدت کشورهای پیشگفته از اهمیتی اساسی برخوردار است.

   اتحادیه اروپا که از اول ماه مه ٢٠٠٤ با پذیرش ١٠ عضو جدید به یک مجموعه ٤٥٠ میلیون نفری گسترش یافته است و تولید ناخالص ملی اش از آمریکا فراتر می رود (برغم ضعف نظامی و سیاسی در مقایسه با ایالات متحد) در گستره سیاست جهانی از وزن و اعتبار بیشتری برخوردار می شود و تمایل و علاقه به دخالت در مناسبات بین المللی و و در پیش گرفتن راهی جدا از آمریکا را هر روز بیش از پیش به نمایش می گذارد. این تمایل ها بر خلاف آنچه که اگون بار استراتژ آلمانی و یا رابرت کیگان نظریه پرداز آمریکایی می گویند نه در راستای تحقق صلح جاویدان کانتی بلکه نمایشی از جهان هابسی است.

   بیانیه مشترک اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس در روز ١٨ ماه مه را باید در چنین بستری تحلیل نمود. در این نشست مشترک ٢٥ وزیر خارجه اروپایی و وزیران خارجه عربستان سعودی، کویت، عمان، بحرین و معاونان وزارت خارجه قطر و امارات متحده عربی شرکت داشتند. در این بیانیه در مورد سه جزیره ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بر ضرورت دستیابی به راه حل مسالمت آمیز، مبتنی بر قوانین بین المللی و یا ارجاع پرونده به دادگاه بین المللی تاکید شده است.

   امارات متحده عربی که چند دهه ای از اعلام استقلالش نمی گذرد و بخش هایی از آن تا اواخر سده نوزدهم به ایران تعلق داشته است و بویژه در عربی بودن شارجه و راس الخیمه تردیدهای جدی وجود دارد با طرح دایمی مساله سه جزیره ایرانی در منطقه خلیج فارس ایجاد تنش می کند و کشورهای عربی هم هر از چند گاهی با طرح آن بر طبل های ناسیونالیسم عربی برای مصرف داخلی کشورهای شان می کوبند. سران اتحادیه عرب در آخرین نشست خود در ماه مه ٢٠٠٤ بار دیگر این موضوع را مطرح کردند. در بند ١٥ این بیانیه می خوانیم: «١٥- رهبران کشورهای عربی تایید مطلق خود را بر مالکیت ارضی و کامل امارات به جزایر سه گانه اعلام می دارند و جمهوری اسلامی را مجددا به پایان اشغال نظامی این جزایر دعوت می کنند». اگر برای رهبران کشورهای عربی طرح سیمای یک دشمن دیرینه برای افکار عمومی کشورهای شان که با دشواری های فراوان روبرو هستند و تاکید بر وحدت ناموجود عربی نقش عمده بازی می کند، ولی برای کشورهای بزرگ بویژه ایالات متحد و انگلستان از یکسو و اتحادیه اروپا از دیگر سو قرار داشتن این سه جزیره در دهانه تنگه هرمز، (آبراهی که بخش عمده نفت کشورهای خلیج فارس از آن عبور می کند) اولویت ویژه دارد. در مورد اهمیت استراتژیک این سه جزیره کافی است گفته شود که غرق شدن یک کشتی نفتکش اقیانوس پیما در این آبراه صدور نفت را برای مدت ها قطع خواهد کرد. اگر چه در کوتاه مدت اتحادیه اروپا توان جایگزینی استراتژیک بجای آمریکا را در منطقه خلیج فارس ندارد اما اقدامات تدارکاتی کنونی می تواند چشم اندازهای جالبی برای آینده اش دربر داشته باشد. افزون بر این از نظر اقتصادی اتحادیه اروپا با امتیاز دادن به امارات متحده عربی (البته به حساب ملت ایران) در جذب این کشورها با صدها میلیادر دلار درآمد نفتی به حوزه نفوذی اش هم بازار خوبی برای صدور کالا می یابد و هم برای اروپای متحد سرمایه گذارانی دست و پا می کند، که با توجه به وضعیت کنونی ایالات متحد جاهای مطمئن تری برای دلارهای نفتی شان می جویند. بدین ترتیب  اتحادیه اروپا می کوشد از طریق همصدایی با برخی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به بهای قربانی کردن منافع ملت ایران به یکی از حوزه های اصلی نفوذ ایالات متحد یعنی خلیج فارس گام بگذارد و از این خوان یغما سهم بیشتری بطلبد؛ کاری که درست یک ماه پس از آن در آمریکای لاتین انجام داد. اما آنچه که سیاست گذاران اتحادیه اروپا فراموش می کنند آنست که ملت ایران چنین دست اندازی هایی به منافعش را به آسانی از یاد نخواهد برد.

   متاسفانه ضعف های اساسی دیپلماسی جمهوری اسلامی در دفاع از منافع ملی ایران و همچنین سیاست سرکوبگرانه و انحصارطلبانه جناح طالبانی حکومت اسلامی در داخل که از اعتبار و توان ایران در گستره جهانی می کاهد (زیرا حکومتی که تنها ١٠% رای مردم را داراست از توان چانه زنی در دفاع از منافع ملی برخوردار نیست) به سایر کشورهای ذینفع از جمله اتحادیه اروپا امکان باجگیری از ملت ایران را می دهد.

   دیپلماسی جمهوری اسلامی با تئوری های من درآوردی مانند «تهران: ام القرای اسلامی»، «اتحاد جهان اسلامی با مرکزیت جمهوری اسلامی» (دست پخت برادران لاریجانی) و نیز با دمیدن بر عنصر افراط گرایی شیعی، شعارهای بیهوده ضد آمریکایی و تکیه بر بازدارندگی اتمی، گروه بزرگی از نیروهای افراطی عربی- سنی، اسراییلی و آمریکایی را علیه منافع ایران بسیج می کند. کار به جایی رسیده که بخشی از نمایندگان مجلس فرمایشی هفتم جایگاه مجلس شورا را با خیابان های اطراف دانشگاه تهران عوضی گرفته و در نخستین جلسه مجلس همچون دار و دسته «الله کرم» شعار مرگ بر آمریکا سر می دهند. با وجود چنین مجلس، نمایندگان و حکومتگرانی ایران واقعا به دشمن نیاز ندارد!

   از این اسفبارتر برخورد بسیاری از نیروهای مخالف در خارج از کشور با موضعگیری اتحادیه اروپا است. این نیروها که عمدتا منتظر بهانه ای هستند تا بنفع یا بر ضد رژیم جمهوری اسلامی و یا جناح هایی از آن موضع گیری کنند، از کنار چنین رویداد مهمی با سکوت گذشتند و نشان دادند که ما هنوز با درک اصولی از منافع ملی، که ورای محاسبات قدرت سیاسی این یا آن گروه است، تا چه حد فاصله داریم.

   در خبرها آمده بود، وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران روز چهارشنبه ١٩ ماه مه با فراخوانی سفیر ایرلند (ایرلند ریاست این دوره اتحادیه اروپا را بعهده دارد) اعتراض تهران را به موضع اتحادیه اروپا در مورد جزیره های سه گانه ایرانی تنب کوچک، بزرگ و ابوموسی به وی اعلام نمود. آشکار است که چنین اعتراض های صوری و رسمی هیچ گرهی از کار نخواهد گشود. بنظر ما برای جلوگیری از چنین دست اندازی هایی باید در ِ دیپلماسی در کشور ما بر پاشنه دیگری یعنی منافع ملی و نه منافع باندی و گروهی بچرخد. از جمله لازم است:

  1. برای از سرگیری روابط دیپلماتیک با ایالات متحده آمریکا بعنوان قدرت برتر نظامی و سیاسی منطقه خلیج فارس که نیروهای مسلح اش در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و در آب های آن حضور گسترده دارد، راه چاره اندیشید، و با شعارهای توخالی و بلاهت آمیز منافع ملی ایران را بر باد نداد.
  2. با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بویژه عربستان سعودی و کویت بر پایه پیوندهای منطقه ای راه های تفاهم و همکاری جستجو کرد و در صورت امکان همراه با عراق وارد این شورا شد و از نظریه های ضد ملی ام القرا و اتحاد اسلامی دست برداشت.
  3. با ژرفش هر چه بیشتر مناسبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میان کشورهای عضو سازمان «اکو» (سازمان همکاری اقتصادی متشکل از ١٠ کشور از جمله ایران، پاکستان، ترکیه، افغانستان و کشورهای آسیای میانه) با جمعیتی حدود ٣٥٠ میلیون نفر که از نظر جغرافیایی با موقعیتی بی بدیل میان چین، هند، روسیه و اتحادیه اروپا قرار دارد و با آمریکا و انگلیس هم بعنوان قدرت های برتر دریایی جهان بنوعی هم مرز است، نیرویی را به سپهر تضادمند سیاست جهانی در شرایط کنونی وارد کرد تا بتوان منافع ملی و منطقه ای ایران را ژرف تر تامین نمود.
  4. با رعایت حقوق بشر، تامین آزادی ها و حقوق دمکراتیک و ایجاد یک دولت حقوقی عرفی پیش شرط های معقول کشورهای دیگر را برای برقراری مناسبات نزدیک تر دیپلماتیک فراهم ساخت.


  1. Nationale Energiepolitik – Bericht der Arbeitsgruppe Entwicklung für Nationale Energiepolitik, Kapitel 8, Mai 2001

رجوع کنید به مقاله نفت و بحران عراق از نشریه ماهانه گرین پیس، مارس ٢٠٠٣ ترجمه ل. سمینو مندرج در پایگاه اینترنتی نگرش http://www.negaresh.de

  1. The Guardian, 23. Januar 2003 (منبع بالا)

٣. «منبع جنگ»، نشریه آلمانی اشپیگل، شماره ٢٢، ٢٤ مه ٢٠٠٤، ص ١٠٩

No Comments

Comments are closed.

Share