به مناسبت اول مهرماه و آغاز سال تحصیلی 85 – 86
و روز جهانی کودک در 16 مهرماه
حسین الاهی در گفتگویی با نگرش

30.09.2006


عرصه های عقب ماندگی 
در كشورمان آنقدر گوناگون است و كمبود ها و نياز ها آنقدر زياد و متنوع می باشند كه جا برای هر آنكس كه مايل به انجام كاری باشد و ايده اي داشته باشد، وجود دارد. فقط بايد آستين ها را بالا زد و به كاری مفيد اقدام كرد. وقتی گروه های اجتماعی اروپا با استفاده از کمک های کوچک به ایجاد امکانات آموزشی برای کودکان افغانستان اقدام می کنند، چرا ما برای کودکان جامعه خودمان و افغانستان نکنیم؟ ما هر زمان که کوشش های خود را داوطلبانه و یا برنامه ریزی شده در جهت پیشرفت آغاز کنیم، مدتی تاخیر داشته ایم. حد اقل بین100 سال تا 200 سال.

Mehr

بر آن شدیم پیرامون مشخصات و امکانات آموزشی ارایه شده در مجموعه کمک آموزشیواژه نامه های مصور چند زبانه برای کودکان و نو جوانان و ميزان استقبال خانواده ها از کتاب های منتشر شده با مولف مجموعه آقای حسین الهی گفت و شنودی داشته باشيم. بخشی از اين گفت و گوی طولانی را در زير می خوانيد. تاکید ها از آقای الاهی می باشد.

  آقای الهی سال جدید تحصیلی در راه است و این روزها والدین و کودکان و نوجوانان و جوانان همه حواسشان جمع دفتر و کتاب و مدرسه می باشد. اگر مایلید گفتگویی پیرامون مشخصات کتاب های مجموعه واژه نامه ها که نشر یافته اند و میزان استقبال خانواده ها و برنامه اتان برای سال تحصیلی جدید داشته باشیم.

 الاهی:     با تشکر از پیشنهادتان مایلم ابتدا به کودکان „سال اولی“ کشورمان در هر کجای این جهان پهناور تحصیل را آغاز می کنند از راه دور تبریک بگویم و برای تک تک ایشان آرزوی سلامتی و موفقیت بکنم. امید که همه کودکان ایرانی که به سن آموزش منظم دبستانی رسیده اند، امکان آنرا بیابند که در پشت میزهای دبستانی به نشینند و بیاموزند و در خیابان ها نمانند و یا مجبور به کار نباشند. زیرا جای این گروه کلاس درس و کارشان آموختن می باشد.

     همچنین مایلم پیشاپیش روز جهانی کودک در 16 مهرماه را که در راه است، به همه کودکان و نوجوانان کشورمان در هر کجا که می باشند، تبریک بگویم و برایشان در مسابقه بزرگ و دایمی: „بهتر و عمیقتر آموختن“ که مسابقه ایی است سخت و پیچیده و تاثیر گذار بر آینده آنان، آرزوی موفقیت کنم.

آقای الاهی، لطفا كمی از زندگی خودتان بگوييد تا خوانندگان مجله باشما آشنا شوند.

الاهی: من سال 1326 در تهران در يك خانواده آذربايجانی ساكن تهران متولد شدم. آموزش ابتدايی را در شرق تهران در دبستانی بنام خامنه ايی پور آغاز كردم و پايان نامه متوسطه را در سال 1346 در رشته رياضی با شركت در امتحانات متفرقه استان تهران دريافت كردم و سال ها بعد به دانشگاه علم صنعت ايران در رشته الكتروتكنيك راه يافتم.

دوره الكترونيك عمومی را در شركت فليپس گذرانده ام. دوره های مربیگری آموزش حرفه ایی و مدیریت صنعتی را در تهران گذرانده ام و در شغل های گوناگونی از جمله مربی آموزش حرفه ايی در تهران بكار اشتغال داشتم.

  آيا قبلا نيز كتاب هايی منتشر كرده ايد؟

 الاهی: بله كتاب های كمك آموزشی در رشته الكترونيك و الكتروتكنيك و درسنامه های الکترونیک و الکترو تکنیک برای جوانان ….

 – چند سال است كه روی اين واژه نامه ها كار می كنيد؟

الاهی: حدود 18 سال است كه به كار روی اين واژه نامه ها روی آورده ام.

 – چرا واژه نامه؟  چرا برای كودكان؟ چرا مصور؟ رشته تحصیلی شما که برق بوده است و قاعدتا بایستی در این رشته کار می کردید!

چه شد كه به نوشتن و اصولا به تاليف كتاب روی آورديد؟ محرک شما در کار نوشتن  چه بوده است؟

الاهی: قبل از پاسخ به این پرسش ها بايستی به موضوعی كه به دوران نوجوانی من باز می گردد،  اشاره اي كوتاه بكنم که در عین حال پاسخ کوتاهی هم به بخش دوم پرسش شماست.

           اميد كه از حد امكانات مجله نگرش و حوصله خوانندگان خارج نباشد.

خیر! چرا کوتاه؟ دانستنش به خوانندگان ما کمک می کند تا تصویر روشنی از عامل و محرک اصلی بدست آورند که موجب انجام چنین کار پر درد سری شده است.

 الاهی: چنین به نظر می رسد که امکانی برای گریز نیست بنابر این کوتاه به آن اشاره می کنم.

در سال های نو جوانی به همراه چند خانواده برای ديدار خانواده اي به روستايی در آذربايجان رفتم كه خان های آنجا تنی چند از افراد فاميل آن خانواده را بدليل مبارزه در راه تامين حقوق صنفی دهقانان و تامين امكان تحصيل و بهداشت پس از شكنجه های فراوان زنده زنده به چاه انداخته بودند و رويشان را با خاك پوشانده بودند تا موجب عبرت ديگران شود! …

در يكی از آن روز ها با بزرگسالان كنار جويباری نشسته بوديم كه آب را برای آبياری مزارع و مراتع می برد. من ضمن گوش دادن به گفت و گويی كه ميان بزرگسالان در گرفته بود كار سخت و طاقت فرسای كودكان آن روستا در آن روزهای گرم تابستانی را نظاره می كردم.

از آن گفتگو نقشی كم رنگ اما هميشگی در خاطرم باقی ماند که محرک من برای پدید آوردن کتاب های کمک آموزشی بوده است. کتاب هایی که نو آموزان بدون کمک آموزگار هم بتوانند از آنها استفاده کنند و بیاموزند.

موضوع گفت و گو چه بود كه هنوز در خاطره اتان مانده است؟

 الاهی: اگر حوصله و وقت شنيدن آنرا داشته باشيد، بخشی از آنرا برايتان نقل خواهم كرد. شايد ذكر محتوای قسمتی از اين گفتگو در اين جا، افرادی را كه با انتشار اين مجموعه غير دوستانه برخورد می كنند، كمی آسوده خاطر سازد، و اجازه دهند از اين طريق كودكان منطقه های دور افتاده كشورمان نيز بتوانند همچون فرزندان آنان، خود را با زبان خارجی،  اگر چه در سطحی مقدماتی،  آشنا سازند.

به يقين كودكان شهر های دور افتاده كشورمان كه نه اينتر نت دارند و نه پولش را، و نه كلاس های خصوصی زبان آموزی در دسترس آنان است،  امكان مالی و شانس فراگيری در مدارس اروپا و آمريكا را نيز ندارند، جای كودكان اين بدخواهان را در آینده ضمن رقابت شغلی نخواهند گرفت و عرصه را بر آنان تنـگ نخواهند كرد.

 – از سخنان شما چنين بر می آيد كه كس يا كسانی احساس تنگی جا كرده اند؟ آيا برداشتم صحيح است؟

الاهی: بله! علتش بر همه ما روشن است. اما بر خلاف تصور های کودکانه  آنان هدف از پديد آوردن و نشر اين مجموعه نه تنگ کردن جا برای فرزندان آنان بلکه ايجاد امكان كوچكی برای گسترش سواد آموزی از طريق خود آموزی برای آن دسته از كودكان و نوجوانان كشور است كه از مزايای زندگی در بزرگشهر ها برخوردار نمی باشند.

با انتشار اين كتاب ها جای كسی نيز تنگ نخواهد شد! نه امروز و نه فردا. عرصه های عقب ماندگیدر كشورمان آنقدر گوناگون است و كمبود ها و نياز ها آنقدر زياد و متنوع می باشند كه جا برای هر آنكس كه مايل به انجام كاری باشد و ايده اي داشته باشد، وجود دارد. فقط بايد آستين ها را بالا زد و به كاری مفيد اقدام كرد. وقتی گروه های اجتماعی اروپا با استفاده از کمک های کوچک به ایجاد امکانات آموزشی برای کودکان افغانستان اقدام می کنند، چرا ما برای کودکان جامعه خودمان و افغانستان نکنیم؟ ما هر زمان که کوشش های خود را داوطلبانه و یا برنامه ریزی شده در جهت پیشرفت آغاز کنیم، مدتی تاخیر داشته ایم. حد اقل بین100 سال تا 200 سال.

مصرف کالا، از هر نوعش دلیل پیشرفت نیست!

آن خاطره اتان را برای خوانندگان ما شرح دهيد؟ جالب است كه تجربيات و مشاهدات نوجوانی كسی چنين بر زندگی امروزی او تاتْير بگذارند و او را دهه های دراز همراهی كنند و او را به كاری نو و پر درد سر مشغول نمايند. آنهم در اینجا که انواع امکانات برای سرگرمی های دلچسب وجود دارد و در دسترس همگان است.

الاهی: بـخـشـی از آن گـفـتـگو و تـرجـمه فـارسی آنرا – آنقدر که یادم مانده است –  برايتان نقل می كنم،  شما و برخی از خواننده های مجله نگرش کم و بیش با زبان آذری آشنایی هایی دارید:

  بـوُ كنَـدين اوُ شا قلاری ….*

اين بچه های روستا خواندن و نوشتن را نمی دانند، هنوز هم مدرسه ندارند. اگر پول داشتيم برايشان يك مدرسه می ساختيم. حيف كه پول نداريم. بايد برای آنها كتاب بخريم و بفرستيم.(1)

     تكـجَـه كيتاب، نه دَردَه ….*

كتاب به تنهايی چه فايده ايی دارد؟ عزيز، فايده ندارد. چه كسی خواندن و نوشتن را به آنان ياد خواهد داد. كتاب كه به تنهايی فايده ندارد. راه ديگری بايد پيدا كنيم. (2)

 چِيتاب چی اوُلسا،  اُولار …*

ç كتاب كه باشد آنها می توانند از اين و آن به پرسند و ياد به گيرند. شوق خواندن و نوشتن پيدا می كنند. (3)

 يوخ! مَدرسَه سيز كی …. *

ç نـه! بدون مدرسه نمی شود! عزيز. برای آن هم كه پول نداريم. خانـه اين خان ها بسوزد كه برای آن ها مدرسه نمی سازند. اسم مدرسه كه می آيد جان آنان هم در می آيد. (4)

 اَجَر چی،  مَنيم اوشاقليق …*

ç اگر يك مكتب خانه متْل سال های كودكی من درست كنند، آنوقت اين بچه های ده هم می توانند شعر های فردوسی و نظامی و حافظ و سعدی را بخوانند و كيف كنند. اكنون چه كسی برای آنان كوراوغلی را خواهد خواند؟ (5)

  آخی،  مَچتَب خانا دا دَهَ بير  نَفر …*

ç آخر در مكتب خانه هم يك كسی باید درس بدهد. آموزگار لازم است. (6)

  مَنيم اوُرَيم بُو اوُشاقلار را ….*

ç من دلم برای اين بچه ها می سوزد.  اگر خواندن و نوشتن را ياد نگيرند،  قادر نخواهند شد كه روزنامه ها را بخوانند. نادان آمده اند ونادان هم باقی می مانند تا زير كار سخت اربابی بميرند. (7)

  سنين حق اُون  ….*

ç حق داري!  پول نداريم كه برايشان مدرسه بسازيم، اما آنقدر پول داريم كه برايشان كتاب بخريم و بفرستيم. شايد از دوستان مان تابستان يكی بيايد و برای آنان كلاس بگذارد…. (8)

 * * *

چندی بعد كتاب ها و قلم و كاغذ برای كودكان فرستاده شدند؛ اميرارسلان، كور اوغلی،  گلستان، حافظ، شاهنامه ، نظامی، عبید و  … قرآن و مفاتح و الجنان و هر آنچه كه می شد از ميدان های „فوزيه“ و „توپخانه“ آن زمان از بساط های كتاب فروشی كنار خيابان خريد.

 گذر من ديگر هرگز بدانجا نيافتاد!  ديگران بار باسواد كردن كودكان آن روستا را بشانه كشيدند تا آن کودکان در شب های سرد زمستانی سال های آینده آرش را بخوانند و بعدها هم به حال حسن کچل و ماهی های کله شق و کنجکاو بخندند و بیاندیشند.

* * *

اکنون چند دهه ديرتر، من به سهم خود با پدید آوردن و عرضه این کتاب ها به خواست و پیشنهاد آن زنان و مردانی پاسخ می دهم که امروزه در میان ما نیستند، اما مشگل زمانه آنان به گونه ای دیگر؛ به صورت کودکان کار و کودکان خیابانی، دختر و پسر!  آنهم در تمام شهرهای ایران محروم از آموزش و محروم از یک زندگی انسانی حداقلی، همچنان پیش روی ماست!

 من به وسيله اين كتاب ها می كوشم امكانی ارزان برای با سواد كردن آن دسته از كودكان ايرانی فراهم سازم كه به كلاس های درس زبان دسترسی ندارند تا زبان های گوناگون را فرا گيرند و علاوه بر فردوسی و نظامی، سعدی و شاملو و کسرایی و شهریار؛ اشعار هاينه ، شيلر، بايرون …  و شاعران بزرگ عرب را نيز بتوانند بخوانند و لذت ببرند و اين سخن را بـاور كنند كه:

„هـنـر نـزد جهانيان اسـت و آنـهم فـراوان!

آن زمان ما پـول نداشيـم كه بـرايـشـان مـدرسه بـسـازيـم و بـرايـشان آموزگار تـهـيـه بـه بينيم(منظورم از „ما“ آن زنان و مردانی است که همراهشان رفته بودم و می خواستند بچه های آن روستا هم با سواد شوند و برخی از آنان در طول زندگیشان تمام فکرشان به امر آموزش و پرورش کودکان ایران معطوف بود).  امـروز هـم پول نـداريـم!  امـا مـدرسـه را كـه می تـوانـيـم با استفاده از روش های جديد آموزشی و بـوسيـله كـتـاب هـای كمك آمـوزشـی ارزان بـه خانه هايـشـان بـه بـريـم!

امسال نیز همچون سال های گذشته، بسیاری از کودکان کشور بدلیل فقر و اجبار به کار و تامین مالی خود و خانواده هایشان از حضور در کلاس درس محروم مانده اند و در حسرت حضور در محیط آموزشی و در حسرت آموختن در جمع سایر کودکان، شب ها و روز ها پنهان و آشکار، می گریند.گریه آنان را ما نمی بینیم، اما آیا از آن بیخبر هستیم؟ یا می خواهیم خود را بیخبر نشان دهیم؟

اگر این سخن را آگاهانه پذیرفته ایم که  آموختن حـق هـمه انـسـان هاست! نه فقط حق بزرگشهر نشينان و خانواده های مرفه! باید بکوشیم امکانات آموزشی را متناسب با توانمان برای همه در عمل نیز فراهم سازیم و به کشف استعدادهای نهفته در میان کودکان محروم کشورمان هم کمک کنیم.

شعار توخالی و سخن نگاری های زیبا و ادیبانه و گاها انقلابی که برای کودکان مناطق محروم کشورمان نان و آب و آموزش نمی شود!

       منظورتان آنست كه این كتاب ها برای كودكان روستا ها و شهرهای کوچک داخل كشور تاليف شده اند؟

 الاهی:   خير! كودكان ایرانی مقيم شهرهای كوچك اروپا و آمريكا نيز همانقدر از دسترسی به كلاس آموزش زبان فارسی محروم می باشند كه كودكان شهر های كوچك و روستايی ايران از دسترسی به كلاس آموزش زبان انگليسی و يا آلمانی محرومند.

هر گروهی در يك رشته جايگاه كوچكشهر نشين و روستا نشين را دارد. توان مالی متفاوت خانواده ها نيز امكان راهيابی به كلاس های آموزش زبان را به همه كودكان نمی دهد. در همین شهر برلین که یکی از شهر های بزرگ جهان است، بسیاری از کودکان ایرانی بدلایل گوناگون امکان شرکت در کلاس های فارسی و انگلیسی فوق برنامه را ندارند.

بنابراين به جرات می توان گفت كه صرفنظر از توان مالی و محل سكونت خانواده ها، اين كتاب ها قابل استفاده همه كودكان و نوجوانان ايرانی در داخل و خارج كشور می باشند. در هر کجا که هستند!

از سوی ديگر بسياری از بزرگسالان كه برای ديدار اقوام خود بخارج سفر می كنند و مايلند با نوه ها و نتيجه های خود ارتباط برقرار كنند به فراگيری تعدادی واژه به زبان های انگليسی و آلمانی نيازمندند.

  کتاب هایی که اخیرا پس از مدت ها تاخیر اجازه پخش دریافت کردند، در چه زمینه هایی می باشند؟

 الاهی: کتاب اول در باره شیوه حرف نویسی و آوا نویسی می باشد و کتاب دوم در باره ابزار شناسیاست. کتاب های ساده ای می باشند که بیشتر به کار بزرگسالان می آیند تا کودکان. اما همانطور که می دانید آشنایی با یک موضوع جدید روندی است طولانی مدت که مراحل گوناگونی دارد. ابتدا بایستی بزرگسالان خود را با آن موضوع ها آشنا سازند سپس قادر خواهند شد که به نو جوانان خود کمک کنند.

آموزش زبان مانند آموزش ویلون و پیانو می باشد، هر چه زود تر آغاز شود بهتر است. کودکان را به مرور زمان با پیچیدگی های زبان ها می توان آشنا ساخت و بر آنها مسلط نمود.

بسيار خوب! حالا اگر موافقید كمی در باره مشخصه های اين مجموعه كمك آموزشی و جوانب گوناگون در تالیف آنها برايمان توضيح بدهيد؟

در آستانه سال جدید تحصیلی هستیم و گفت و گو در باره چنین موضوع هایی مورد توجه خانواده ها قرار خواهد گرفت.

الاهی: بله حق با شماست توضيح خواهم داد،  زيرا بدون آشنايی خانواده ها با اين جوانب، رو آوری آنان به بهره گيری از اين نوع ابزار های كمك آموزشی صورت نخواهد گرفت.

بسياری از ايرانيان ساكن اروپا بدليل همين نا آشنايی اگر چه كودكانی در سنين كودكستانی و دبستانی داشته و یا دارند،  از وجود چنين كتاب هايی اصولا خبر ندارند تا از آنها بهره گيرند. برخی اصولا گذرشان به كتابخانه ها و كتابفروشی ها نمی افتد.

به اتاق های كودكان اينان سری بزنيد تا خودتان ببينيد!

و اما در باره مشخصه های اين مجموعه :

1 –  اين مجموعه در عـرصـه آموزش و پـرورش كودكان و نوجوانان ايران به نوبه خود كاريست جديد

طبيعی است كه از يكسو ضـعـف هايی داشته باشد و از سوی ديگر برخی از مصرف كننده های تحصيل كرده ما را پسند نيافتد؛ زيرا اينان به چند دلیل قادر نیستند، فرق ميان كالای مصرفی و مرجعی را با كالای آموزشی و كمك آموزشی از هم تميز دهند:

از يكسو پديد آوردن اين نوع كتاب ها در كشور ما راهی كوبيده شده و رايج نيست كه براحتی بتوان آنرا پذيرفت و به آن گام گذاشت، اين را همه اهل فن می دانند.

از سوی ديگربرخی تحصيل كرده های جهان سوم شهامت تاييد آن چيزی را دارند كه خود از آموزگارانشان فرا گرفته اند. آنان هر نوع تغيير و تحول در شيوه های آموزشی را رد می كنندزيرا با ميزان و نوع آشنايی های آنان شباهت ندارد و آنرا بازتاب نمی دهد.

 چنين عكس العملی را همه ما در حينراهنمايی و متوسطه كردن سيستم آموزشی كشور در گذشته شاهد بوده ايم.

اينان حد اكثر مشابه يكی از بازيگران رمان „روزی به درازای يك قرن „  اثر چنگيز آيتماتف نويسنده قرقيزی موضع گيری می كنند؛ انسان هايی كه آيتماتف آنها را مانكورت های عصر جديدمی نامد. انسان هايی كه به جز آنچه كه به آنان در مدرسه و دانشگاه گفته شده است، باور ندارند و عمل نمی كنند و از هر نوع نو آوری گريزانند و هراس دارند و آنرا رد می كنند.

 احتمالا يكی از علت های شكست اتحاد شوروی در مسابقه با جهان غرب نيز همين مانكورت شدن برخی از تحصيل كرده های آنجا بوده است كه در محل تصميم گيری قرار گرفتند و از بكار گيری ايده های نو مبتكرين آن جامعه خود داری ورزيدند و مانع بهره گيری جامعه از آن ايده ها و اختراع ها گرديدند و با تقسیم جامعه به خودی و نا خودی از پذیرش نظرات اصلاحی و نو آوری رقیبان و مخالفان درجازنی جلوگیری کردند و سیستم را آچمز کردند.

2- انتخاب واژه ها و طراحی و انتخاب محل تصوير

عموما به پيشنهاد پديد آرند (مولف) بر اساس استعداد هنری و توان زيبايی شناسی طراحان و با كمك مربيان آموزشی شاغل در شركت نشر انجام می پذيرد.

نقش ذایقه مصرف كننده ها نيز بايستی با كمك گروه های ويژه بازاريابی و روانشناسی مصرف شناخته و بكار گرفته شود.

اما تا زمانی كه چنين شرايطی برای توليد كتاب وجود ندارد، اين پديد آرنـد است كه برای همه اين امور به تنهايی تصمـيم مـی گيرد و عمل می كند. بهمين جهت ما ايرانيان طی قرون و اعصار به توليد فردی كتاب عادت كرده ايم و به پند و اندرز (بخوانيد ديكته كردن دوستانه) ديگران نيز تـن نداده ايم؛ چه اين پند و اندرزها از سر دلسوزی نا آگاهانه باشد؟ و چه از سر بدخواهی و نوكر صفتی باشد!

پـديـد آرنـدی (تالیف) كتاب حـق هـمه انـسان هاست! ايرانيان از اين حق خود عليرغم قرن ها تسلط فرمانروایان بی سواد و فرهنگ ستيز در عمل با نگارش كتاب های كوناگون حتی در حال گريز از دست گزمه های آن فرمانروایان فرهنگ ستیز دفاع كرده اند! شما اگر به زندگی ابن سینا مراجعه کنید این واقعیت را خواهید دید!

تمرد از آن پند و اندرزهای باز دارنده كه در افراد كم تجربه ترديد و دلسردی ايجاد خواهند كرد و بسهم خود مانع هرگونه نوآوری می گردند، نيز از ويژگی های ما ايرانيان است.  گاهی برای آن قيمت گزاف پرداخته ايم. اما يكی از راز های بقای فرهنگی ما طی قرن ها تاخت و تاز جهان گشايان رنگارنگ در همين نكته نهفته است.

3–  نكته مهمی كه در نشر كتاب بايد به آن توجه داشت آنست كه:

در پـديـد آوردن كتاب ؛ تصميم گيرنده اصلی در باره موضوع و محتوا و شكل كتاب و چگونگی عرضه آن به بازار كتاب، پـديـد آرند (مولف) ايـرانـی و احتمالا ناشر ايرانی است.

در تـرجـمـه كـتاب ؛ برعكس تصميم گيـرنـده اصـلی در باره محتوا و شكل كتاب پـديـد آرند (مولف) و نـاشر و یا موسسه سفارش دهنده خـارجی می باشند.

 زيـرا مـدت هـا قـبـل از آنكه مـتـرجـم (خود و يا یکی از دوستانش) اصـولا „كـتــاب اصـلـی“ موضوع ترجمه را بطور اتفـاقی در بازار كتاب داخلی و يا خارجی ببيند واحتمالا بخرد و خود يكی دو بار بخواند و متوجه اهميت موضوع برای ترجمه بشود و آنرا ترجمه كند،  پديد آرنـد و ناشر خارجیتـصـمـيـم خود در باره محتوا و چگونگی عرضه آن به خريداران در بازار كتاب را به اجرا در آورده اند و شايد هزاران جلد از آنرا نيز در كشور خود و در جهان فروخته باشند.

تعدادی از آن کتاب ها اصولا بنا به سفارش موسسات مطالعه و تحقیقات استراتژیک وابسته به ارگان های گوناگون سیاسی و اقتصادی و امنیتی کشور های پیشرفته صنعتی برای آشنایی با روحیات ملل مصرف کننده نگارش می یابند که بعدا برای رد گم کردن و برای گمراه کردن خوانندگان در کشورهای مصرف کننده بصورت مستقل نیز منتشر می گردند تا بعنوان کتاب مستقل به شستشوی مغزی مردم مصرف کننده جهان کمک بیشتری کنند.

مـتـرجـم  با كار خود كالای عرضه شده از سوی پديد آرنـد، ناشر و موسسه سفارش دهنده سیاسی یا اقتصادی و امنیتی خارجی را که برای جامعه خودشان تهیه شده است و با سطح پیشرفت آن جوامع انطباق نسبی دارد،  برای مصرف كننده داخلی ما  قـابـل مصـرف می سازد.

مصرف کننده هایی که عموما با شرایط آن جوامع آشنایی کامل ندارند و دخیره مفاهیم دقیق شده آنان محدود است و این یکی از دلایل بد فهمی مقولات اجتماعی و سیاسی و حتی فنی در کشور های وارد کننده و مصرف کننده کالای فکری می باشد.

علاوه بر این ترجمه صرف مقاله ها و کتاب ها بدون درگیری با محتوا و شکل طرح موضوع های طرح شده به تنبلی ذهنی و برخورد غیر خلاق مصرف کننده ها منجر خواهد شد. به همین جهت پس از سال ها ترجمه و مصرف هنوز هم تقریبا هیچ مترجم جهان سومی قادر نیست شخصا مقاله و یا کتابی پژوهشی در باره موضوع های مشابه به نویسد.

اين دو كالا (منظورم تالیف و ترجمه می باشد)، يك فرق اساسی با يكديگر دارند و نبايد آنها را با هم يكسان دانست!

زیرا خارجيان نمی توانند مانع توليد و مصرف اولی به شوند در حاليكه برای توليد و مصرف دومی ما به اجازه آنان احتياج  داريم. امروز شايد خير،  اما فردا كه به قرارداد جهانی کپی رایت پيوستيم و یا ما را مجبور به پذیرش آن کردند، چه؟ آنگاه که مجبور شدیم برای مزه مزه کردن کالاهای فکری تولید کنندگان خارجی، حق و سهم فکر کردن را به آنان بدهیم و بعبارت دیگر مالیات مصرف کردن کالای قکری آنان را به پردازیم چه؟

اين را بايد صريح همین امروز به نوجوانان كشور گفت تا بكوشند كه روی پای خود بايستند.

   چرا برخی از ايرانيان تـرجمه را ترجيح می دهند و تبليغ می كنند و حمایت می کنند؟ و مولفان ما را از رشد باز می دارند؟ اين به نفع كيست؟

 الاهی: نمی دانم چرا اين روحيه وجود دارد. آنچه كه من طی چهار دهه اخير شاهد آنم، نشان می دهد كه از ناشر تا مصرف كننده، از دوست تا دشمن پدید آرندگان ما را بنوعی خفه می كنند. شايد موضوع حق  پدید آرندی و حق نشر در آن نقشی داشته باشد. هرچه هست به نفع جامعه امروزی و فردایی ايران نيست. این نکته ایست که باید به صراحت در باره آن سخن گفت.

از سوی دیگر یک نکته برای من کاملا روشن است و آن اینکه حاکمان ما طی صد سال اخیر به هر وسیله که شده مانع اینکار شده اند تا مردم ما را از حق اندیشیدن و نوشتن و منتشر کردن محروم سازند.

ترجمه مغز ها را تنبل می کند و در تقسیم کار بین المللی، نقش اندیشیدن و تحقیق و پدید آوری را به دیگران می سپارد و نقش مصرف کردن را برای ما پیش روی می گذارد. کسانی که خود را فقط روی ترجمه متمرکز می سازند، کم کم توان خود را در تحقیق و تحلیل فاکت ها از دست می دهند. به همین جهت ما اگر چه چند دهه تجربه ترجمه در کشورمان در رشته های گوناگون سیاسی، ادبی و اجتماعی داشته ایم، اما مترجمین ما از بوجود آوردن نمونه های معادل مولفان و محققان خارجی عاجز مانده اند.

شما به نسبت تعداد كارهای تاليفی و ترجمه اي در بازار كتاب طی سال های اخیر خوب بنگريد! و از خود به پرسید که چرا پس از 70 سال ترجمه و نشر کتاب، این نسبت تغییر جدی نکرده است؟

 برخی از اين مخالفان كه در شعار آزادی انديشه را قبول دارند، همينكه از میان مردم خودمان یک صاحب فكر و ايده اي آنرا منتشر می كند، شروع می كنند او را چنان زمين بكوبند كه كس ديگری از میان جامعه خودمان جرات نكند به فكر و ايده خود جامه عمل به پوشاند و فقط به ترجمه آثار دیگران به پردازد.

انديشه و ايده اي كه فقط در مغز شما جای خوش كرده باشد و نشر نيابد كه آزاد نيست. در عمل آن انديشه و ايده زندانی است و محل زندان هم مغز شماست! پیش از حق آزادی انديشه بايد حق آزادی نشر انديشه را پذيرفت و تبليغ كرد. والا انديشه اي كه در مغز شما جا خوش كرده باشد، به كسی نه آسيب می رساند و نه سود.

آزادی اندیشه را در قانون اساسی همه نظام های دیکتاتوری پدیرفته و نوشته اند. اما اجرایش با زندان و شکنجه همراه است. این پدیده حتی در اتحاد شوروی و اروپای شرقی نیز وجود داشت. اگر چه قرار بود در آنجا ها آزادی اندیشه تضمین شده به اجرا در آید.

در اروپای غربی این نقش را ناشران به عهده دارند. در اینجا هیچ ناشری حاضر نمی شود روی کتابی که موضوعش ممکن است مانع فروش شود، سرمایه گذاری کند و از این طریق مانع نشر گسترده اندیشه ای می شود که برایش سود نمی آورد.

اما در اینجا حد اقل یک امکان شخصی برای صاحب اندیشه، متکی به قانون اساسی، وجود دارد تا اندیشه خود را نشر دهد. شما به راحتی می توانید کتابتان را به ثبت دهید و منتشر کنید. در کشور ما چنین امکانی نه در گذشته وجود داشته و نه امروز وجود دارد.

 برخی از ایرانیان هنوز فرق اساسی ميان آزادی انديشه و آزادی بيان انديشه و آزادی نشر انديشه را متوجه نشده اند. شعار آزادی اندیشه و آزادی بیان اندیشه ناقص است.

آزادی نشر اندیشه است که اهمیت دارد. شما اگر اندیشه اتان را در جمع دوستان و فامیل بیان دارید به جامعه منتقل نمی شود و جامعه نمی تواند آنرا سبک و سنگین کند و از آن سود ببرد. کسی هم مانع آن نیست!

اما نشر اندیشه از طریق نشر کتاب و روزنامه را جلو می گیرند و دایم آنها را توقیف می کنند و به مقوا تبدیل می کنند و نویسندگان را کتک می زنند و ناشران را به زندان می اندازند و گاها هم به آنان لطف می کنند و از شکنجه رها می کنند و می کشند تا شکنجه را مدت طولانی تری تحمل نکنند.

در اینجا لطف کرده و جایزه می دهند و در جهان سوم لطف کرده و می کشند.

   حتی پس از سال ها اقامت در اروپا نیز چنین موضع گیری ارتجاعی در مورد آزادی نشر اندیشه وجود دارد؟ و خود را در اینجا هم نشان می دهد؟

الاهی:      بله! متاسفانه حتی پس از سال ها اقامت در اينجا! علتش هم دقیق تعریف نکردن مفاهیم است.

يك دوست خانوادگی داشتیم كه گذرش در دهه بیست و سی به دباغ خانه رژيم شاه افتاده بود و در آنجا دک و دنده اش را درست و حسابی خرد کرده بودند تا دیگر قطعه تاتری ساده برای اجرا در سندیکاها ننویسد (توجه دارید که درست در همان دوران، در هند فیلم نامه ها و قطعات تاتری ساده تهیه می شد که با کمک سینما و تاتر مردم عقب نگهداشته شده به توسط استعمار گران انگلیسی را با الفبا آشنا سازند. فیلم های راج کاپور و دیگران را که بخاطر دارید؟ خیر شما جوانتر از آن هستید که این چیز ها را دیده و یا بخاطر داشته باشید.)

این دوست در دیدارهای خانوادگی به عنوان طنز و نمایش تکراری که بزرگترها را می خنداند، ضمن نشانه گرفتن انگشت نشانه اش رو بسوی جمع کودکان و نو جوانان با خنده به ما پند و اندرز می داد و می گفت:

هی بچه ها هر شغلی كه می خواهيد پيشه كنيد، از وزارت تا دلالی و کلاهبرداری! هيچ كس با شما كاری نخواهد داشت و مزاحمتان نخواهد شد! اما به نوشتن نپردازيد!  زيرا از یارو و گزمه های بی سوادش گرفته تا لات و لوت های بی سواد توی محله اتان مدعی شما می شوند.

همشون فكر می كنند شما با نوشتن در باره چیزی به حريم خصوصی آنان تجاوز كرده ايد!

 ما آنوقت نمی فهمیدیم به حریم خصوصی یارو و گزمه هایش تجاوز کردن یعنی چه؟ فقط چون بزرگترها با کمی تلخی می خندیدند، متوجه می شدیم که ما نباید زیاد بخندیم. امروز پس از گذشت سال ها بايد اذعان كنم كه او حق داشت و درست می گفت. امروزه حتی لات و لوت های باسواد هم فکر می کنند که شما با نوشتن و ارایه کالای فکری به حریم خصوصی آنان تجاوز کرده اید.

 چه راه حلی برای تغيير اين روحيه منفی وجود دارد؟

 الاهی: به نظر من باید ابتدا آن نيروی ابليسی را شناخت كه خواهان در جا زدن ماست! و دانست كه اين نيروی ابليسی در كجای روح و ذهن اينان لانه كرده است؟ و چرا در آنجا لانه كرده است كه از كار خود پديد آورده مردمان كشورمان شاد كه نمی شوند،  هيچ! دچار دل درد هم می شوند؟ و سنگ پرانی نيز می كنند؟ کتک هم می زنند؟ مشگل روانی اين دسته از مردمان ما را چگونه می توان درمان كرد؟

اينان چه مشگل روانی دارند كه پديد آرندگان ايرانی را متجاوز به حريم خصوصی خود تلقی می كنند؟ ما باید به علت یابی روی بیاوریم و از معلول کوبی که رسم شده است و آسانترین کار است دست به کشیم. زیرا در اینصورت مانند گذشته فقط به شعار دهی بسنده خواهیم کرد.

باید تحقیق کرد و نشان داد:

–  چه نیرویی می کوشد بخش فعال فکری جامعه ما را از اندیشیدن به علل و ریشه یابی باز دارد و بیشتر آنرا بسوی معلول کوبی سوق دهد.

–  منافع کدام طبقه اجتماعی در پشت این رفتار مخفی شده است تا بدینوسیله آنرا مصون دارند.

–  علت یابی به چه طبقه ای کمک می کند و معلول کوبی به نفع کدام طبقه اجتماعی است.

خواندن، انديشيدن، تحقیق کردن، منتشر کردن، كاركردن و رشد كردن در همه عرصه ها حق همه انسان هاست! چرا برخی مانع آن می شوند؟ با ممانعتشان می خواهند به چه کسانی و به کدام طبقه اجتماعی کمک کنند و چه کسانی را با استفاده از نا آگاهی شان می خواهند تحت تسلط خود نگه دارند و مورد سو استفاده قرار دهند؟

 بگذريم! برگردیم سر موضوع مشخصه های مجموعه مورد گفتگویمان!

 4- اين مجموعه حاصل كار فـردی است.

اینجانب کوشیده ام تا كتاب ها ارزان بدست همه كودكان و نوجوانان ايرانی برسند و مسـوليت همه اشكالات آن هم بعهده اينجانب است. طبيعی است كه ضعف هايی در اينجا و آنجای كار ارايه شده وجود داشته باشد. آيندگان راه رفته را ادامه داده و گسترش خواهند بخشيد.

ايران ما اكنون يك جمعيت 30 مليونی نيروی كار جوان دارد كه تشنه آموختن و بكار بستن آموخته های خود در كار و  زندگی می باشند. چاره ديگری ندارند،  زيرا در آينده از پول نفت چيز زيادی به آنان نخواهد رسيد.  زیرا فروش تسلیحات را هم چنان به ما تحمیل خواهند کرد همچنان که در جنگی عراق علیه ایران تحمیل کردند.

اما با توجه به ضریب رشد جمعیت کشور، زمانی كه كودكان امروزی جامعه ایران به بازار كار گام گذارند،  جمعيت كشور ما  احتمالا از مرز صد مليون هم خواهد گذشت. از ميان آنان به يقين كسانی نيز به اين عرصه گام خواهند گذاشت.

ممکن است در آن زمان برخی از ما دیگر زنده نباشیم اما این اتفاق خواهد افتاد.

 5- كار فردی هرگز جای كار گروهی را در اين زمينه ها نمی گيرد.

بديهی است كه عـقـل و فـكـر و اسـتـعـداد و تـوان هـنـری يك گروه بيشتر از يك فـرد است. اما آگاهی داشتن از اين نكته بديهی به مفهوم آن نيست كه ما بجای كوشش برای نشر كتاب های آموزشی خود پديد آورده امان، در انتظار ظهور شرايط مناسب برای توليد كتاب هايی بمانيم كه با كار گروهی احتمالا بدون نقص و زيبا پديد آورده خواهند شد.

در آن صورت نسل امروزی در اقصا نقاط كشورمان با اين وعده سر خـرمـن چـه بـايـد بـه كـنـد؟

نسل ما باندازه كافی برای ظهور شرايط مناسب نشر كتاب های كمك آموزشی خوب برای كودكان و نوجوانان انتظار كشيده است. نسل ما و نسل های بعدی نيز، نتوانسته اند هرگز كتاب هايی در همين سطح داشته باشند. بهتراز آن پيشكش وعده دهندگان بدخواه!

بايد اين احساس حقارت و ناتوانی را كه طی دو قرن اخير، نوكران و گزمه های استعمار به مردم منطقه باورانده اند، آگاهانه و با کار عملی از مغز ها زدود. ما بايد بكوشيم كه به توليد ملی در عرصه پديد آرندن كتاب در همه عرصه ها دست يابيم و سنت ایرانی ابو سينا و رازی و فردوسی و سعدی و شهريار … را در نگارش و پديد آرندی كتاب، در هر وضعیت، را در كشور مان زنده نگه داريم و از نو آوری نيز هراسی نداشته باشيم. ما برای استفاده از حـق پـديـد آرنـدی كتاب كه جزيی از حقوق انسانی ماست به اجازه كسی نياز نداريم! نه به اجازه دوستان و نه به اجازه دشمنان!

 اما قبل هر چيز بايد جستجو كنيم و به بينيم چرا از يك ملت كتاب پديد آرند و تاثير گذار بر سطح علمی و فرهنگی امپراتوری اسلامی و منطقه طی قرن ها به ملتی مصرف كننده در همه عرصه ها نزول كرده ايم. آيا فرمانروایان بی كفايت و بی سواد و نویسنده كش نقش اصلی را داشته اند و يا عامل های ديگری نيز دخيل بوده اند؟

 دست روی دست گذاردن و در انتظار ظهور شرايط مناسب برای توليد ملی كتاب بی نقص و باكيفيت بالا نشستن، چای نوشيدن و تـخـطـﺋـه كار ديگران هیچ کس را تا به امروز به جايی نرسانده و نخواهد رساند و حاصلی جز وقت كشی فردی و ملی نخواهد داشت.

 خوشبختانه طی دهه گذشته تعداد پدید آورندگان کتاب در زمینه های گوناگون رشد یافته است.

انتشار بیشمار عنوان های جديد در سال گذشته، نشانه عدم پذيرش پند و اندرز های نا آگاهانه و يا بد خواهانه و باز دارنده تسليم شدگان به سرنوشت قبلا تعیین شده از سوی پیشرفته گان جهان می باشد. به همين جهت علی رغم همه مشگلات موجود اگر اتفاقی نيافتد، پديد آرنـدی و چـاپ اين مجـموعه با هدف كمك به كودكان و نـوجـوانان ايـرانـی و افـغـانی از طريق در دسترس قرار دادن كتاب هايی با قيمت مناسب و ارزان جهت ايجاد امكانی همگانی برای دستيابی به زبان آموزی به روش  خود آموزی ادامـه خواهد يـافت! زیرا ما برای استفاده از حق كمك به رشد سطح دانش و فن آوری در میان کودکان و نو جوانانمان به اجازه كسی نياز نداريم.

عصری که برای ملل جهان سوم در آنسوی قاره ها و دریاها تصمیم می گرفتند، گدشته است.

  عكس العمل های منفی در مقابل انتشار كتاب ها در همه جا چنين بود و يا گروه كوچكی را شامل می شود؟

 الاهی: خوشبختانه خير! فقط گروه كوچكی را در بر می گيرد. بسياری از ايرانيان عكس العمل بسیار خوبی از خود. نشان دادند. كتاب ها در داخل و خارج كشور جای خود را در ميان خانواده ها باز كرده اند.

شــما به يـقـيـن تـوجه داريد كه ميان خـريـد و صرف قــرمـه سـبـزی بـا خـريـد و استفاده از كتاب اختلاف بنيادين وجود دارد. بويژه كتاب های كمك آموزشی و يا مرجعی.

خريد و مصرف قرمه سبزی چيزی غريزی است. برای خوردن آن نيازی به آموزش قبلی مصرف كنندگان نيست. از خوردن آن آدم با سواد همانقدر لذت می برد كه آدم بيسواد لذت می برد. اما تهيه و مصرف كتاب به آموزش نياز دارد. برای فرد آموزش نديده كوهی از كتاب های نويسندگان برجسته بی ارزش تر از آن می نمايد كه به خود زحمت نظاره كردن به آنها را بدهد. چه بماند كه بداخل آنها نظری بيافكند.

به همین جهت برای تولید و خرید قرمه سبزی بیشتر تبلیغ می شود و امکانات بیشتری فراهم می آید تا برای تولید و خرید کتاب!

اروپاییان این مشگل را به گونه دیگری حل کرده اند و آن پایین نگه داشتن مالیات تولید و فروش کتاب است. بعنوان نمونه در آلمان و سویس و اتریش مالیات خرید و فروش کتاب 7 در صد می باشد تا ارزان بدست همه مردم برسد. این است راز بقا و پیشرفت دانشی این جوامع!

   می توانيد كمی در باره جنبه های مثبت و منفی اين عكس العمل ها صبحت كنيد،  شايد مفيد باشد. حداقل ديگران را در مقابل منفی بافی های باز دارنده بدخواهان مصون خواهد ساخت.

الاهی: بله حق با شماست. از ذكر جنبه های  مثبت می گذريم. اما ذكر برخی از منفی بافی ها همانطور كه گفتيد برای مصون كردن ديگران لازم است. زيرا اين منفی بافی ها و موضع گيری های كودكانه گاها بسيار مضحك می شدند و بد نيست كمی در باره آنها سخن گفته شود.

پس از انتشار كتاب شماره سی و يك  از اين مجموعه که تا کنون نظیرش در کشور ما حتی بصورت ترجمه هم وجود نداشته و ندارد، برخی از مصرف كننده های تحصيل كرده ساكن اروپا، به آن از دو جهت برخورد غير عادی كردند:

گروهی چنان برخورد كردند كه گويا نشر  كتاب هايی از اين نوع،  جا را برای فرزندان اينان كه در اروپا تحصيل می كنند، در آينده تنگ تر خواهد كرد و بر تعداد رقيبان شغلی آنان خواهد افزود!؟ و غير مستقيم خواهان آن بودند كه چنين امكانی در سطح كشور پديد آورده نشود والا رقيبان داخلی كودكان ايرانی پرورش يافته در اروپا در آينده جايی برای اينان در عرصه های گوناگون باقی نخواهند گذاشت!

اين گروه همان برخورد نژاد پرستانه و رقابتی جامعه اروپا و آمريكا را با خارجی ها بازتاب می دادند. اينان آدم را ياد آن شعر معروف مولوی می انداختند كه می گويد:

اسب تازی را گر به بندی پيش خر

رنگشان همگون نگردد ، طبعشان یکسان شود

گروهی ديگر نيز چنان برخورد كردند كه گويا اينجانب با پدید آرندن و نشر اين كتاب ها به حريم خصوصی آنان تجاوز كرده ام که بدون اجازه اینان به پدیدآرندی کتاب پرداخته ام. اينان بقول آن فيلسوف بزرك آلمانی عكس برگردان كمدی آن مجموعه انسان هايی هستند كه در تمام تاريخ معاصر نشر كتاب در ايران فقط از طريق تصحيح كار بزرگان زيسته اند و برای خود نان و آبی دست و پا كرده اند. اما هيچ يك از آنان اثری هم پای آن بزرگان پيش روی خوانندگان ايرانی نگذارده اند.

اما ما برای استفاده از حق انديشيدن و كار كردن و رشد كردن به اجازه كسی از جمله این گروه از ایرانیان نياز نداريم! زیرا اینان تولید ملی در عرصه کتاب را لازم نمی بینند و بشتر مایلند مردم را با عظمت طلبی کاذب بدنبال نخود سیاه بفرستند و سر آنان را چند قرن دیگر نیز با آثار بزرگان شعر و ادب ایرانی سرگرم کنند.

آن گره اول حد اقل به خود کمی زحمت داده و چيزی را تصحيح كرده و منتشر نموده اند، اما اينان كه اينجانب با آنان مواجه شده ام در تمام عمر درازشان حتی يك مقاله ساده در باره خيار چنبر نيز ننوشته اند. اگرچه اكثرا تحصيل كرده می باشند و مدرك دانشگاهی خود را به گردنشان آويخته اند و در كافه ها جولان می دهند تا با آن موجب ترس و وحشت ديگران شوند.

 برخی ديگر اگرچه سال ها ساكن اروپا می باشند اما هنوز هم نمی دانند كه مشخصه های واژه نـامـه هـای مـرجـعی مورد استفاده و مصرف بزرگسالان با مشخصه های واژه نـامـه هـای کمک  آمـوزشـی برای استفاده و مصرف در كار آموزش كودكان و نوجوانان فرق اساسی دارند.

  گروه اول و دوم را بايد با بد خواهی هايش تنها گذارد. اما گروه سوم را بايد آگاه كرد تا امكان آموزش زبان فارسی را برای كودكانشان  فراهم آورند و به رشد آنان كه رشد جامعه را نيز بهمراه خواهد داشت،  بسهم خود كمك كنند و حداقل به خواندن مقالات ساده توانا شوند.

الاهی: بله حق با شماست! موافقم. اين تنها راه است. اگر همينطور پيش رود نويسندگان و خوانندگان امروزی مقالات فارسی موجود در اينترنت با هم پير می شوند و نسل شان حد اقل در خارج از کشور منقرض خواهد شد.

خوب حالا كه هردو نظر واحدی در باره گروه سوم داريم، لطفا توضيحی كوتاه در باره مشخصات واژه نامه های با كاربرد مرجعی و واژه نامه های با كار برد آموزشی و فرق ميان آن دو برای خوانندگان ما بدهيد تا موضوع روشن شود.

چنين توضيحاتی را آدم نمی تواند در يك كتاب درسی جستجو كند و بيابد. در مدارس ما هم كه در اين باره چيزی گفته نمی شود!

 الاهی: بله حق با شماست، حتما!  بقول قديمی ها : كار را كه كرد؟  آنكه تمام كرد! حالا كه شروع كرديم به اين مبحث هم خواهيم پرداخت. ببينيد:

1- واژه نـامـه  مـرجـعی در مواقع نياز فوری بكار گرفته می شود

زيرا برای  رفع نياز به آگاهی و دسترسی سريع به معنی واژه ايی  بومی و يا خارجی مورد استفاده قرار می گيرد. طبيعی است كه بسته به نوع متن های مورد مطالعه نوع واژه نامه های مورد نياز نيز فرق می كنند. در اين نوع از مصرف و مراجعه به واژه نامه ها بعنوان مرجع، هر چه واژه نامه مورد استفاده  تعداد واژه هايش بيشتر  و پر حجم تر باشد،  احتمالا نياز مصرف كننده را سريعتر و در يك بار مراجعه برآورده خواهد ساخت.

 بعنوان مثال:

 فردی متنی را در زمينه اقتصاد می خواند و معنای واژه ايی را در آن متوجه نمی شود بنابراين به واژه نامه ويژه رشته اقتصاد  مراجعه می كند. واژه نامه عادی اگرچه پرحجم احتمالاپاسخگوی او نخواهد بود.

  چرا احتمالا؟  شما روی اين واژه “ احتمالا“ زياد تاكيد می كنيد!

 الاهی:  ببينيد! عصر مطلق گرايی گذشته است. در جهانی كه با اين سرعت چيز های نو و لاجرم واژه های نو و مفاهيم نو بوجود می آورد،  هيچ واژه نامه ايی در همين لحظه ايی كه ما گفت و گو می كنيم نمی تواند مدعی در برگيری همه آنها باشد. زيرا حد اقل از زمان آماده چاپ شدنش تا امروز 3  ماه گذشته است و اصطلاح  „فرهنگ جامع“ حرف بی پايه ايی است.

  سه ماه ؟  فكر می كردم حد اقل يكسال طول می كشد تا يك واژه نامه 2000 صفحه ايی در اروپا ، ژاپن و آمريكا چاپ و عرضه شود.

 الاهی:  خير اين زمان مربوط به جهان سوم است. اگرچه دستگاه های مدرن چاپ و امكانات مدرن طراحی و صحافی در اختيارشان هست اما 2 تا 3 سال و گاهی 4 سال طول می كشد. گاهی هم کتاب سر زا می رود. برای همین تغییر جزیی در شیوه نگارش برخی از واژه ها در سال گذشته برخی از واژه نامه های آلمانی زبان دو تا سه بار تجدید چاپ شده اند در حالی که در کشور ما هر تجدید چاپی حد اقل یکسال و بیشتر طول می کشد.

2– واژه نامه های زياد واژه به كار كودكان  و نوجوانان نمی آيند.

زيرا مانند خريدن و هديه دادن پلوور نمره 56 به يك كودك است كه به تن بچه 10 ساله بزرگ است و اگر به تن كند در آن گم خواهد شد و به زمين خواهد افتاد.

از سوی ديگر، كودك 10 ساله قادر نيست دوچرخه نمره  28 سوار شود و ركاب بزند. اگر برايش يك دوچرخه 28 بخريد و بعنوان هديه تولد 8 سالگی اش به او اهدا كنيد،  به شما می خندد و انگشتش را به پيشانی اش می كوبد.  زيرا او نيز می داند كه اين دوچرخه تا زمانی كه او قادر به استفاده از آن گردد، كهنه و پوسيده شده است.

 3- واژه نامه های قـطور و زيـاد واژه بـا مـصرف مـرجـعی مـصور و يـا غـير مـصور

را نمی توان برای مرحله آغازين آموزش بكار گرفت. زيرا اصولا كسی اين نوع واژه نامه ها را روی ميز باز نمی كند و در مقابل آن نمی نشيند تا واژه های آنرا از الف تا ی  و يا A   تا  Z   مانند جدول های لگاريتم و جدول ضرب از حفظ كند.

نـه كـودكـان و نـه بـزرگـسـالان! هيچ يك!

 4- واژه نـامـه هـای كـمك آموزشی كـم واژه و يـا زيـاد واژه مـصـور موضوعی و يا الفبايی

ميدان مجازی و محيطی زندگی كودكان را گسترش می دهند. در اين نـوع واژه نـامه ها رونـد استفادهبرعكس واژه نامه های يك زبانه و يا دوزبانه و  پر حجم برای استفاده مـرجـعی بزرگسالان است.

 5- از نـظـر سـاخـتـاری

آنها را بايد به مـوضـوع هـای گـونـاگـون تقسيم كرد. آنها را می توان با و يا بی نظم الفبايی پديد آورد. زيرا برای كودكان مهم نيست كه كدام واژه را ابتدا فرا بگيرند.

مهم آنست كه طراحی كتاب كـنـجـكـاوی آنـان را بـرانـگـيـزد.

 6- کودكان و نوجوانان متن های پيچيده تخصصی را مطالعه  نمی كنند

كه با واژه ناشناخته اي روبرو گردند و آنرا از واژه نامه استخراج كنند بلكه از طـريـق واژه نـامـه هـای كـمـك آموزشی با چيز های گوناگونی آشنا می شوند كه گاها در محيط زندگی عادی خود هرگز آنرا نخواهند ديد.

 به عنوان مثال:

كودكان روستا های ابـرقـو هيچگاه شير و يا پلنگ را در محيط خود نخواهند ديد. زيرا در آنجا باغ وحش هم وجود ندارد. اما در يك كتاب كمك آموزشی در همان دوران كودكی با شكل و شمايل اين جانوران آشنا خواهند شد و قادر می شوند كه آنها را صحيح نام ببرند.

اين كودكان در دنيای واقعی نيز قادر خواهند شد كه اين جانوران را مثلا از سگ محله اشان تميز دهند و اگر گرگی را در محيط سكونت خود مشاهده كردند،  بسرعت فرار كنند.

 7-  تـعـداد  واژه ها

در ابتدای كار آموزش نقش زيادی برای كودكان بازی نمی كند اما با رشد آنها می توان بر تعداد واژه ها افزود.

 8- شيوه طرح و روش آموزش واژه ها و موضوع ها

عاملی است كه واژه نامه ايی را برای كودكان و نوجوانان دلپسند می سازد و آنان از مطالعه آن لذت می برند و استقبال می كنند و يا رد می كنند.

 9- تجديد چاپ واژه نامه های كمك آموزشی

در گرو خصوصيت های فوق می باشد که نقش روان شناسانه و بازار يابانه را بازی می كنند و همين عامل هايند كه تجديد چاپ كتابی را ايجاب خواهند كرد و يا آنرا از بازار مصرف بدور خواهند انداخت. بنابراين لازم نيست كه كس و يا كسانی شب و روز خود را سياه كنند و برای بدور انداختن كتاب كمك آموزشی از بازار مصرف به خود زحمت بدهند و خود را خسته كنند.

 بزرگان و متفکرین ما گفته اند که “در بيابان لنگ كفش كهنه نيز نعمتی است بزرگ!” اين موضوع را همه اهل سفر از طريق بيابان های برهوت تجربه كرده اند و می دانند! به همين جهت پخته گان باقی مانده توصيه می كنند كه “ آن كـسان بجای خسته کردن خود، بايد انرژی شان را در راه توليد كالای بهتر برای مصرف پير و جوان كشور بكار گيرند و مفيد واقع شوند و به سهم خود به پيشرفت جامعه كمك رسانند تا ملت باقی مانده در آینده قادر شود گلیم خویش را از آب بیرون بکشد“ .

 اين مجموعه كاری است ماندگار. نه تنها كودكان و نوجوانان بلکه بزرگسالان ما نیز خواهند توانست از آن بهره بگیرند و خود را با موضوع های گوناگون آشنا سازند.

 الاهی: برگ سبزی است تحفه درويش كه به كودكان امروز و فردای ايران پيشكش می شود. اميدوارم كه مفيد واقع شود.

  حالا می توانيد در باره كتاب های زير چاپ خودتان هم نكاتی را مطرح كنيد؟

 الاهی: چاپ اول کتاب واژه نامه مصور موضوعی (31) که در آستانه 83 اجازه پخش گرفته بود،  خوشبختانه اواخر سال 83 در بازار کتاب نایاب گردید، که نشانه استقبال خانواده ها می باشد.

 ویراست دوم آن کتاب در اردیبهشت سال 84 برای طی مراحل ثبت و اجازه نشر به ناشر تحویل داده شد. ویراست دوم کتاب با 576 صفحه منتشر خواهد شد. به ویراست دوم مبحث جدیدی در باره ساختمان ماده افزوده شده است.

 الاهی: کتاب “ ما با الفبا آشنا می شویم (3) „ فارسی – انگلیسی / انگلیسی – فارسی در 240 صفحه برای کمک به آموزش تلفظ و نگارش واژه ها به نو آموزان ایرانی اجازه نشر دریافت کرده است و در انتطار تامین مالی برای مراحل چاپ است.

 الاهی: پوستر های ششگانه “ ما با الفبا و رقم ها و عدد ها آشنا می شویم (1،2،3،4،5،6  – 2  „بزبان های فارسی، انگلیسی و آلمانی همراه با آوانویسی و با ساختار ویژه نیز در انتظار اجازه نشر می باشند

  اين كتاب ها تنها برای كودكان و نو جوانان نيستند، بزرگسالانی هم كه با اين موضوع ها آشنايی ندارند، خواهند توانست از آنها بهره گيرند.

چرا عنوان ها را محدود به کودکان و نو جوانان کرده اید؟

 الاهی: حق با شماست. معلوم می شود عنوان كتاب ها شما را گمراه نكرده است. هدف را برای كودكان و نوجوانان كشور بايد بالا تر انتخاب كرد و از اين طريق آنان را به سطح كودكان و نوجوانان کشور های پیشرفته صنعتی رساند.

بزرگسالان و ساير علاقمندان نيز می توانند از اين كتاب ها و پوسترها بعنوان يك ابزار كمك آموزشی برای گسترش بخشيدن به دانسته های خود بهره گيرند.

در کتاب ها و پوستر های زیر چاپ، عنوان „برای کودکان و نوجوانان“ را با عنوان : „برای نو آموزان“ جانشین کرده ام تا همه نو آموزان را در بر گیرد و مشگل ما را با عنوان قبلی بر طرف نماید.

بعنوان مثال:

بزرگسالی كه نمی داند به پيچ گوشتی در انگليسی و يا آلمانی چه می گويند ، می تواند با مراجعه به كتاب ابزار شناسی با انواع پيچ گوشتی ها آشنا شود.

فرض كنيد بزرگسالی برای كار در يك واحد صنعتی كه در اثر سرمايه گذاری خارجی بوجود آمده،  بكار اشتغال می يابد.  اين بزرگسال هم بايد بياموزد. جوان ایرانی مقیم خارج هم می تواند از این کتاب ها به هنگام کار آموزی بهره گیرد.

در حقيقت به هنگام آموختن هر موضوع جدیدی همه مانند آن کودک و نوجوان می باشند. پسنو آموز اند.

 ممکن است برای خوانندگان ما بگویید كه شما بعنوان يك مولف (یا بر اساس معادل گذاری شما: پدید آرند)، پس از تحمل سال های سخت تاليف و ايام انتظار برای كسب اجازه چاپ و بالاخره پس از انتشار كتاب كدام روز و لحظات خوشی را نيز تجربه كرده ايد؟

 الاهی: عليرغم به درازا كشيده شدن گفت و گوی مان، حالا كه اين پرسش را مطرح كرديد، اجازه بدهيد يك خاطره ايی را برايتان تعريف كنم تا شما هم كمی همراه من و سایر دوستانم بخنديد.

  بله شرح دهيد،  جالب است خوانندگان ما بدانند كه اهل قلم از چه چیزی اصولا شاد می شوند؟ از نشر کتاب که کسی صاحب ثروت نمی شود! تازه باید یک چیزی هم از جیب گذاشت!

در جهان سوم برای ثروتمند شدن، بقول آن تاتر نویس زنده یاد! بایستی یا وزیر شد و یا دلال! از تولید و بویژه تولید کتاب و روزنامه که آدم ثروتمند نمی شود. فقط پرونده اش قطور تر و تعداد سال های زندانش افزایش می یابند و دنده ها و دندان هایش خرد و خاکه شیر می شوند.

 الاهی: بسيار خوب! پس گوش کنید!

روز پس از انتشار كتاب الفبا، صبح كه از خواب برخاستم اگر چه از زور پادرد می لنگيدم  اما اوقاتم خوب بود، شب قبل دوستی از ايران تلفنی خبر داده بود كه كتاب به بازار روانه شده است. خستگی ها، نگرانی ها و ماه ها انتظار كه بقول یک ضرب المثل آلمانی „به قيمت اعصاب انسان تمام می شوند“،  همگی طبق گفته یک فيلسوف بزرگ آلمانی، شبانه „دود شده و به هوا رفته بودند“.

پس از صرف صبحانه تازه برای کار روی كتاب جديدم آماده می شدم که دوستی ساكن غرب آلمان زنگ زد. او كه خودش خبر انتشار كتاب را از ايران دريافت كرده بود و به سهم خود بسيار خوشحال بود، با هيجانی بيش از هيجان خودم خبر پخش كتاب را داد و تبريك گفت.

 تنها آن كسانی كه با موضوع چاپ كتاب در ايران در گير بوده اند و يا در گير می باشند می دانند كه چاپ كتاب از فاصله تقریبا  5000 كيلومتری چه جنگ اعصابی را در پی دارد. كسی كه خود در اين معركه داخل نشده باشد نمی تواند درك كند كه انتشار كتاب در ايران ديروز و امروز يعنی چه؟ بهمين جهت دوستم می خواست اولين كسی باشد كه انتشار كتابم را تبريك می گويد ( از اين دست ايرانيان نيز زياد داريم و بهمين جهت زير تاخت و تازهای يونانی، عربی و مغولی و تركی  از بين نرفتيم).

ما پای تلفن در باره انتشار آن كتاب و كتاب های ديگری كه در دست انتشار است با يكديگر گپ طولانی زديم. ضمن گفت و گو تقریبا همین پرسش را مطرح کرد و پرسید :

  حالا چه احساسی داری؟ خوشحالی ! نيست؟

 – من بلافاصله ياد مصاحبه ایی افتادم كه خبر نگار يك روزنامه مترقی يونانی با اوناسيس پس از مرگ پسرش سال ها پیش انجام داده بود!

 با خنده به دوستم گفتم:

— بر عكس اوناسيس و امثال او ،  احساس بسيار خوبی،  يك دنيا شادی و اميد و آرزو های خوب، خوب برای كودكان و نوجوانان ایرانی و افغانی.

او كه خود از كتاب خوانان قهار است و همواره در جريان تازه های كتاب قرار دارد،  با شنيدن نام اوناسيس كمی شگفت زده شده بود، پرسيد:

  مگر اوناسيس در آن مصاحبه چه گفته بود؟ اوناسيس هم كتاب نوشته است! نشنيده بودم.

 – گفتم خير! و سپس محتوای آن مصاحبه را با نقل به معـنـا آنقدر که یادم مانده است، برای او شرح دادم و اضافه كردم كه بر عكس اوناسيس  من با سرمايه كلانم، با ميليون ها واژه و جمله ايی كه در عمرم از كودكی تا به امروز ضمن مطالعه و تحصيل و كار آشنا شده ام و برخی از آنها را در زوايای حافظه ام جمع آوری كرده ام، اكنون مدرسه ايی كوچك،  “آموزشگاهی با كلاس های سـيـار”  برای كودكان و نوجوانان پراكنده كشورم در جهان بوجود آورده ام  تا در هر شرايطی كه به خواهند و به توانند يك درسی را از آن بردارند و خود را با آن آشنا سازند و بياموزند؛ در هر كجا كه هستند! در خانه،  در مدرسه، در سفر،  در ميهمانی ها و ….

ديدن،  شنيدن،  خواندن ، پرسيدن، آموختن، انديشيدن، سخن گفتن، نوشتن  و منتشر كردن حق همه انسان هاست! اما برای تحقق اش باید امکانات بوجود آورد. با شعار خالی نمی شود به آن جامه عمل پوشاند. هرکس در هرکجا که هست،  بایستی بکوشد امکانی برای تامین عملی این حق بوجود بیاورد و آنرا در دسترس دیگران قرار دهد.

اینهم سهم من!

کتاب کمک آموزشی مصور و یا غیر مصور یکی از این امکانات است که آموزش را به شکل خود آموزی امکان پدیر می سازد تا نوآموزان بتوانند بخوانند و بنویسند.

برای كودكان ايرانی خارج از كشور زبان فارسی موضوع خود آموزی است و برای كودكان ايرانی داخل کشور زبان های انگليسی و آلمانی موضوع خود آموزی است. بدخواهان اينرا خوب می فهمند و سنگ اندازی می كنند و نادانان اين موضوع را نمی دانند و سنگ اندازی می كنند

بهره گيری از „حق آموختن و آزادی تضمين شده برای آموختن در هركجا برای همه، كوچك و بزرگ،  فارغ از وضع و موقع طبقاتی آنها“  به همت و ميزان شعور و پشتكار خود آنان و خانواده هايشان بستگی دارد. اگر ابزار كمك آموزشی در دسترس فردی قرار داشته باشد،  كسی نمی تواند مانع خود آموزی او شود،  جز تنبلی و راحت طلبی و احتمالا نادانی او و خانواده اش.

 اگر كودكان و نوجوانان ما از اين حق و آزادی و امکان آموختن به روش خود آموزی بهره بگيرند، شانس خود را برای يك زندگی بهتر افزايش خواهند داد كه مايه سرافرازی خود و خانواده هايشان و جامعه خواهند شد. به همين جهت احساس بسيار خوبی دارم و عليرغم همه گرفتاری های روزمره، بسيار شادم و برای مردم كشورم نيز آرزوی سلامتی و شادی و موفقيت می كنم.

 دوستم نيز بسیار خوشحال بود و ما خنديديم، طولانی مدت! بر مليون ها ثروت من! و ميلياردها ثروت اوناسيس! و اختلاف كاربرد عملی اشان! خنده های طولانی كه نشانه شادی واقعی ما بود! ما هر دو از دوران نو جوانی با کارهای سخت بزرگ شده ایم! با کارهای طاقت فرسا در تمام نقاط ایران و می دانیم که کودکان مناطق محروم ایران دیروز چه وضعیتی داشتند و هنوز هم دارند و اگر که به کمک آنان شتافته نشود! فردا هم خواهند داشت!

درد پايم را كه ناشی از فشردگی اعصاب سياتيك بود، فراموش كرده بودم! معلوم شد خنده واقعا برای سلامتی انسان مفيد است!

   اگر هنوز از آن مصاحبه چيزی بخاطر داريد؟ برای خوانندگان مجله نيز كوتاه تعريف كنيد. او يكی از اين به اصطلاح موفق های قرن بيستم بود كه تْروتی عظيم داشت. نماد موفقيت در دنيای نو „آمريكا“ بود.

  الاهی:بله حق با شماست! از او يك نماد موفقيت در قاره جديد ساخته بودند و برایش تبلیغ می کردند تانيروی كار تربيت شده جهان را بدون هزينه بسوی خود جذب كنند و بر جهان تسط يابند.

مغزشان خوب كار می كند. سرمایه گداری برای تربیت نیروی خلاق را جهان سومی ها انجام می دهند و بهره گیری را آنان می کنند و با تکیه بر دانش و ثروت جمع شده بی هزینه بر جهان حکم می رانند. حالا که برخی از نیروی تربیت شده اروپا را نیز جدب می کنند.

اگر مايليد تا آن حدی كه در ذهنم باقی مانده است با نقل به معنا برای شما نيز شرح دهم.

  بله جالب است بدانيم او در آن سنين بالا چه قضاوتی در باره زندگی خودش داشته است؟ در گذشته همواره نام او را شنيده ايم.

  الاهی:بسيار خوب!

موضوع از اين قرار بود كه پس از مرگ پسر اوناسيس – ثروتمند يونانی و صاحب بنگاه بزرگ كشترانی- در اثر حاثْه اي، يك خبر نگار يونانی با او مصاحبه اي طولانی انجام داد. موضوع مصاحبه مربوط به بیش از یک دهه قبل است. همه اش دقیق یادم نیست. بخشی از آن با نقل به معنا چنين است:

. آقای اوناسيس شما از كجا می آييد؟

 –  از يك روستای فقير يونانی نشين كه از سلطه سربازان ترك رنج می برد و هيچ امكانی نداشت؛ نه مدرسه و نه جاده و نه پزشگ!

او سپس چنين  ادامه داد:

–   والدين اش آنچه كه ذخيره داشتند به او دادند تا به سرزمين آمريكا برود. آنچه كه قاعدتا بايد بعد ها ارث به فرزندان متعدد آنان می رسيد.

. وقتی به آمريكا رسيديد چه كرديد؟

–   هر نوع كاری؛ از كفش واكس زنی تا حمالی. تا بالاخره اتفاقی ثروتـمند شدم.

– …

– …

 . از مرگ دخترتان چه مدت می گذرد؟

 –   چند سالی می شود.

 . اكنون كه پسرتان در اثر اين حادثه كشته شده است، چه كسی وارث ثروت کلان شما خواهد بود؟

 او غمگنانه پاسخ داد:

–   هيچ كس! هيچ كس! اداره ماليات های امريكا!

 .  با آن می توانند مقدار بيشتری جنگ افزار برای ايجاد و گسترش  جنگ در جهان بخرند و دیکتاتورها را سرپا نگه دارند!؟

–  بله احتمالا! به مردم كه نخواهند داد.

 .     آيا هرگز به آن روستای زادگاهتان سری زديد؟

 –   خير! خير! آنقدر مشغول پول در آوردن و خرج كردن و خوشگذراندن با زن ها و چيز های گرانقيمت بودم كه همه آنها را فراموش كردم.

 .  آيا با آن  ميليارد ها ثروتی كه داشتيد، مدرسه اي،  جاده اي،  بيمارستانی،  پـلی چيزی برای مردم زادگاه خود ساختيد؟ آيا خرج تحصيل كودكان فقير و بی سرپرست روستای زادگاهتان را متقبل شديد؟ آيا هيچ كار عام المنفعه اي كرده ايد؟

–   خير! خير! خير!

 .  پس با پول هايتان  چه كرديد؟ با آن ميلياردها چه كرديد؟

 –   برای زنان گرانقيمت هديه های گرانقيمت خريدم و بر روی كشتی هايم چند مدتی با آنها رقصيدم و نوشيدم. با زنان مشهوری مانند ژاكلين كندی  ازدواج كردم و آنها يكی پس از ديگری پولی دريافت كردند وطلاق گرفتند  و رفتند و زندگی ام همين طوری گذشت …

  …

  …

.  آن زنان زيبا و گرانقيمت چه شدند و به كجا رفتند ؟ اكنون كه پير شده ايد،  آيا سری به شما می زنند ؟ حالتان را می پرسند؟ يا خير؟

 –   خير بعضی ها پس از حادثه اخير از دور تلفنی ابراز همدردی كردند اما بسياری اصولا ديگر پيدايشان نشد.

 .     اكنون كه فرزندانتان كه وارثان اين ثروت هنكفت بودند، در گذشته اند و خودتان نيز چنين پير شده ايد. چه احساسی داريد؟

 –   هيچ!  هيچ احساسی!  احساس اندوه و پوچی!

   عجب سرنوشت غم انگيزی؟ عجب موضوعی را برای خاتمه گفت و گويمان انتخاب كرديد!خوب است انسان ها را بفكر فرو می برد تا از خود به پرسند كه با امكانات امروزی خود برای كودكان بی امكان كشور، فارغ از دعوا های سياسی چه كرده اند و چه می توانند بكنند و چه می توانسته اند بكنند و نكرده اند.

 الاهی: بله سرنوشت غم انگيزی است اگر كه بدان انسانی نگريسته شود. احساس پوچی و هيچی در پايان راه يك زندگی پر تلاطم! عليرغم توانايی های مالی كه می توانسته درد های بيشماری را از محيط زندگی هم روستاﺋيان او برطرف سازد  و بدليل غرق شدن در خود،  انجام نگرفته است.

اميدوارم كه همه ايرانيان با كار و كوشش خود شرايطی را فراهم سازند كه وقتی در مقابل پرسش هايی از اين قبيل قرار می گيرند، نگویند هیچ، هیچ احساسی ندارند! بلکه خندان و سرافراز بگويند كه كاری،  اگرچه بسيار كوچك برای كودكان سرزمينی كه از آن به اينجا پناه آورده اند،  انجام داده اند. بزرگی و كوچكی اش مهم نيست! مهم كاری مفيد است!

  – ما هم آرزو می کنیم

 الاهی: برايتان سلامتی و موفقيت و شادی آرزو می كنم و از اينكه وقت خودتان و امكان مجله را در اختيار من گذاشتيد بسيار متشكرم.


 پا نوشت:

 متن گفتگو بزبان آذری در پرسش سوم :

 1 –  بـوُ كنَـدين اوُ شا قلاری اوُخويُوب و يازماخ بيلميرلَر.  هَـنـيِـِز  دَهَ  اولارين مَدرسَه لرَی يَوخدِي. پولومُوز الُی دِيـی،  اوُلارا  بيـِر مَدرسَه تيكلدرديق. حِيی اف  چی  پوُلومُوز يُوخُدي! بـيـز جَـَرچ اوُلا را  چيتاب  آليپ،  يول ليا خ!

 2 –  تكـجَـه كيتاب، نه دَردَه دَير؟ فايداسی يُوختی، عزيز! كيم اولا را اُخوماق و يازماق اوُيروجَكدِي؟ تَكجَه چيتاب فايداسی يُوختي. آيری يُول جرَگ تاپاخ.

 3-  چِيتاب چی اوُلسا،  اُولار اِليَه بيلرَلرَ  بوُنان،  اوُنان سُوروشوپ اُويَره لرَر. يازيب و اوُخوماق شوگی اورك لرَيندَه يارانار.

 4-  يوخ ! مَدرسَه سيز كی اوُلماز،  عزير! اوُنا دا كی پوُلومُوز يُوخدي! بُو خانلارين اوولَری اوُت تُوتسُون! چی بُولارا مَدرسَه تيك ميل لَر. مَدرسَه نين آدی چـی جَلير،  اوُلارين جانلاری چيخير.

 5-  اَجَر چی،  مَنيم اوشاقليق دوره كِيندَهَ كيمِين،  بير مَجتَب خانا دا دوزتس لَر، بو اوشاقلار اوردا  فردوسی نين،  نيظامی نين،  حافيظ و سعدی نين،  شعِرلَرينـَن اوخُويُوب و كيف اِليرلرَ. اَلان  اُولارا  كـِيم كوُراوغلی ينی  اُوخيا جاق؟

 6-  آخی،  مَچتَب خانا دا دَهَ بير  نَفر جَرهَ  درَس  وِرَهَ.  دَرس وُرَن لازيم دُير!

 7-  مَنيم اوُرَيم بُو اوُشاقلار ا ا وُچون يانيِر. اَجَر چی اولار يازماق،  اوُخوماق اوُيرَشَ می اَلرَ ، اِليَه بيلمَزلَرَ  روزناما لَری اوُخيالار. يُـخسا،  نادان جَليِب لَر و نادان گالا جاخ لار تا چی بـُو آغير اربابين ايشين آلتيندا جان ورسين نر . ساوات لاری چی اُولسا،  اُوز حقی نين آلا يب بيلرَ لرَ.

8-  سنين حق اُون  وار! پوُلوموز يوُخ تا چی اولارا مَدرسه تيكك. آنجاق،  اوك قَـدَر  پولوُمُوز  وار چی اوُلا را  اِله چيتاب آليب يُولياخ. بَلچه دَهَ  اوُز دوُست لاريميز دَن بير نفَر يايدا گليب اوشاقلارا كِلاس آچدی ….

No Comments

Comments are closed.

Share