first page

بازگشت به صفحه پیش

حکم اعدام
از دید کارل مارکس
نیویورک دیلی تریبیون-1853

برگردان : مهران میر اسد

          مقد مه

          این مقاله تحت عنوان Capital punishment در  18 فوریه 1853 در نشریه نیویورک دیلی تریبیون به چاپ رسیده است. قسمت اول مقاله به موضوع اجرای حکم اعدام پرداخته و قسمت دوم به موضوع ادعاهای جنگی لویی بناپارت با انگلستان ٬ که ما از آن صرفنظر کرده و فقط قسمت اول را به خواننگان محترم تقدیم مینمائیم.

مارکس در این مقاله مختصر با استناد به آمار موجود در مورد قتل٬ خودکشی٬ و اعدام مجرمین در جامعه نوین بورژوایی و تحلیل اوضاع و شرایط وقوع جرم بر این مسئله انگشت میگذارد که جرم و جنایت عمدتا حاصل شرایط اجتماعی است و اعدام مجرمین نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه تاثیر معکوس داشته و بر شدت جرم و جنایت  و خشونت می افزاید.

 

+++++

          تایمز 25 ژانویه مطالب زیر را تحت عنوان " دار زدن آماتور " منتشر کرده است

"مرتب در این کشور بیان میشود که اعدام در ملا عام با مواردی از مرگ در اثر حاق آویز ٬ چه خودکشی و چه اتفاقی٬ به اجرا در آمده است به این منظور که اعدام برای یک جرم مشخص اثر بسیار قوی بر مغز های نابالغ و بیمار میگذارد."

          از چندین موردی که توسط تایمز به عنوان نمونه بیان شده است٬ یک مورد مربوط به یک فرد دیوانه در شفیلد است٬ که بعد از گفتگو با تنی چند از هم پالگی هایش در رابطه با اعدام باربر٬ با حلق آویز کردن به زندگی خودش پایان داد. مورد دیگر پسر بچه 14 ساله ای است که او هم خودش را حلق آویز کرد.

 

          دکترینی که یکایک این فاکت ها را بر میشمرد در واقع میخواهد حمایت خود را از آن  ابراز کند ٬ آیا هیچ آدم عاقلی چنین چیزی به مخیله اش راه میدهد٬ که حکم اعدام باعث ارتقائ بسیار بالای عقلانیت اجتماعی میشود٬ در واقع این ستایش غیر مستقیم از جلاد است ٬ که در سرمقاله" نشریه پیشرو" آمده است.

          مرنینگ  ادورتایزر٬ تاحدی با طعنه اما با باریک بینی در رایطه با پرستش اعدام و منطق خونین تایمز٬ داده های بسیار جالب زیر را برای 43 روز در سال 1849 ارائه کرده است.

 

قتل یا خودکشی

اعدام

تاریخ

نام

تاریخ

نام

22 مارچ

حنا صندلز

20 مارچ

میلان

22 مارچ

نیوتن

26 مارج

پوتی

27 مارچ

گلیسون 4 قتل

27 مارچ

اسمیت

2 آوریل

قتل و خودکشی در لیستر

31 مارچ

هو

7 آوریل

سم خوری در حمام

9 آوریل

لندیک

8 آوریل

بیلی

13 آوریل

سارا توماس

13 آوریل

وارد. قتل مادرش

18 آوریل

جی- گریفیس

14 آوریل

یاردلی

21 آوریل

جی- راش

14 آوریل

داکسی-پاریساید

 

 

17 آوریل

بیلی- قتل خود و 2 فرزندش

 

 

18 آوریل

اورتن

 

 

2 می

دانیال

 

 

 

          این جدول٬ همانطور که تایمز تایید می کند٬ نه تنها خودکشی، بلکه همچنین قتل از نوع بیرحمانه آن ودرتعقیب بلا فصلش اعدام مجرمان را نمایش میدهد. شگفت آور است که مقاله مورد نظرحتی  یک بحث کوچک یا توجیهی  برای زیاده روی در تئوریهای سبعانه  پیشنهاد شده٬ ارائه نمیدهد: این امر میتواند ٬ اگر نه کاملاغیر ممکن٬ ولی  کار را بسیار مشکل کند تا بنیانهایی برقرار کرد که بر اساس  آن عدالت و یا مصلحت در رابطه با حکم اعدام بتواند بنیادی شود٬ در جامعه ای که خیلی هم به متمدن بودنش افتخار میکند. مجازات اساسا به دلیل اینکه ابزار اصلاح و هم  ارعاب است مورد حمایت واقع میشود. حالا تو چه حقی داری که مرا مجازات کنی که دیگران اصلاح یا متنبه شوند؟ وانگهی هم تاریخ موجود است ٬ و هم اسناد کامل فراوان که  از زمان "قابیل" تا به حال اثبات میکند که با مجازات جهان اصلاح و یا متنبه نشده است.   از نقطه نظر حقوق انتزاعی ٬ فقط یک تئوری  مجازات وجو دارد که در آن به کرامت انسان به طور انتزاعی اشاره شده است ٬ و آن تئوری کانت است این٬ به ویژه  دریک فرمول سفت و سخت توسط هگل به آن پرداخته  شده است. هگل می گوید:

          " مجازات حق مجرم است٬ این عملی است  خود خواسته . تجاوز به حق دیگری از جانب مجرم به عنوان حق خودش اعلام شده است. جنایت او نفی حق است. مجازات نفی این نفی است٬ ودر نتیجه تاکیدی بر حق ٬ که از طریق اعمال جنایت توسط خود جانی  تقاضا شده است."

          هیچ چیزشک برانگیزی در ظاهر فریبنده این فرمول وجود ندارد٬ آنجاییکه شخصی چون هگل٬ بجای اینکه به جنایتکار به عنوان موضوعی مجرد  نگاه کند٬ بنده عدالت٬ او را به منزله یک انسان آزاد و صاحب رای بالا میکشد.

          با نگاه بهرحال٬  بیشتر جدی به مسئله٬ درمی یابیم که ایده آلیسم المانی در اینجا٬ در میان انواع گزینه ها٬ یک فتوای فراسویی را برای نظم جامعه واقعی صادر کرده است. آیا این یک توهم نیست که آن به جای یک فرد با انگیزه های واقعی قرار داده می شود٬ با شرایط گوناگون محیط اجتماعی که بر او فشار وارد میکنند٬ انتزاع آزادی اراده ٬ فقط یکی از میان انواع کیفیات متنوع بشر برای خود بشراست ! این تئوری٬ مجازات را به عنوان نتیجه جرم خود خواسته در نظر میگیرد٬ که فقط یک تعبیر متافیزیکی از قانون مندرس "قصاص" است { قانون قصاص - اعمال مجازات با وارد اوردن ضربه مشابه} چشم در برابر چشم ٬ دندان در برابر دندان٬ خون در برابر خون. به عبارت ساده٬ و با حذف تمام عبارت پردازی ها٬ مجازات چیزی جز یک ابزار برای جامعه نیست که خودش را در مقابل گسست از شرایط حیاتی اش محافظت کند٬ عملکردشان هر چه میخواهد باشد.  حال٬ این چه جامعه مدنی یی است که ابزاری بهتر از مامور اعدام برای دفاع از خودش نمیشناسد٬ و جانور خویی اش را به عنوان قانون ابدی از طریق "نشریه پیشرو جهان"  اعلام میدارد؟

          آقای کتلت دراثر عالی و آموزنده اش (حقوق و دانشکده آن) می گوید: بودجه ای  وجود دارد که ما انرا با مقررات وحشتناکی ٬ برای زندانها٬ سیاهچالها٬ و دار و داربست ها میپردازیم ٬ ما حتی میتوانیم پیشگویی کنیم که چه تعداد افرادی دستشان را به خون همنوعانشان آلوده خواهند کرد٬ چه تعدادجعل سند٬ و چه تعداد با مسمومیت سروکار خواهند داشت٬ خیلی نزدیک به آن روشی که ممکن است میزان مرگ و میر سالیانه را پیش بینی کرد. و اقای کتلت با یک حساب احتمالات از جرایمی که در سال 1829 انتشار یافته٬ عملا با دقت شگفت آوری ٬ نه تنها تعداد بلکه حتی همه انواع جرایم اتفاق افتاده در فرانسه در سال  1830 را پیش بینی کرده است.   این چندان زیاد به نهادهای خاص سیاسی یک کشوری مربوط نیست بلکه به طور کلی به  شرایط اساسی یک جامعه نوین بورژوایی مربوط است٬ که کمیت  متوسط جرم و جنایت در بخشهای مختلف جامعه تولید میکند٬ که میتوان در جدول زیر که توسط آقای کتلت برای سالهای 24-1822 تهیه شده است مشاهده نمود. که ما برای تعداد یکصد مجرم محکوم شده در آمریکا و فرانسه یافته ایم:

 

سن

فیلادلفیا

فرانسه

زیر 21 سال

19

19

21 تا 30 سال

44

35

30 تا 40 سال

23

23

بالای 40 سال

14

23

جمع کل

100

100

 

          حال٬ اگر جنایات مشاهده شده دریک مقیاس وسیعی نشان داده  شود ٬ هم در مقدار و هم در رده بندی٬ نظم مربوط به پدیده های فیزیکی – اگر چنانکه آقای کتلت بیان کرده است٬ " مشکل خواهد بود که تصمیم گرفت که کدامیک از آن دو (شرایط فیزیکی یا سیستم اجتماعی )" درعلل اقدام به چنین اعمالی  موثر است آنهم  با نظم حد اکثر ی.  آیا یک تد بیر عمیق  برای ایجاد بدیلی به جای سیستمی که پروراننده جنایت است،  به جای ستایش از جلاد که مجرمان بیشتری را  اعدام می کند تا فضا برای مجرمان جدید تامین نماید، ضرورت ندارد؟